• صفحه اصلی
  • مرور
    • شماره جاری
    • بر اساس شماره‌های مجله
    • بر اساس نویسندگان
    • بر اساس موضوعات
    • نمایه نویسندگان
    • نمایه کلیدواژگان
  • ارسال مقاله
  • اطلاعات مجله
    • درباره مجله
    • اعضای هیات تحریریه
    • پایگاه‌های نمایه کننده
    • پیوندهای مفید
    • پرسش‌های متداول
    • فرایند پذیرش مقالات
    • اخبار و اعلانات
  • راهنمای نویسندگان
  • تماس با ما
 
  • ورود به سامانه
  • ثبت نام
صفحه اصلی مشخصات مقاله
  • ذخیره رکوردها
  • |
  • نسخه قابل چاپ
  • |
  • توصیه به دوستان
  • |
  • استخراج به
    RIS
مقالات آماده انتشار
شماره جاری
شماره‌های پیشین مجله
دوره اول (1391)
دوره دوم (1392)
دوره سوم (1393)
دوره چهارم (1394)
دوره پنجم (1395)
دوره ششم (1396)

وهابیت ‏و ‏تکفیر و چگونگى برون‏رفت از آن در کلام امام(ره) و رهبرى‏

مقاله 2، دوره سوم، شماره هشتم(ویژه تکفیر)، پاییز 1393، صفحه 23-38 XML اصل مقاله (282 K)
نوع مقاله: سال سوم -شماره هشتم - پاییز 1393
نویسندگان
مریم معینی نیا
دانش‏آموخته دکترى تاریخ و تمدن ملل اسلامى و مدرس دانشگاه تهران
چکیده
فرقه وهابیّت را باید قرائت سلفى تکفیرى خشن و ضد عقل در جهان اسلام برشمرد که آبشخور اصلى گروه‏هاى مختلف تکفیرى است. بدون شک این جریان انحرافى در درون جوامع اسلامى، ساخته و پرداخته دست دشمنان اسلام به قصد هدم دین، تحریف و مشوه کردن اذهان از واقعیات اسلام، وارونه جلوه دادن چهره رحمانى و منطقى شریعت محمدى(ص) و رواج اندیشه اسلام هراسى در دنیاى امروز بشریت است. اهمیت خطر جریان تکفیرى وهابى و صدماتى که مى‏تواند در جهان اسلام پدید آورد، امرى است که از نگاه تیزبین امام خمینى(ره) مستور نمانده و ایشان با تبیین دقیق مشکلات و آسیب‏هاى فراروى مسلمانان، از تعبیر ناب «اسلام محمدى(ص)» در افتراق کامل از «اسلام آمریکایى» استفاده کرده است. در سخنان رهبر معظم انقلاب نیز خطر بزرگ تکفیرى‏ها در میان امت اسلامى، محصول یکى ازترفندهاى اساسى استکبار معرفى شده است، تا آنان را از مسأله اصلى جهان اسلام یعنى «فلسطین » منحرف سازد و سلطه‏گران جهانى مدت‏ها است که بنیادهاى پژوهشى خود را بر روى کشورهاى عرب و غیر عرب منطقه خاورمیانه متمرکز کرده و به قصد تفرّق و تشتّت میان مسلمانان، از نحله‏هاى فکرى مرتجع در جهان اسلام مانند وهابیت و گروه‏هاى تکفیرى متشکل از آن بهره مى‏گیرند، تا تفاوت‏هاى فقهى، کلامى و تاریخى شیعه و سنى را برجسته سازند. در این مقاله سعى شده تا چیستى و چرایى شکل‏گیرى تکفیر و نقش وهابیت در این جریان، هم‏چنین چگونگى برون رفت از این فتنه در جهان اسلام، با تأکید بر سخنان امام خمینى(ره) و رهبرى تبیین و تحلیل گردد.
کلیدواژگان
جریان تکفیر؛ اسلام محمدى؛ اسلام آمریکایى؛ وهابیت؛ خشونت‏ طلبى؛ جهان اسلام
اصل مقاله
مقدمه‏ یکى از نشانه‏هاى بارز ایجاد فتنه در جهان اسلام، عَلَم شدن جریان سلفى تکفیرى است که در کسوت دفاع از سنت، همچون موریانه وحدت اسلامى را از درون مى‏خورد و عملاً در مسیر منافع بیگانگان و نظام سلطه گام برمى دارد. بدون شک جریان‏هاى تکفیرى هیچ ربطى به اسلام و اعتقادات شیعه و سنى ندارند، بلکه فرقه‏هایى ساخته و پرداخته غرب (مثلث آمریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستى) براى تضعیف جوامع اسلامى هستند، تا با حربه مذهب علیه مذهب، مانع وحدت مسلمانان شوند. هرچند وجود اختلاف نظر در میان مذاهب گوناگون اسلامى، امرى طبیعى و بدیهى است، اما تأسى و تقارب بر مشترکات بسیار بیشتر از آن است که علماى متعهد و دلسوز فرق اسلامى اجازه دهند، اختلافات در عقیده، تبدیل به مخاصمه و منازعه شود. در حالى که جریان تکفیرى، با نادیده گرفتن این دستور صریح قرآن کریم: «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ» (فتح، 29)، با تقسیم مسلمانان به «مسلمان و کافر»، آن‏ها را به جان هم مى‏اندازد، تا از دشمن اصلى غافل بمانند. مقام معظم رهبرى با اشاره به اختلافات طبیعى در میان فرق و مذاهب اسلامى، خطرات افراط و تفریط را متذکر شده، حیله و نقشه دشمنان اسلام را به‏خوبى تبیین کرده است که اگر اختلاف مذاهب اسلامى، اختلاف شیعه و سنى در حد اختلاف عقیدتى باشد، مشکلى به‏وجود نمى‏آورد؛ مشکل آن وقتى است که این اختلاف عقیدتى به اختلاف روحى، اختلاف رفتارى، به درگیرى و ستیزه‏گرى و دشمنى بیانجامد؛ دشمنان دنیاى اسلام دنبال این فکرند، دنبال این نقشه‏اند. خوب فهمیدند که اگر در دنیاى اسلام مذاهب اسلامى گریبان یکدیگر را بگیرند و کشمکش با همدیگر را شروع کنند، رژیم غاصب صهیونیستى نفس راحتى خواهد کشید؛ این‏را خوب فهمیدند و درست فهمیدند؛ بنابراین از یک طرف گروه‏هاى تکفیرى را به راه مى‏اندازند که نه فقط شیعه را تکفیر کنند، بلکه بسیارى از فِرَق اهل‏سنت را هم تکفیر کنند؛ از آن طرف هم یک عده مزدور را به راه بیاندازند که براى این آتش هیمه فراهم کنند (ر.ک: بیانات مقام معظم رهبرى، 20/6/1392ش). از آنجا که رژیم صهیونیستى پس از 66 سال (1948م) هنوز نتوانسته به وضع طبیعى برسد و روابط عادى و دلخواهش را با کشورهاى دیگر به‏ویژه در منطقه خاورمیانه داشته باشد، مدت‏ها است که بنیادهاى تحقیقاتى خود را بر روى کشورهاى عرب و غیر عرب این منطقه متمرکز کرده و با رصد مستمر فعالیت‏هاى مسلمانان، مترصّد هر فرصتى است، تا بتواند تفاوت‏هاى فقهى، کلامى و تاریخى شیعه و سنى را برجسته سازد و بهترین بازیگران این صحنه براى رسیدن به هدف، گروه‏هاى مرتجع و خشنى چون وهابیت و تکفیرى‏ها هستند. رهبر انقلاب با اشاره به هدف اصلى دشمنان در اغفال و انحراف افکار از حرکت بیدارى اسلامى اعلام مى‏دارد که گروه‏هاى تکفیرى و افراطى به‏جاى توجه به رژیم خبیث صهیونیستى، به اسم اسلام و شریعت، اکثر مسلمانان را تکفیر مى‏کنند و زمینه ساز اختلاف و جنگ و خشونت مى‏شوند و به همین علت، وجود این جریان تکفیرى، مژده‏اى براى دشمنان اسلام است؛ زیرا ازجمله اهداف مهم دشمنان اسلام غافل کردن امت اسلامى از مسأله فلسطین است. به راه انداختن جنگ‏هاى داخلى میان مسلمانان، تشدید اختلافات میان شیعه و سنى و افزایش درگیرى‏هاى داخلى ملت‏هاى مسلمان در سه چهار سال اخیر را باید عکس‏العمل ستمگران جهانى در مقابل تشدید بیدارى اسلامى در تعدادى از کشورها برشمرد؛ بنابراین مستکبران تلاش مى‏کنند براى تحت الشعاع قرار دادن این بیدارى اسلامى، پیروان مذاهب مختلف را با یکدیگر درگیر کنند و سپس با برجسته کردن اقدامات شنیع جریان تکفیرى نظیرِ «جویدن جگر انسان‏هاى به قتل رسیده»، اصل اسلام را در افکار عمومى جهانیان زشت جلوه دهند (ر.ک: بیانات مقام معظم رهبرى، 29/10/1392ش). چیستى و چرایى جریان تکفیر در واژه‏شناسى تکفیر، آن‏را به معنى پوشیدن و پوشاندن آورده‏اند (دهخدا، 1373ش، ذیل «تکفیر»). در متون عربى و فارسى، تکفیر به معانى گوناگونى به کار رفته است، اما معناى اصطلاحى این واژه در فقه و کلام، نسبت کفر دادن به مسلمان است. در قرآن کریم، مسأله تکفیر براى مسلمانان خیلى واضح و روشن بیان شده است و هیچ ابهامى در این زمینه وجود ندارد. قرآن، ملاکِ اسلام و کفر را شهادت به وحدانیت حق تعالى و رسالت پیامبر اکرم(ص) بیان کرده است و بر این اساس، به مجرد این‏که کسى ایمان بیاورد و شهادت بدهد، خون و مال و آبرویش محفوظ است و کسى حق تعرض به او را ندارد (نساء، 94؛ حجرات، 14). در کتب تفسیر نیز تصریح شده، کسى‏که در ظاهر به توحید و رسالت پیامبر خدا شهادت بدهد، اسلام آورده است و همین امر سبب حرمت خون وى بوده و کسى حق تعرض به آن شخص را ندارد (ر.ک: قرطبى، 1405ق، ج‏16، ص‏348؛ ابن‏کثیر، بى‏تا، ج‏4، ص‏234). براى دریافت چیستى و چرایى جریان تکفیر، نخست باید به تاریخ مسلمانان در صدر اسلام رجوع کرد و برخى حوادث مهم تاریخ که به نام تکفیر رخ داد و نیز پاره‏اى از وقایع سیاسى و اجتماعى که زمینه تکفیر را فراهم آورد، مورد مداقّه قرار داده، علل آن‏را واکاوى کرد. یکى از رخدادهاى مهم دوران پس از رحلت پیامبر اکرم(ص)، ظهور پیامبران دروغین و ارتداد گروهى از مردم بود که به جنگ‏هاى «اهل رِدّه» مشهور است. گزارش‏هاى مبسوطى از این واقعه و علل آن در متون تاریخى و منابع اهل‏سنت به‏ویژه در تاریخ طبرى و صحیح بخارى آمده است که در این جنگ‏ها، مخالفان و معارضانِ دستگاه خلافت کافر و خارج از دین خوانده شدند (ر.ک: طبرى، 1407ق، ج‏3، صص‏252‏250؛ ابن‏اعثم، 1411ق، ج‏1، صص‏15، 16و23؛ سیوطى، 1394ق، صص‏71‏69). البته عواملى مانند پرداخت نکردن زکات و نپذیرفتن اصل خلافت یا در نظر گرفتن اشخاصى دیگر براى این مقام، نیز در انتساب کفر به گروه‏هایى از «اهل رِدّه» نقش داشته است (ر.ک: ابن‏قتیبه، 1410ق، ج‏1، ص‏34؛ بخارى، 1422ق، باب وجوب الزکاة؛ نوبختى، 1355ق، ص‏4؛ ابن‏اعثم، 1411ق، ج‏1، صص‏16، 18، 20، 53‏48). هم‏چنین ادعاى پیامبرى در میان آن‏ها نیز بسیار گزارش شده است (ر.ک: طبرى، 1407ق، ج‏3، ص‏256) که مى‏تواند چرایى استناد به تکفیر از دیدگاه فقهى را آشکار سازد. رویداد مهم تاریخى دیگرى که زمینه ساز جریان انحراف و تکفیر شده است، ظهور خوارج در دوران خلافت حضرت على(ع) بود. این گروه معروف به مارقین (منحرفین از اسلام)، در اثناى جنگ صفین و در آستانه پیروزى مسلمانان، باترفند قرآن به نیزه کردن دشمن و طرح شعار «لاحکم إلا لله» به‏وجود آمدند و امام را به قبول حَکَم مجبور ساخته و پس از شکست ماجراى حکمیّت، بر على(ع) اشکال گرفتند که نمى‏بایست قضیه حَکَم را قبول مى‏کرد، حال که قبول کرده مرتکب معصیت شده و باید توبه کند و در غیر این صورت، از او بیزارى مى‏جویند (ر.ک: منقرى، 1370ش، ص‏717). این گروه غائله نهروان را در درون جامعه اسلامى برپا ساختند و همگى بر تبرى از عثمان و على(ع) اتفاق کرده و صاحب گناه کبیره را کافر دانسته و خروج بر امامى که خلاف سنت عمل کند را حق واجب دانستند (ر.ک: شهرستانى، 1404ق، ج‏1، ص‏146). حضرت على(ع) در برابر تأسى خوارج به شعار «لاحکم إلا لله» فرمود: این کلمه حق است، ولى خوارج از آن استفاده باطل کرده و آن‏را مجوز براى کشتن مسلمانان قرار داده‏اند (ر.ک: نهج‏البلاغه، خطبه 40). خوارج چه در دوران خلافت على(ع) و چه پس از آن که در نحله‏هاى متعددى ظاهر شده و باقى ماندند کسى را که مرتکب یکى از گناهان کبیره مى‏شد و حتى امت پیامبر(ص) را تکفیر کردند (ر. ک: شهرستانى، 1404ق، ج‏1، صص‏122، 128و135؛ ابن‏ابى الحدید، 1404ق، ج‏8، ص‏113؛ مجلسى، 1403ق، ج‏33، ص‏373). در مقابل آن‏ها، بعضى از مسلمانان نیز خوارج را تکفیر کردند (ر.ک: شوشترى، 1367ش، ص‏221؛ دائرة المعارف جهان اسلام، ذیل «خوارج»). در یک مقایسه تاریخى مى‏توان اظهار داشت، امروز فرقه تکفیرى وهابیت نیز با عَلَم کردن اشعارى چون: لا دعاء إلا لله، لا شفاعه إلا لله، لا توسل إلا بالله، لا استغاثه إلا بالله، تفاوتى با خوارج نهروان ندارد. در روایات و احادیث، غالیان یا غُلات (آنان که درباره شخصیت ائمه(ع) غلوّ و زیاده روى مى‏کردند) و نیز معتقدان به تفویض (فرقه مفوّضه) خارج از ایمان خوانده شده‏اند (ر.ک: حر عاملى، 1414ق، ج‏28، ص‏348؛ مجلسى، 1403ق، ج‏25، ص‏265). هم‏چنین عده‏اى از معتزله، اشاعره و مشبّهه را نیز تکفیر کرده‏اند (ر.ک: ابن‏طاووس، 1400ق، ج‏2، ص‏355). علاوه بر تکفیر گروه‏ها، افراد و شخصیت‏هاى مشهورى در تاریخ اسلام، مانند برخى از خلفا و همسران رسول(ص) نیز تکفیر شده‏اند (ر.ک: ابن‏ابى الحدید، 1404ق، ج‏3، ص‏50؛ ابن‏طاووس، 1400ق، ج‏1، ص‏292)، حتى ساحت مقدّس ائمه معصومان(ع) نیز از تکفیر برکنار نمانده است (ر.ک: مفید، 1413ق، ص‏313؛ شوشترى، 1367ش، ص‏193؛ مجلسى، 1403ق، ج‏37، ص‏15). البته تلاش علما و فقهاى مذاهب مهم اسلامى در دوره‏هاى مختلف در کاهش جریان تکفیر مؤثر بوده است؛ زیرا آنان با استناد به ادله و احادیث مختلف، نسبت دادن بى‏دلیل کفر به مسلمانان را مستوجب تعزیر دانسته‏اند (ر.ک: مجلسى، 1403ق، ج‏69، صص‏208و209؛ شهید ثانى، 1403ق، ج‏9، ص‏175). هم‏چنین با دورى جستن از پیروان عقاید تکفیرى (ر.ک: مجلسى، 1403ق، ج‏54، صص‏246و247؛ ج‏58، ص‏104)، بر آن دسته از متکلمان که با تنگ نظرى عده‏اى از مسلمانان را تکفیر کرده‏اند، انتقاد و توصیه کرده‏اند که حتى الامکان از تکفیر اهل قبله دورى کنند (غزالى، 1417ق، صص‏101‏85). تجدید حیات جریان سلفى تکفیرى در جهان اسلام را، نتیجه گسترش افکار و عقاید احمد بن عبدالحلیم معروف به «ابن‏تیمیه» دانسته‏اند. چنان که در آثار کثیرى و ابوزهره نقل شده است که سلفیه در قرن چهارم قمرى ظهور کرد و از حنابله بودند... سپس در قرن هفتم توسط ابن‏تیمیه احیا شد که امور دیگرى بر آن افزود (ر.ک: کثیرى، 1418ق، صص‏38و39؛ ابوزهره، 2006م، ص‏35). ابن‏تیمیه معتقد به عقاید انحرافى و مخالفِ عقاید عموم مسلمانان مانند: تجسیم، حرمت زیارت قبور اولیا، حرمت استغاثه به ارواح اولیاى خدا، حرمت شفاعت، حرمت توسل و غیره بود و براى این‏که مردم عوام آن‏ها را بپذیرند، آن عقاید را به سلف نسبت مى‏داد (ر.ک: صائب، 1423ق، صص‏119، 168، 177و185). شهرستانى از علماى اهل‏سنت ادعاى ابن‏تیمیه درباره مذهب سلف را تکذیب کرده است (ر.ک: شهرستانى، 1404ق، ج‏1، ص‏100). بدون شک اندیشه‏ها و عقاید وهابیت نیز از افکار ابن‏تیمیه و پیروان وى سرچشمه گرفته و آنچه در این خصوص قابل تأمل است و باید از آن به‏عنوان سلفیت جدید نام برد، استفاده از تکفیر به‏عنوان یک ابزار کاملاً فقهى و دینى است. در مورد زندگى، افکار و خرافات فقهى و کلامى ابن‏تیمیه آثار مختلفى نوشته شده است، اما آنچه در مورد وى شهرت فراوان داشته، مخالفت آشکار ابن‏تیمیه با سنت حضرت رسول(ص) به‏عنوان سیره‏اى اصلى بوده است. به‏همین‏دلیل او از سوى قضات هر چهار مذهب اهل‏سنت مصر در آن زمان، مذمت شده، محکوم به حبس گردید. ابن‏تیمیه سرانجام در سال 728ق در سن 67 سالگى در زندان درگذشت (ر.ک: شهرستانى، 1404ق، ج‏1، ص‏100). شهرت وى، تندخویى در بحث و اهانت به مخاطب در مباحثه بود. چنان که نوشته‏اند، خصوصیت بارز ابن‏تیمیه در دفاع از نظراتش و حمله به مخالفان، تأکید شدید بر گفته‏هایش بود که براى تسلیم کردن مخاطب، به انواع دروغ و مغالطه و فنون جدل توسل مى‏جست. وى بزرگان کلام و تصوف را به آسانى مورد توهین قرار داده و آن‏ها را متهم به کذب مى‏کرد (ر.ک: صائب، 1423ق، ص‏79). در مقابل چنین افکار و رفتارى، گروه زیادى از بزرگان اهل‏سنت در رد اعتقادات ابن‏تیمیه کتاب‏ها نوشته‏اند. بزرگ‏ترین مدافع افکار و اندیشه‏هاى ابن‏تیمیه، شاگردش ابن‏قیم جوزى بود که عقاید او بعدها مبناى اندیشه فردى به نام محمد بن عبدالوهاب متولد شهر عیینه از منطقه نجد عربستان شد. محمد بن عبدالوهاب راهى را در پیش گرفت که سلفش ابن‏تیمیه رفته بود، اما در مقابل اندیشه تکفیر از سوى وى، مخالفت‏ها نیز شروع شد و پدر محمد که از علماى حنابله بود، به مخالفت و نزاع با افکار انحرافى پسرش پرداخت، البته این نزاع با مرگ پدر محمد و کوچ کردن او به منطقه درعیه کمتر شد. محمد بن آل سعود امیر منطقه، از ابن‏عبدالوهاب استقبال گرمى به عمل آورد و در نهایت با وى بیعت کرده «فرقه وهابیّت» را در قرن 12 قمرى شکل دادند؛ فرقه‏اى که به بهانه‏هاى مختلف، حکم تکفیر مسلمانان اعم از شیعه و سنى را صادر کرده و به‏دنبال آن، حکم مهدورالدم بودن و حلّیت تصرف اموال آن‏ها را مجاز مى‏شمرد. فرقه‏اى که به آل سعود اجازه داد، خون هر فردى را که با آن‏ها مخالفت کند، بریزد و تمام اموالش را به‏عنوان محارب، تحت تصرف خود درآورد. این تفکر در سایه حمایت بریتانیا و همکارى و مدیریت جاسوسان انگلیسى آن‏قدر رشد کرد و قدرتمند شد، تا این‏که عبدالعزیز بن عبدالرحمن بن فیصل سرانجام توانست ریاض را فتح کند و پس از دو سال (1322ق) حکومت آل سعود را در عربستان بنیان نهد (ر.ک: امین، بى‏تا، صص‏78‏13). منطقه نجد عربستان که در گذشته مرکز ظهور بدعت‏گذاران خشن و افراطى چون مسیلمه کذّاب (ر.ک: یعقوبى، 1429ق، ج‏2، صص‏91‏87) و گروه انحرافى خوارج بود، این بار آبستن فرقه وهابیت مى‏شود که به عنوانِ مذهبى غیر پاسخ‏گو، غیر منطقى و غیر اخلاقى ساخته دست آل سعود است؛ ایدئولوژى‏اى که با مشروعیت بخشى به غارت و جنایت آل سعود، سبب تداوم قدرت و زعامت این خاندان در جهان اسلام شده است، هم‏چنین وظیفه مهم حفظ منافع رژیم غاصب صهیونیستى و سلطه‏گران جهانى را در منطقه خاورمیانه بر عهده دارد. این فرقه سلفى تکفیرى، براساس برنامه از پیش طراحى شده براى انحراف در افکار و عقاید مسلمانان وترویج اسلام آمریکایى به قصد تشتّت و تفرّق در میان فرق و مذاهب اسلامى از هیچ ظلم و جنایتى دریغ نکرده و نمى‏کند. مقام معظم رهبرى با اشاره به این نقشه دشمنان اسلام براى ایجاد پایگاهى در میان جامعه مسلمانان و به قصد ضربه زدن به وحدت اسلام، به شکل‏گیرى این فرقه تصریح کرده است که امروز، آن دستى که آمریکا علیه وحدت تجهیز کرده، عبارت از همین دست پلید وهابیت است. از اول، وهابیت را براى ضربه زدن به وحدت اسلام و ایجاد پایگاهى مثل اسرائیل در بین جامعه مسلمان‏ها به‏وجود آوردند؛ حکومت وهابیت و رؤساى نجد را به‏وجود آوردند، تا داخل جامعه اسلامى، مرکز امنى داشته باشند که به خودشان وابسته باشد و مى‏بینید که وابسته‏اند (ر.ک: بیانات مقام معظم رهبرى، 5/10/1368ش). استعمارگران نیز در این فرقه نوظهور، مفتیان وهابى را جایگزین اوصیاى رسمیِ پیغمبر(ص) کرده و با در دست گرفتن تفسیر قرآن، هدایتِ خوارج عصر جدید را در دست گرفته و توسط ایشان فتوا به تکفیر مسلمانان دادند. در نتیجه همین طرز تفکر و اندیشه بود که وهابیان در حج تمتع سال 65، گروهى از زائران بیت‏الله الحرام را در جریان مراسم برائت از مشرکان، در سرزمین مقدس وحى به شهادت رساندند و با این اقدام، ماهیت ضد اسلامى خود را در شکستن حرمت مکه و حرمت کعبه آشکار ساختند. امام خمینى در برابر این واقعه دلخراش و به‏منظور پرده برداشتن از نفاق و انحراف عاملان این کشتار، با ورود به تاریخ اسلام، مسأله تکفیر و اتهام شرک و کفر به مسلمانان را چنین تبیین کرده است که در منطق استکبار جهانی، هرکه بخواهد برائت از کفر و شرک را پیاده کند، متهم به شرک خواهد شد و نوادگان بلعم باعورها، به قتل و کفر او حکم خواهند داد؛ زیرا در تاریخ اسلام آن شمشیر کفر و نفاقى که در لباس دروغین احرام یزیدیان براى قتل بهترین فرزندان راستین پیامبر اسلام یعنى حضرت ابى عبدالله الحسین(ع) و یاران با وفاى او پنهان شده بود، مى‏بایست مجدداً از لباس همان میراث خواران... به در آید و گلوى پاک و مطهر یاوران حسین(ع) را در آن هواى گرم، در کربلاى حجاز و در قتلگاه حرم پاره کند و همان اتهاماتى را که یزیدیان به فرزندان راستین اسلام زدند و آنان را خارجى، ملحد و مشرک و مهدورالدم معرفى کردند، درست همان را به رهروان راه آنان وارد آوردند (ر.ک: خمینى، بى‏تا، ج‏21، صص‏75و76). فرقه وهابیت، بدون شک قرائت سلفى تکفیرى خشن و افراطى در جهان امروز بشریت است که به کسوت‏هاى گوناگون درآمده و خوى وحشى‏گری خود را به اثبات رسانده است. گزارش‏هاى مکتوب، گواه و سندى بر جنایات و کشتار آنان در تاریخ مسلمانان است، چنان که آورده‏اند: 12 هزار نفر از سپاه وهابیان به فرماندهى سعود، فرزند عبدالعزیز در سال 1216ق وارد کربلا شدند و تمام برج و باروى شهر را خراب کرده، بیشتر مردم را که در کوچه و بازار بودند، کشتند و آمار کشته‏ها به مرز سه هزار نفر رسید و اموال غارت شده از این شهر قابل وصف نبود و گفته شده که آن روز 200 شتر بار سنگین از کربلا به غارت بردند (ر.ک: عجلانى، 2002م، ص‏126). وهابى‏ها هم‏چنین در ذى القعده سال 1217ق به دستور عبدالعزیز بن سعود وارد شهر طائف در 12 فرسنگى مکه که اکثریت آن‏ها از اهل‏سنت‏اند حمله کردند و کشتار عجیبى به راه انداختند و شکم بسیارى از مسلمانان را دریدند و حتى طفل‏هاى شیرخواره را در آغوش مادران خود سر بریدند، جمعى را که مشغول فراگرفتن قرآن بودند، کشتند و چون در خانه‏ها کسى باقى نماند، به مغازه‏ها و مساجد حمله کردند و هرکس را یافتند حتى مردم در حال رکوع و سجود را کشتند، به‏حدى که تمام مردم این شهر را به خاک و خون کشیدند. هم‏چنین کتاب‏هاى زیادى را که در میان آن‏ها تعدادى قرآن و نسخه‏هایى از صحیح بخارى و مسلم و آثار فقهى و حدیثى بود، در کوچه و بازار افکندند و آن‏ها را پایمال کردند (ر.ک: کثیرى، 1418ق، ص‏347؛ ریحانى، 1928م، ص‏333). وقوع این حوادث و نظیر آن از گذشته تا به حال، به وضوح نشان مى‏دهد که فرقه تکفیرى وهابى، به هیچ‏وجه دغدغه دینى و مذهبى نداشته و ندارد و در کشتار مسلمانان اعم از شیعه و سنى در سرزمین‏هاى اسلامى و نیز اهانت و جسارت به مقدسات آنان از هیچ اقدام قبیحى پرهیز نمى‏کند. مقام معظم رهبرى به رفتار خشن و وحشیانه آنان چنین اشاره مى‏کند که امروز «تکفیر»، یک عاملى براى دشمنان اسلام و دشمنان امت اسلامى است؛ نه فقط شیعه، بلکه اهل‏سنت را هم تکفیر مى‏کنند، نمازگزاران و مساجد اهل‏سنت را هم منفجر مى‏کنند (ر.ک: بیانات مقام معظم رهبرى، 16/6/1393ش). این جریان با شعار دروغین سلف صالح وارد شده است و باید با زبان دین، علم و منطق، بیزارى سلف صالح را از این اقدامات نشان داد (ر.ک: بیانات مقام معظم رهبرى، 4/9/1393ش). وهابیت در اندیشه و کلام امام(ره) و رهبرى، جریانى انحرافى در درون جهان اسلام و عاملى براى نفوذ بیگانگان و حفظ منافع آنان هستند که رفتار و کردارشان موجب وهن اسلام و ذلت مسلمانان شده است. در همین رابطه امام خمینى هشدار داد که مگر مسلمانان نمى‏بینند امروز مراکز وهابیت در جهان به کانون‏هاى فتنه و جاسوسى مبدل شده است که از یک طرف اسلام اَشرافیت.... اسلام ذلت و نکبت، اسلام پول و زور، اسلام فریب و سازش و اسارت، اسلام حاکمیت سرمایه و سرمایه داران بر مظلومین و پابرهنه‏ها و در یک کلمه اسلام آمریکایى راترویج مى‏کنند و از طرف دیگر، سر بر آستان سرور خویش آمریکاى جهان‏خوار مى‏گذارند (ر.ک: خمینى، بى‏تا، ج‏21، صص‏80و81). ایشان سپس با افشاى فعالیت‏هاى مزوّرانه و ضد اسلامى خاندان آل سعود در چاپ قرآن‏هاى زیبا و ارسال آن به کشورهاى مختلف، آن‏را حیله‏اى شیطانى براى اغفال مسلمانان و مهجور کردن قرآن دانسته و بیان داشت: «مى‏بینیم که ملک فهد هر سال مقدار زیادى از ثروت‏هاى بى‏پایان مردم را صرف طبع قرآن کریم و محال تبلیغاتِ مذهبِ ضد قرآنى مى‏کند و وهابیت، این مذهب سراپا بى‏اساس و خرافاتى را ترویج مى‏کند و مردم و ملت‏هاى غافل را سوق به‏سوى ابرقدرت‏ها مى‏دهد و از اسلام عزیز و قرآن کریم براى هدم اسلام و قرآن بهره‏بردارى مى‏کند» (خمینى، 26/11/1361ش). مقام معظم رهبرى نیز با اشاره به فعالیت‏هاى عوام فریبانه خاندان سعودى می‏فرماید که «این حکومت، دشمن اسلام است. الآن هم در هرجاى دنیاى اسلام که نگاه کنید، با پول بى‏حسابى که در اختیارشان است، مسجدسازى و مدرسه‏سازى و کتابخانه‏سازى و کارهاى فریبنده دیگر مى‏کنند؛ پول هم که چشم افراد را مى‏گیرد؛ آن‏ها با این کارها وارد مى‏شوند و در طریق اهداف سیاسى خود استفاده مى‏کنند» (بیانات مقام معظم رهبرى، 5/10/1368ش). امام خمینى(ره) و مقام معظم رهبرى، بارها در کلام خود در صحبت از وهابیت، خاندان آل سعود را مورد خطاب قرار داده‏اند که این امر اشاره عمدى به حکومتى بودن این فرقه و نداشتن پشتوانه مناسب مردمى و نیز آلت دست بودن سران آن از سوى سلطه‏گران غربى است که امروزه در کسوت گروه‏هاى سلفى تکفیرى چون جبهه النصره، بوکو حرام و داعش و غیره، در میان ملل مختلف آسیا و آفریقا و کل جهان، وظیفه اسلام هراسى و شیعه هراسى را از سوى اربابان خود بر عهده دارند. امام راحل درباره طرد و مذمت این فرقه از سوى برادران اهل‏سنت نیز بیان داشت: «وهابى را اهل‏سنت هم قبولشان ندارند، نه این‏که ما قبول نداریم، همه برادرهاى ما آن‏ها را قبول ندارند» (خمینى، بى‏تا، ج‏15، ص‏454). رهبر انقلاب نیز ضمن فاصله‏گذارى و تفاوت بین این فرقه و علماى اهل‏تسنن اشاره دارد: «وهابیت، بر مبناى ایجاد اختلاف بین مسلمین به‏وجود آمده است. همین الآن ما اطلاع داریم و مى‏شناسیم که علماى حنابله غیر وهابى در عربستان سعودى، دلشان از این وهابى‏ها خون است. این‏ها حنابله‏اى هستند که وهابى نشدند. فقه، همان فقه و مبناى فقهى، همان مبناى فقه حنبلى است؛ اما موازین و اصول وهابیت را قبول نکردند» (بیانات مقام معظم رهبرى، 5/10/1368ش). ایشان هم‏چنین تبلیغات مستکبران درباره حوادث فعلى عراق و برخى کشورها را، نشان دهنده امید بستن آن‏ها به ایجاد جنگ شیعه و سنى دانسته و اظهار مى‏دارد: در عراق، دنباله‏ها و تفاله‏هاى رژیم صدام به همراه عده‏اى انسان‏هاى غافل، جاهل و دور از فهم و معنویت، دست به جنایت مى‏زنند و دشمنان، این حوادث را جنگ شیعه و سنى مى‏نامند؛ اما این فقط یک آرزو است. آن‏ها به دروغ حوادث عراق را جنگ شیعه و سنى مى‏نامند؛ اما این جنگ، جنگ تروریسم با مخالفان تروریسم، جنگ دلبستگان به اهداف آمریکا و غرب با طرف‏داران استقلال ملت‏ها و جنگ انسانیت با بربریت و وحشى‏گری است (ر.ک: بیانات مقام معظم رهبرى، 7/4/1393ش). در روزگارى که مفتیان وهابى ابزار دست دنیاطلبان و مجرى اوامر ظالمانه آنان هستند، علماى متعهد فرق اسلامى این ظلم و جور را برنمى‏تابند و ایستادگى در برابر استکبار جهانى ازجمله مهم‏ترین تفاوت آن‏ها با علماى وهابى بوده است که امام خمینى بر آن تصریح کرده و فرمود: «بزرگ‏ترین فرق روحانیت و علماى متعهد اسلام با روحانى نماها در همین است که علماى مبارز اسلام همیشه هدف تیرهاى زهرآگین جهان‏خواران بوده‏اند و اولین تیرهاى حادثه قلب آنان را نشانه رفته است، ولى روحانى نماها در کنف حمایت زرپرستان دنیاطلب، مروّج یا ثناگوى ظلمه و مؤید آنان بوده‏اند؛ تا به حال یک آخوند دربارى یا یک روحانى وهابى را ندیده‏ایم که در برابر ظلم و شرک و کفر خصوصاً در مقابل شوروى متجاوز و آمریکاى جهان‏خوار ایستاده باشد» (خمینى، 14/6/1368ش). راه مقابله و برون‏رفت از فتنه سلفى تکفیرى‏ امروز براى مقابله با فتنه دشمنان در جهان اسلام که در پوشش جریان‏هاى سلفى تکفیرى رخ نموده و ملل مسلمان را سخت درگیر خود ساخته است، ضمن توجه به ریشه‏هاى فرهنگى، سیاسى، اقتصادى و اخلاقى حربه تکفیر و نیز آگاهى بر پیامدهاى منفى آن براى همه مسلمانان، باید ابتدا از «نقش علماى دین و رهبران مذهبى» سخن گفت؛ زیرا علماى دین در همه مذاهب و نحله‏هاى اسلامى، مسؤولیت پاسدارى از اسلام و ارزش‏هاى والاى آن‏را بر عهده دارند و براساس شناخت عمیق از قرآن، اصول دین و معارف اسلامى، نقش مهمى را در آگاهى بخشى و راهبرى مردم بر عهده دارند. بنابراین بایستى در مبارزه با هرگونه بدعت دینى، فرق انحرافى نوظهور، ناهنجارى‏هاى اجتماعى و حفظ نوامیس دینى و عزّت و شرف مسلمانان نیز پیشگام بوده، به‏طور جدى وارد عرصه مبارزه با تکفیر و جریان‏هاى تکفیرى شده، ضمن شناختن و شناساندن مفاسد و پیامدهاى زیان‏بار آن در جامعه اسلامى، به وظیفه اساسى و خطیر خود در این مقطع حساس تاریخى عمل نمایند. البته در حوزه‏هاى علمیه از گذشته تاکنون، افراد زیادى این مسؤولیت مهم را به‏خوبى انجام داده و همانند سدّى نفوذ ناپذیر، در برابر بدعت‏ها و اتهامات و نسبت‏هاى ناروا ایستاده‏اند و به‏عنوان مرزبانان حقیقى اسلام، به طرق مختلف گفتارى و نوشتارى، به پرهیز از افراط و تفریط و تبلیغ مشى میانه‏روى و اعتدال اسلامى پرداخته‏اند، اما متأسفانه این شیوه در جهان اسلام عمومیت نداشته و لازم است این رویه، از سوى تمام علماى متعهد فرق و مذاهب اسلامى مورد توجه جدى قرار گرفته و عمومیت یابد. امام خمینى با آگاهى کامل از نقش مهم علماى دین و روحانیت در مقابله با بدعت‏ها و هجمه دشمنان اسلام به ارزش‏ها و آرمان‏هاى دینى چنین بیان مى‏دارد که اسلام و مذهب مقدس جعفرى، سدّى در مقابل اجانب و عمال دست نشانده آن‏ها است و روحانیت سدّى است که با وجود آن اجانب نمى‏توانند به‏نحوى که دلخواه آن‏ها است، با کشورهاى اسلامى و به‏خصوص با کشور ایران رفتار کنند، بنابراین قرن‏ها است که با نیرنگ‏هاى مختلف براى شکستن این سدّ نقشه مى‏کشند، گاهى از راه مسلط کردن عمال خبیث خود در کشورهاى اسلامى و گاهى از راه ایجاد مذاهب باطله وترویج بابیّت و بهائیت و وهابیّت و گاهى از طریق احزاب انحرافى (ر.ک: خمینى، بى‏تا، ج‏3، ص‏205). رهبر معظم انقلاب نیز با اِشراف بر نقش و مسؤولیت خطیر رهبران و علماى مذاهب اسلامى در شرایط کنونى جهان، مهم‏ترین و اولویت‏دارترین وظایف آنان را ایجاد یک نهضت علمى، منطقى و فراگیر براى ریشه کن کردن جریان تکفیر، هم‏چنین روشنگرى نسبت به نقش سیاست‏هاى استکبارى در احیاى این جریان و نیز اهتمام جدى و مطالبه عمومى در قضیه فلسطین به‏عنوان مسأله اصلى دنیاى اسلام برشمرده است (ر.ک: بیانات مقام معظم رهبرى، 4/9/1393ش). بنابراین علماى مسلمان به‏عنوان رهبران فکرى جوامع اسلامى، باید با رویکردهاى افراط‏گرایانه و یا تفریط‏گرایانه در مذاهب که مغایر با کتاب و سنت‏اند، مقابله کنند و ضمن تکیه بر مسائل و مواضع مشترک، در برابر هجمه مستمر دشمنان و تبلیغات شبهه‏انگیز غیرقابل پذیرش در اسلام، موضع‏گیرى قاطع به عمل آورند. البته ناگفته نماند که امروز نقش علماى آگاه و بصیر و تلاش آنان براى وحدت و هدایت افرادى که خدا، پیغمبر، قرآن و قبله واحدى دارند، بر هیچ‏کس پوشیده نیست. از دیگر راه‏هاى مقابله با جریان‏هاى تکفیرى و برون‏رفت از این فتنه، نگاه راهبردى به «وحدت و تقریب و انسجام اسلامى» در مقابل تفرقه افکنى دشمنان است. از منظر امام خمینى و مقام معظم رهبرى، مهم‏ترین و کلیدى‏ترین اصل در حوزه جهان اسلام، اصل وحدت و انسجام اسلامى است. بنابراین کاربرد فراوان واژه وحدت در لسان امام راحل و رهبرى، بى‏تردید حاکى از اهمیت آن بوده است. امروزه نیز از این دو شخصیت، به‏عنوان بزرگ‏ترین منادیان وحدت یاد مى‏شود. مقام معظم رهبرى در طرح وحدت و انسجام اسلامى، همواره نگاه راهبردى داشته و هیچ‏گاه وحدت تاکتیکى، ملى و یا ایدئولوژیکى را مد نظر نداشته است. ایشان از همان آغاز مسؤولیت رهبرى و در طول تلاش‏هاى وحدت‏گرایانه خود دچار سطحى‏نگری و کلى گویى نشده و آن‏را به‏عنوان راهبرد از متن مبانى دینى مطرح کرده و مى‏گوید: «ما در مسأله وحدت، جدى هستیم. ما اتحاد مسلمین را هم معنا کرده‏ایم. اتحاد مسلمین، به‏معناى انصراف مسلمین و فِرَق گوناگون از عقاید خاص کلامى و فقهى خودشان نیست، بلکه اتحاد مسلمین به دو معناى دیگر است که هردوى آن باید تأمین بشود: اول این‏که فِرَق گوناگون اسلامى (سنى و شیعه) که هرکدام فرق مختلف کلامى و فقهى دارند حقیقتاً در مقابله با دشمنان اسلام، همدلى و همدستى و همکارى و همفکرى کنند. دوم این‏که فرق گوناگون مسلمین سعى کنند خودشان را به یکدیگر نزدیک کنند و تفاهم ایجاد نمایند و مذاهب فقهى را باهم مقایسه و منطبق کنند. بسیارى از فتاواى فقها و علما هست که اگر مورد بحث فقهى عالمانه قرار بگیرد، ممکن است با مختصر تغییرى، فتاواى دو مذهب به هم نزدیک شود» (ر.ک: بیانات مقام معظم رهبرى، 24/7/1368ش). ایشان ضمن تأکید همیشگى بر وحدت کلمه و تقویت همدلى میان مسلمانان و پرهیز از هرگونه تفرقه افکنى هشدار مى‏دهد که در سطح دنیاى اسلام، یک تلاش وسیع و عمیقى (براى تفرقه میان مسلمانان) از سوى دشمن محسوس است و دشمنان به‏دنبال آن هستند، تا اختلاف مذهبى را بزرگ کنند و جنگ شیعه و سنى را در هر نقطه‏اى از دنیا که ممکن باشد، به‏وجود بیاورند (ر.ک: پیام نوروزى مقام معظم رهبرى، 1386ش). ایشان ضمن فراخواندن جهان اسلام به اتحاد و همدلى ملت‏ها و دولت‏هاى اسلامى، در توصیه به آن‏ها تأکید کرده است که باید بیدار باشند و نباید دشمن، توطئه‏ها و حرکت‏هاى او را کوچک بشمارند، بلکه همواره باید بیدارى، برحذر بودن و هشیارى خود را حفظ کنند (ر.ک: بیانات مقام معظم رهبرى، 14/3/1384ش). مقام معظم رهبرى با اشاره به حیله‏هاى دشمن در اختلاف افکنى میان مسلمانان اظهار مى‏دارد، بدانید آن کسانى‏که شیعه را علیه سنى و سنى را علیه شیعه تحریک مى‏کنند، نه شیعه را دوست دارند و نه سنى را، با اصل اسلام دشمن‏اند. «رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ»؛ یعنى برادران مسلمان بین خود رحیم و مهربان باشند. دشمن از هردو طرف تلاش مى‏کند. از یک طرف غالى‏گرى و ناصبى‏گرى را ترویج مى‏کند و شیعه را در چشم سنى، دشمن حقیقى معرفى مى‏کند و بعضى از متحجّرین دینى هم متأسفانه باور مى‏کنند؛ از سوى دیگر شیعه را به اهانت به مقدسات و ارزش‏هاى سنى وادار مى‏کند. توطئه دشمن آن است که این دو مکتب را در مقابل هم قرار دهد. این اختلاف در جهت از بین بردن هویت یک ملت و در موضوعاتى ایجاد مى‏شود که نباید بین آن‏ها باشد. به علماى محترم شیعه و سنى گفتم شما دم از وحدت مى‏زنید و این خیلى خوب است و من هم از شما ممنونم، اما از کید دشمن غافل نباشید. دشمن از راه‏هایى وارد مى‏شود که ممکن است شما از آن غفلت کنید و به آن توجه نداشته باشید، هوشیار باشید و دشمن را در هر لباسى بشناسید، «وَلَتَعْرِفَنَّهُمْ فِى لَحْنِ الْقَوْلِ» (محمد، 30)؛ از سخنانشان هم مى‏توان آن‏ها را شناخت (ر.ک: بیانات مقام معظم رهبرى، 6/12/1381ش). از دیگر اقدامات مهم راهبردى براى برون‏رفت از فتنه سلفى تکفیرى در حال و آینده جهان اسلام، تأسیس «مرکز جهانى مبارزه با جریان سلفى تکفیرى» از سوى مسلمانان است. متأسفانه یکى از نقاط ضعف جهان اسلام، خفته‏گى و رخوت مراکز پژوهشى و علمى است که به‏جاى جریان‏شناسى و رصد روزمره جدیدترین وقایع و راهبردهاى دشمنانِ وحدت اسلامى، به نوشتن یا ترجمه چند مقاله اکتفا کرده‏اند. همین مسأله موجب دورى از فضا و میدان اصلى مبارزه با جریان‏هاى سلفى تکفیرى شده است. اتفاقات امروز، حاصل برنامه‏ریزى‏هاى دیروز بازیگران آن است و شناخت به موقع خطر، واکنش مناسب به موقع را ممکن مى‏سازد و بنابراین این کار، نیازمند تأسیس مرکزى است که جهان اسلام را به‏طور مستمر و مداوم رصد کند. هرچه آگاهى و شناخت مسلمانان از دوستان و دشمنان وحدت اسلامى و اغراض و مقاصد شوم آنان بیشتر شود، قدرت آن‏ها در خلق ابتکارات تقریبى بیشتر خواهد شد. چنان که دشمنان اسلام از دیرباز براى تحقق منافع خود در زمان‏هاى مختلف، بدون وقفه و به‏طور مستمر تمامى اختلافات درونى میان مسلمانان از مذاهب مختلف را رصد و آن‏ها را ذخیره مى‏کنند؛ سپس در زمان مقتضى با برجسته کردن همین نقاط اختلاف، نقاط ضعف جهان اسلام را نشانه‏گیرى کرده و آتش فتنه را برپا مى‏کنند. بنابراین براى برون‏رفتِ راهبردى از جریان‏هاى انحرافى و نیز پیشگیرى از وقوع سایر فتنه‏ها در جهان اسلام، نیاز به پژوهش‏ها و برنامه‏ریزى‏هاى دقیق، بیش از پیش احساس مى‏شود که این امر جز در مراکز تحقیقاتى و علمى متمرکز، مشترک و پویا در جهان اسلام محقق نخواهد شد. یکى دیگر از اقدامات مهم مسلمانان براى رهایى از شر جریانات سلفى تکفیرى «دشمن‏شناسى» مستمر است؛ زیرا دشمنان اسلام از مهم‏ترین عوامل شکل‏گیرى و تجهیز مالى و نظامى این جریان انحرافى و افراطى در جهان اسلام هستند. آنان به‏خوبى دریافته‏اند که امروز بهترین راه مقابله با اسلام ناب محمدى، دامن زدن به زمینه‏هاى افتراق و اختلاف، ایجاد جو بدبینى و اتهام‏زنى بین مسلمانان و نزاع در جوامع اسلامى به نام تکفیر است، چنان که هفته نامه اکومنسیت چاپ لندن به وضوح اعلام مى‏کند، امروز بهترین چیزى که نوید جلوگیرى از گسترش انقلاب شیعه را مى‏دهد، رد رسمى مذهب تشیع توسط سنیها است. در مقابل این فتنه‏گرى و هجمه آشکار به شریعت عقلى، منطقى و رحمانى اسلام، ضرورى است رهبران و علماى جوامع اسلامى براى جلوگیرى از تکرار مصائب گذشته مسلمانان، در کنار خداشناسى «دشمن‏شناسى» را نیز به مسلمانان تعلیم دهند و ضمن افشاى‏ترفندهاى استعمار، سطح آگاهى و اطلاعات سیاسى مردم از ماهیت واقعى رخدادهاى بین‏المللى در جهان و منطقه خاورمیانه را ارتقا بخشیده، بر قدرت مقابله مسلمانان با توطئه‏ها و شگردهاى سلطه‏گران جهانى افزوده، آنان را از خطر گرفتار شدن در دام دشمنان رهایى بخشند. رهبر معظم انقلاب در اهمیت دشمن‏شناسى و توجه اذهان نسبت به دشمن اصلى بیان کرده است که امروز یک عده‏اى در بخش‏هاى مختلف دنیاى اسلام به نام گروه‏هاى تکفیرى، وهابى و سَلَفى، علیه ایران، علیه شیعه و تشیع، دارند تلاش مى‏کنند، کارهاى بد و زشتى مى‏کنند، حماقت مى‏کنند، اما این‏ها دشمن‏هاى اصلى نیستند؛ دشمن اصلى، آن کسى است که این‏ها را تحریک مى‏کند، آن کسى است که پول در اختیارشان مى‏گذارد، آن کسى است که وقتى‏انگیزه آن‏ها اندکى ضعیف شد، با وسایل گوناگون آن‏ها را انگیزه‏دار مى‏کند؛ دشمن اصلى آن کسى است که تخم شکاف و اختلاف را بین آن گروه نادان و جاهل مى‏افشاند؛ این‏ها آن دست پنهانِ سرویس‏هاى امنیتى و اطلاعاتى است. بنابراین مکرر گفته‏ایم این گروه‏هاى بى‏عقلى را که به نام سَلَفى‏گرى، به نام تکفیر، به نام اسلام با نظام جمهورى اسلامى مقابله مى‏کنند، دشمن اصلى نمى‏دانیم، این‏ها فریب خورده‏اند... دشمن اصلى آن دشمن پشت پرده است، آن دست نه چندان پنهانى که از آستین سرویس‏هاى امنیتى بیرون مى‏آید و گریبان مسلمانان را مى‏گیرد و آن‏ها را به جان هم مى‏اندازد (ر.ک: بیانات مقام معظم رهبرى، 14/3/1393ش). رهبر انقلاب در این سخنان، ضمن آموزش دشمن‏شناسى به آحاد مسلمانان، آنان را به بازشناسى دشمن اصلى از دشمن فرعى دعوت مى‏کند. ایشان در فرازهایى دیگر از سخنانشان، با پرده برداشتن از نقشه دشمنان اسلام، علت اصلى شکل‏گیرى تکفیرى‏ها در جهان را، منصرف کردن اذهان عموم از مسأله اصلى یعنى «مسأله فلسطین» و اغفال امت اسلامى از حضور دشمن در دل دنیاى اسلام برمى شمرد (ر.ک: بیانات مقام معظم رهبرى، 16/6/1393ش). بنابراین ضرورى است ملل مسلمان براى نجات از توطئه‏ها و سیطره دشمنان، همواره از ساده اندیشى و حسن ظن نسبت به آنان دورى گزیده، ضمن افزایش هوشیارى و بیدارى خود، از تمام ظرفیت‏هاى مادى و معنوى خود براى شناسایى توطئه‏هاى دشمن در هر شکل و رنگى سود جسته و آن‏ها را خنثى نمایند. نتیجه‏ 1. عبرت گرفتن از پیامدهاى منفى منازعات مسلمانان در طول تاریخ گذشته و دوره‏هاى مختلف زمانى، همواره باید مورد توجه و نصب‏العین تمامى فرق و مذاهب اسلامى باشد؛ زیرا تکفیرهاى نابجا در گذشته، حوادث غم‏انگیزى را رقم زد و فضاى مسمومى را ایجاد کرد که به‏سبب آن، از پیشرفت و تعالى اندیشه‏هاى خلاق و مبتکر جلوگیرى کرد و اکثر جوامع اسلامى را دچار رکود فکرى و عقب ماندگى علمى در عرصه‏هاى مختلف گردانید. در نتیجه، صفا و صمیمیت اسلامى قربانى منازعات فرقه‏اى شد و مجد و عظمتى که مسلمانان در سایه همبستگى و روحیه اخوت اسلامى به‏دست آورده بودند، از هم پاشیده گشت. در چنین فضاى مسمومى، نصایح پیامبر گرامى اسلام فراموش شد و قلم‏ها و قدم‏ها، علیه یکدیگر به کار رفت؛ جنگ‏هاى خانمان‏سوز و خونین به اسم دفاع از دین و مذهب برپا گردید و بحث‏هاى سطحى و غیر ضرورى، اصولى شمرده شد. هریک دیگرى را بدعت‏گذار، کافر، ملحد و غیره قلمداد کرد و از تکفیر و طرد و لعن یکدیگر براى پیشبرد اهداف خود، استفاده کرد. یکى دیگرى را «رافضى» خواند و آن دیگر مهر «ناصبى» بر پیشانى مخالف خود زد. به‏سبب این مشاجرات و منازعات تاکنون خون‏هاى زیادى ریخته شده و استعدادهاى مسلمانان در مسیرهاى بیهوده و انحرافى هدر رفته و افکار خلاق و ابتکارات علمى و فنى مهجور شده و در این میان، دشمنان اسلام و امت اسلامى همواره سود فراوان برده و مى‏برند؛ زیرا کشتار مسلمانان در اثناى این مخاصمات و منازعات مذهبى به‏دست خود مسلمانان، آرزوى همیشگى و دیرین رژیم غاصب صهیونیستى براى کاستن از جمعیت مسلمانان بوده است. 2. امروز دشمنان اسلام به‏سرکردگى آمریکا، با توجه به ضربه‏اى که از جمهورى اسلامى ایران به‏عنوان پرچم‏دار اسلام ناب محمدى(ص) در مقابلِ اسلام دریوزگى و تحقیر و ذلت (اسلام آمریکایى) متحمل شده و مى‏شوند، روز به روز بر کینه و عداوتشان نسبت به اسلام و مسلمانان بیشتر مى‏گردد و بنابراین با بسیج تمام قواى مادى و معنوى خود براى جلوگیرى از تأثیرات انقلاب اسلامى بر حرکت بیدارى ملل مسلمان، مى‏کوشند باترفندهاى مختلف و ابزارهاى گوناگون ازجمله ایجاد گروه‏هاى تروریستى تکفیرى (النصره، داعش و...)، چهره غیر منطقى، زشت و خشنى از اسلام و مذاهب آن به جهانیان معرفى کنند و با تبلیغات وسیع رسانه‏اى، هردم بر طبل اسلام هراسى و به تبع آن ایران هراسى مى‏کوبند و هدف اصلى آنان از تمامى این توطئه‏ها و دسیسه‏ها، ضربه زدن به کیان اسلام و هدم آن است، چنان که سید جمال‏الدین اسدآبادى در یک قرن گذشته به‏خوبى آن‏را دریافته و در هشدار به مسلمانان اعلام کرده، هر مسلمانى باید بداند که انگلیس قصد دارد دین اسلام را براندازد و مسلمانان را در همه جاى کره زمین نابود سازد، اگرچه این کار شدنى نیست. 3. اکنون و در چنین مقطع حساسى از تاریخ جهان، مهم‏ترین اقدامات راهبردى براى برون‏رفت از فتنه جریان‏هاى سلفى تکفیرى، ایفاى نقش مهم علماى دینى، بسط وحدت و تقریب مذاهب اسلامى با تأکید بر مشترکات و دورى جستن از افراط و تفریط، ایجاد مرکز مبارزه با انحرافات فکرى و جریان‏هاى تکفیرى در جهان اسلام و نیز دشمن‏شناسى است. امروز تمام کشورهاى مسلمان و ملل منطقه باید با شناخت دشمنان واقعى و اصلى خود، ضمن کسب معرفت و اخلاق و نیز آگاهى از وجوب وحدت و تقریب و همدلى، تمام همت خود را مصروف به اختلاف‏زدایى و کورکردن سرچشمه‏هاى فتنه و فتنه‏گرى کنند و با تعامل یکپارچه و مستمر، تمام فعالیت‏هاى دشمن را رصد کرده و حربه انگلیسى مذهب علیه مذهب را ناکارآمد سازند.
مراجع
1. قرآن کریم.rn2. ابن‏ابى الحدید، شرح نهج البلاغه، قم، 1404ق.rn3. ابن‏اعثم کوفى، محمد بن على، الفتوح، بیروت، چاپ على شیرى، 1411ق.rn4. ابن‏طاووس، الطرائف فى معرفة مذاهب الطوائف، قم، چاپ جلال‏الدین حسینى، 1400ق.rn5. ابن‏قتیبه، محمد بن عبدالله، الامامه و السیاسه، تحقیق: على شیرى، بیروت، دارالاضواء، چاپ اول، 1410ق.rn6. ابن‏کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر القرآن العظیم، بیروت، دارالکتب العلمیه، بى‏تا.rn7. ابوزهره، محمد، تاریخ المذاهب الاسلامیه: فى السیاسه و العقائد و تاریخ المذاهب الفقهیه، قاهره، دارالفکر العربى، 2006م.rn8. امین، سید محسن، کشف الارتیاب فى اتباع محمد بن عبدالوهاب، قم، دارالکتب الاسلامى، بى‏تا.rn9. بخارى، محمد بن اسماعیل، صحیح البخارى، بیروت، دارطوق النجاه، 1422ق.rn10. حر عاملى، وسائل الشیعه، قم، مؤسسه آل‏البیت، 1414ق.rn11. خمینى، روح‏الله، «سخنرانى به مناسبت شهادت عارف حسینى»، 14/6/1368ش.rn12. همو، «وصیت نامه سیاسى و الهى»، 26/11/1361ش.rn13. همو، صحیفه نور، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، بى‏تا.rn14. دائرة المعارف جهان اسلام، آکسفورد، چاپ دوم.rn15. دهخدا، على اکبر، لغت‏نامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، 1373ش.rn16. ریحانى، امین، تاریخ نجد الحدیث و ملحقاته، بیروت، مطبعة العلمیه، چاپ اول، 1928م.rn17. سیوطى، تاریخ الخلفاء، بیروت، 1394ق.rn18. شهرستانى، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، بیروت، دارالمعرفه، 1404ق.rn19. شهید ثانى، زین‏الدین بن على، الروضة البهیه فى شرح اللمعة الدمشقیه، بیروت، چاپ محمد کلانتر، 1403ق.rn20. شوشترى، نورالله، الصوارم المهرقه فى نقد الصواعق المحرقه، تهران، چاپ جلال‏الدین محدث ارموى، 1367ش.rn21. صائب، عبدالحمید، ابن‏تیمیه حیاته و عقایده، بیروت، الغدیر للدراسات الاسلامیه، چاپ دوم، 1423ق.rn22. طبرى، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، بیروت، مؤسسه عزالدین، چاپ دوم، 1407ق.rn23. عجلانى، منیر، تاریخ البلاد العربیه السعودیه، ریاض، دارالملک عبدالعزیز، 2002م.rn24. غزالى، فیصل التفرقه، دمشق، چاپ مصطفى عبدالله، 1417ق.rn25. قرطبى، ابوعبدالله محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، بیروت، داراحیاء التراث العربى، چاپ دوم، 1405ق.rn26. کثیرى، محمد، السلفیه بین اهل السنه و الامامیه، بیروت، الغدیر للدراسات الاسلامیه، 1418ق.rn27. مجلسى، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1403ق.rn28. مفید، محمد بن محمد، الفصول المختاره من العیون و المحاسن، قم، 1413ق.rn29. منقرى، نصر بن مزاحم، پیکار صفین، ترجمه پرویز اتابکى، تهران، انقلاب اسلامى، چاپ دوم، 1370ش.rn30. نوبختى، حسن بن موسى، فرق الشیعه، نجف، چاپ محمدصادق آل بحرالعلوم، 1355ق.rn31. یعقوبى، احمد بن اسحاق، تاریخ الیعقوبى، تعلیق: خلیل منصور، قم، دارالزهراء، چاپ اول، 1429ق.rn32. www.khamenei.ir
آمار
تعداد مشاهده مقاله: 6,112
تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 228
صفحه اصلی | واژه نامه اختصاصی | درباره مجله | نقشه سایت
ابتدای صفحه ابتدای صفحه
© 2018 All Rights Reserved. Powered by SINAWEB.