• صفحه اصلی
  • مرور
    • شماره جاری
    • بر اساس شماره‌های مجله
    • بر اساس نویسندگان
    • بر اساس موضوعات
    • نمایه نویسندگان
    • نمایه کلیدواژگان
  • ارسال مقاله
  • اطلاعات مجله
    • درباره مجله
    • اعضای هیات تحریریه
    • پایگاه‌های نمایه کننده
    • پیوندهای مفید
    • پرسش‌های متداول
    • فرایند پذیرش مقالات
    • اخبار و اعلانات
  • راهنمای نویسندگان
  • تماس با ما
 
  • ورود به سامانه
  • ثبت نام
صفحه اصلی مشخصات مقاله
  • ذخیره رکوردها
  • |
  • نسخه قابل چاپ
  • |
  • توصیه به دوستان
  • |
  • استخراج به
    RIS
مقالات آماده انتشار
شماره جاری
شماره‌های پیشین مجله
دوره اول (1391)
دوره دوم (1392)
دوره سوم (1393)
دوره چهارم (1394)
دوره پنجم (1395)
دوره ششم (1396)

استراتژى قدرت‏هاى استعمارى در حمایت از جریان‏هاى تکفیرى

مقاله 6، دوره سوم، شماره هشتم(ویژه تکفیر)، پاییز 1393، صفحه 107-121 XML اصل مقاله (1587 K)
نوع مقاله: سال سوم -شماره هشتم - پاییز 1393
نویسندگان
1محمدعلى بصیرى‏؛ 2الهام استوار
1استادیار دانشگاه اصفهان.
2دانشجوى کارشناسى ارشد روابط بین‏الملل، دانشگاه اصفهان(نویسنده مسؤول).
چکیده
دنیاى اسلام به‏ویژه در سده اخیر با چالش‏ها و بحران‏هایى که از دو عامل استبداد داخلى و استعمار خارجى نشئت گرفته، مواجه بوده است. از جمله این چالش‏ها و بحران‏ها، جریان تکفیرى در دنیاى اسلام است، غرب با استفاده از این فرصت، دست به اسلام ستیزى و اسلام هراسى مى‏زند و با معرفى تکفیریان به‏عنوان نماد مسلمانان، چهره‏اى زشت از مسلمان در برابر دیدگان بشریت به نمایش مى‏گذارد. . با توجه به منافع سیاسى، امنیتى و تجارى غرب در منطقه خاورمیانه، در نوشته پیش رو، نقش غرب در گسترش مناقشات اخیر خاورمیانه و به‏طور خاص در حمایت از جریان‏هاى تکفیرى هستیم. بدین‏ترتیب ابتدا مفهوم سلفی‏گری و تکفیرگرایى مورد بررسى قرار خواهد گرفت، سپس با تعریف استعمار به تبیین منافع سیاسى، امنیتى و تجارى غرب در این منطقه خواهیم پرداخت. روش تحقیق ما در این پژوهش توصیفى تحلیلى با ابزار کتابخانه‏اى مى‏باشد.
کلیدواژگان
جریان‏هاى تکفیرى؛ استعمار؛ آمریکا؛ مناقشات خاورمیانه؛ اسلام
اصل مقاله
مقدمه‏ خاورمیانه به‏دلیل ریشه‏هاى تاریخى ‏دینى، موقعیت حساس ژئوپولتیکى و برخوردارى از منابع عظیم نفت و گاز، همواره مورد توجه کشورهاى مختلف جهان قرار گرفته است لذا همواره با مسائل اقتصادى، سیاسى و ایدئولوژیکى در تحولات سریع خاورمیانه نقش‏آفرینى مى‏کنند. از نظر تاریخى خاورمیانه مهد ادیان الهى و محل ظهور و زندگى پیامبران الهى بوده است که اکنون در سراسر جهان داراى پیروان بى‏شمارى هستند. این ناحیه گروه‏هاى فرهنگى و نژادى گوناگونى از قبیل فرهنگ‏هاى عربى،ترکى، بربرها، بلوچى، ایرانى، کردى و آشورى را در خود جاى داده است. از سویى اختلاف نظرهاى ایدئولوژیکى در قالب دیالکتیک‏هاى بین دینى گاه از چهارچوب نظرى و گفتمانى خود خارج شده و تحت عوامل مختلف داخلى و خارجى شکل افراطى به خود گرفته و باعث نزاع‏ها و ستیزهایى مى‏گردد که امروز گریبان خاورمیانه را گرفته است. از این رو خاورمیانه را باید از جنبه‏ها و ابعاد مختلفى که خود با آن مواجه است، بررسى کرد؛ زیرا نگاه تک بعدى و یک جانبه به مسائل آن مى‏تواند تحلیل‏ها را ناقص‏گذارده و یا دچار اشتباه کند. خاورمیانه یک دوران‏گذار سیاسى را در تاریخ معاصر خود تجربه مى‏کند که دلیل آن بروز تحولات عربى در منطقه است. قیام مردم در کشورهاى عربى که نظام‏هاى پادشاهى و بعضاً دیکتاتورى دارند، خاورمیانه را در شرایطى حساس و تاریخى قرار داده است. از طرف دیگر فعالیت گروه‏هاى متعددتروریستى در خاورمیانه حیات سیاسى اجتماعى را در این منطقه با خطرهاى جدى روبه‏رو کرده است.ترور وتروریسم امروزه باعث بى‏ثباتى در خاورمیانه گردیده است. پدیده جریان‏هاى تکفیرى رخدادى تازه و نو مى‏باشد که از حیث رفتار همانندتروریست‏ها عمل مى‏کنند. در طول تاریخ اسلام، افراد، فرقه‏ها و گروه‏هایى مخالفان خود را تکفیر مى‏کرده و با کوچک‏ترین عاملى آنان را خارج از دین اسلام شمرده و حکم به وجوب قتل آنان مى‏دادند. شروع این پدیده مخرب، از خوارج آغاز شد و در دو قرن اخیر وهابیان شیوه آنان را ادامه داده‏اند. جریان تکفیرى با ایجاد و برجسته‏سازى قرائتى خاص از دین، چهره‏اى خشمگین از اسلام و مسلمانى به تصویر کشیده است. ملت‏هادر این روزها شاهد اوج‏گیرى حملات وهابیت تکفیرى است. آنان که از سوى استکبار جهانى به رهبرى آمریکا، صهیونیسم و کشورهاى اروپایى حمایت مى‏شوند، علیه مسلمانان به‏ویژه شیعیان مظلوم پاکستان و مسلمانان سوریه و عراق مرتکب جنایت مى‏شوند. در این جنایات مردم بى‏دفاع در کوچه و بازار هدف قرار گرفته و به خاک و خون کشیده مى‏شوند. دولت‏هاى حمایت‏کننده‏تروریسم در خاورمیانه را مى‏توان به دو دسته دولت‏هاى منطقه‏اى و دولت‏هاى فرامنطقه‏اى تقسیم کرد. این جریان منحرف، تنها در شرایط بحرانى و با حمایت سیاسى و مالى قدرت‏هاى خارجى، قادر به ادامه حیات خون‏بار خود است. جریان سلفى‏هاى تکفیرى با اندیشه‏هاى ارتجاعى خویش عملاً در خدمت سیاست‏هاى آمریکا درآمده‏اند. القاعده، طالبان و سایر گروه‏هاى مشابه در کشورهاى عراق، یمن، مصر، تونس، الجزایر، پاکستان، سوریه و دیگر کشورهاى اسلامى، به مهره بازى آمریکایى‏ها در کشورهاى اسلامى تبدیل شده‏اند. آن‏ها با تفکرات متعصبانه خود، تصویر اسلام را در افکار عمومى جهان مخدوش مى‏کنند. جریان‏هاى تکفیرى براى حیات خود به حمایت قدرت‏هاى جهانى و فرامنطقه‏اى نیاز دارند و این‏قدرت‏ها نیز براى رسیدن به اهداف خود در منطقه به‏وجود جریان‏هاى تکفیرى نیازمندند. از این رو این اهداف به یکدیگر گره خورده و در نزاع‏ها، جنگ‏ها و ناآرامى‏هاى منطقه، تجلى و نمود مى‏یابد. در این‏جورچین سیاسى گاهاً منافع بعضى از دولت‏هاى منطقه نیز با منافع دولت‏هاى فرامنطقه‏اى گره خورده و منجر به حمایت از جریان‏هاى تکفیرى مى‏گردد. این مسأله‏اى آتش ناآرامى‏هاى خاورمیانه را شعله‏ورتر مى‏کند. بررسى چرایى و دست‏هاى پشت پرده حمایت استکبار جهانى از جریان‏هاى تکفیرى (سلفى‏هاى تکفیرى) و اهداف آن‏ها مى‏تواند در شناخت گروه‏تروریستى کمک شایانى داشته باشد. این گروه با زدن نقاب اسلام بر چهره خود و با نام اسلام، ریشه تمامیت دین مبین اسلام را مى‏زند و نیتى جز نابودى بنیان‏هاى اصلى اسلام را ندارد. جریان‏هاى تکفیرى‏ تکفیر در لغت به معنى پوشاندن، کفاره دادن و کسى را کافر و بى‏دین خواندن است (معین). در اصطلاح کلام و فقه، به‏معناى نسبت کفر دادن به مسلمان است. تکفیر در اصل به‏معناى پوشیدن و پوشاندن است، ولى در عربى و فارسى به معانى گوناگونى به کار رفته (دهخدا، 1377ش)که بر پایه آن‏ها در قرآن و احادیث و منابع کلامى و فقهى، چند مفهوم مصطلح یافته است، از جمله پاک کردن گناهان و ابطال عقاب (ابن‏ابى ‏الحدید، 1385ق، ج‏1، ص‏135). تکفیر به معنى نسبت دادن کفر به شخص یا گروه، در قرآن کریم مصادیق متعددى دارد، از جمله کسانى‏که حضرت مسیح(ع)را خدا پنداشتند (مائده، 17و72) و افرادى که به مردم جادوگرى مى‏آموختند (بقره، 102). از آغاز قرن 14 قمرى بود که مکتب «سلفیه» بر سر زبان‏ها افتاد و گروهى آن‏را به‏عنوان «دین» برگزیدند و خود را «سلفى» نامیدند و برخى آن‏را «روش فکرى» براى رسیدن به حقیقت اسلام دانستند. محققان اصطلاح سلفیه را در دو معنا استفاده کرده‏اند: معناى اول در مورد کسانى است که مدعى‏اند در اعتقادات و احکام فقهى باید به سلف صالح اقتدا کرد (بوطى، 1988م، صص‏259‏256). اما معناى دوم که بیشتر به دوران معاصر برمى‏گردد، با واژه تکفیر قرین است. از مجموع تعریف‏هایى که از کتب لغت‏شناسى بیان شد، مى‏توان گفت که سلف در اصطلاح بر رویکرد، گرایش و رفتار یک جریان خاص اشاره دارد که اولاً؛ بر رجوع به پیشینیان (پیامبر، صحابه، تابعین و تابعینِ تابعین) تأکید دارند، ثانیاً؛ خود را مسلمان اصیل دانسته و اغلب گرایش‏هاى اسلامى غیر از خود به‏ویژه شیعیان را کافر مى‏پندارند و آن‏ها را مستحق مجازات ارتداد مى‏دانند. محمد سعید رمضان بوطى درباره سلفیه و پیدایش آن مى‏گوید: سلفیه پدیده‏اى نسبتاً نوخاسته است که مدعى مسلمانى است و همه را جز خود، کافر مى‏شمرد. فرقه‏اى خود‏خوانده که با انتساب خود به سلف صالح و با طرح ادعاى وحدت در فضاى بى‏مذهب، با بنیان وحدت مخالف است. سلفیه، یعنى همان بستر وهابیت، مدعى است که هیچ مذهبى وجود ندارد و باید به عصر سلف، یعنى دوران صحابه، تابعین و تابعینِ تابعین بازگشت و از همه دستاوردهاى مذاهب که حاصل قرن‏ها تلاش و جستجوى عالمان بوده، چشم پوشید و اسلام بلامذهب را اختیار کرد. سلفیه، دستى به دعوت بلند مى‏کند و مى‏گوید: بیایید با کنار گذاشتن همه مذاهب، به‏سوى یگانه شدن برویم، اما با دست دیگر، شمشیر تکفیر برمى کشد و مدعى است که با حذف دیگران از جامعه اسلامى و راندن آنان به جمع کفار، جامعه اسلامى را یکدست مى‏کند. در پشت این دعوت به بى‏مذهبى، نوعى مذهب نهفته است، بلکه دعوت، خود نوعى مذهب است، آن هم مذهبى گرفتار چنگال جمود و تنگ‏نظرى که اسلام را به‏صورت دینى بى‏تحرک، بى‏روح، ناقص و بى‏جاذبه تصویر مى‏کند و با احیاى خشونت و تعصب، راه را بر هرگونه نزدیک شدن به هم دیگر مى‏بندد (بوطى، 1375ش، ص‏16). از نظر تاریخى، هرچند برخى از رگه‏هاى اندیشه سلفی‏گری در قرن چهارم شکل گرفت، به‏دلیل تعارض با اندیشه مسلمانان، در مدتى کوتاه خاموش شد. در قرن هفتم، ابن‏تیمیه مذهب سلفی‏گری را احیا کرد و آتش اختلاف را میان جهان اسلام شعله‏ور کرد. پس از وى نیز شاگردش ابن‏قیم، براى زنده نگاه داشتن این اندیشه بسیار کوشید، اما وى نیز کارى از پیش نبرد. در قرن دوازدهم، جریان‏هاى سلفی‏گری در نجد، حجاز و شبه قاره، با تفاوت‏هایى آغاز شد که به‏دلیل حمایت‏هاى انگلستان، به‏ویژه در نجد و حجاز، توانست رشد کند و در دوران کنونى نیز جریان سلفی‏گری به اهرمى در دست آمریکا براى پیشبرد هدف‏هاى خود در کشورهاى اسلامى تبدیل شده است. امروزه سلفی‏گری شاخه‏ها و جریان‏هاى مختلفى دارد که طیفى از دیدگاه‏ها و باورهاى مختلف را تشکیل مى‏دهد (علیزاده موسوى، 1391ش، ج‏2، صص‏37‏27). در دهه‏هاى اخیر، جریان سلفى به‏عنوان یکى از جبهه‏هاى ستیز با مدرنیسم و تمدن غربى در جهان اسلام، اهمیتى بیش از گذشته یافته و در نقاط مختلف جهان اسلام با افزونى نفوذ مواجهه بوده است. ولى باید توجه داشت که اکنون سلفى‏ها یکدست نیستند، بلکه گروهى «سلفى تبلیغى» هستند، ولى گروهى دیگر مانند القاعده و طالبان گام فراتر نهاده و «سلفى جهادى» مى‏باشند و مى‏گویند با تشکیل جنبش‏هاى مسلحانه زیرزمینى باید دولت‏ها را سرنگون کرد و قدرت را به‏دست گرفت و اسلام اصیل را پیاده کرد (پاکتچى، 1381ش، ج‏9، ص‏481). اکثر محققان ریشه‏ها و عوامل بنیادگرایى اسلامى را به شرایط تاریخى دوره استعمار غربى بازمى گردانند. هرایر دکمجیان در این خصوص گفته است که بنیادگرایى اسلامى در پاسخ به شرایط بحرانى جهان اسلام در سه قرن اخیر شکل گرفته است. به نظر او سقوط پى درپى امپراطورى عثمانى در رویارویى با اروپا، ضرورت مداوم بررسى مجدد اندیشه‏ها و تفکرات اسلامى را مطرح ساخت. جامعه اسلامى یک پاسخ فرهنگى بومى به این شرایط داد که عبارت بود از بازگشت به اسلام و اصول بنیادین آن (دکمجیان، 1377ش، ص‏21). در این سیاق، «تکفیرى» عنوانى است که به فرد یا جریانى اطلاق مى‏شود که غالباً برخاسته از قرائت‏هاى مختلف سلفى وهابى، مسلمانان را به صرف آن‏که با آنان هم‏عقیده نیستند، برخلاف معیارهاى شرعى شناخته شده، متهم به کفر و خروج از دین مى‏کنند. تکفیرگرایى، مسأله نسبتاً جدیدالحدوث و خطرناکى بود که ابن‏تیمیه (1328‏1263م) آن‏را در آغاز دعوت خویش تئوریزه کرد و بسط داد و در نهایت، به اصول فکرى گروه‏هاى سلفى راه یافت. امروزه، جریان سلفی‏گری به اعتبار این شاخصه، «تکفیرى» نامیده مى‏شود و دایره موضوعاتى که از نظر آن‏ها موجب کفر و شرک مى‏شود، بسیار متنوع و از حد احصا و حوصله خارج است (سید نژاد، 1388ش، صص‏96و97). هرجا مؤلفه‏هاى قومى مذهبى، عشیره‏اى یا اختلاف‏هاى زبانى نژادى حاکم باشد، این نوع خشونت زمینه ظهور بیشترى دارد. این‏گونه منازعات اغلب‏آمیزه‏اى از «هویت» و «امنیت جویى» را هدف قرار مى‏دهند. مهم‏ترین اجزا و عناصر «خشونت‏هاى هویتى»، کشمکش‏هاى داخلى قومى اقلیتى، ادعاهاى مذهبى، هراس افکنى‏هاى فرقه‏اى و برترى جویى‏هاى ایدئولوژیک هستند. منازعات فرقه‏اى مذهبى فراگیرترین و خشن‏ترین نوع کشمکش هویتى است. باورهاى مذهبى بعد اعتقادى فکرى هویت را که «نمود پایا از شخصیت» فردى معتقد و متعصب محسوب مى‏شود، دربر مى‏گیرد. نظام باورهاى دینى به‏صورت هسته معنایى فرد دین‏دار عمل مى‏کند و زندگى را براى وى قابل پیش‏بینى مى‏سازد و اعتماد و اتکاى مضاعفى به او مى‏بخشد. فرد به پشتوانه این شرایط، احساس آرامش و امنیت فراتر از عنصرى روان شناختى اجتماعى، «هویت قومى» برخلاف «هویت مذهبى» مى‏کند. بنابراین در این شرایط، خشونت زمانى رخ مى‏دهد که روند وقایع حاکى از به خطر افتادن هسته معنایى هویت فرد معتقد باشد، یا دست کم آن فرد این‏گونه احساس کند. در این حالت، واکنش‏هاى تهاجمى یا تدافعى معطوف به احتراز از نابودى مادى یا معنوى، شکل مى‏گیرد. استعمار و تکفیر استعمار براى حاکمیت و تقویت سیاست‏هاى خود همواره به‏دنبال راه‏ها و زمینه‏هایى است و با شعار همیشگى «اختلاف بیانداز و حکومت کن»، یکى از راه‏هاى رسیدن به اهداف خود را، ایجاد جوّ ناسالم و تکفیر در جامعه مى‏داند. از این رو مى‏توان گفت: جریان تکفیرى که در پى اختلاف و ایجاد بدبینى و کینه توزى و جوّ ناسالم در جامعه است، ریشه در استعمار دارد. اگر بگوییم موفق‏ترین راهى که استعمارگران براى از بین بردن نیروها و تضعیف مسلمانان به کار گرفته‏اند، همین اشاعه بدبینى‏ها و اتهامات در جامعه مسلمانان بوده است، سخنى به گزاف نخواهد بود. اهداف استعمار و موانع آن‏ استعمار، واژه عربى است که از عمارت گرفته شده و در لغت به‏معناى آبادانى است (معادل کلمه انگلیسى کلونى که براى مهاجرت قومى به‏سرزمینى به‏منظور آبادى آن به کار مى‏رود). در اصطلاح ادبیات سیاسى، این واژه به‏معناى تسلط سیاسى، فرهنگى و اقتصادى ملتى نیرومند بر ملت ضعیف و نگهداشتن آن در وضعیت فرودست و عقب مانده است (علیزاده، 1377ش، ج‏1). استعمار با شعار فریبنده «آبادانى» سلطه خود را بر مناطق مورد نظر در اقصى نقاط جهان و به‏ویژه در کشورهاى اسلامى اعمال نمود و در صدد گسترش نفوذ و قلمرو حاکمیت خویش و نیز غارت و چپاول سرمایه‏ها و ثروت‏هاى ملى آن کشورها برآمد. اما همواره دستیابى به این اهداف به راحتى میسّر نبود و با موانعى همراه بود. ملت‏ها به راحتى نمى‏توانستند به خواسته‏هاى فزون طلبانه استعمارگران سر تسلیم نهاده و به آنان خوشامد گویند. علل و عوامل بسیار موجب ایستادگى مردم در برابر نیروهاى مهاجم و ویرانگر مى‏شد، مانند: ملیت، زبان، فرهنگ، مذهب و.... این عوامل از مقاومت یکسانى برخوردار نبوده‏اند، برخى از این عوامل نمى‏توانستند مدت زمان طولانى دوام بیاورند و به زودى محکوم به شکست مى‏شدند. اما عامل دین و مذهب از دوام بیشترى برخوردار بود و مى‏توانست سد محکمى در برابر فزون‏طلبى‏هاى متجاوزان ایجاد نماید. به‏ویژه دین اسلام که در متن دستورات آن، ظلم ستیزى و گریز از ظلم و ستم قرار دارد و همواره موجب‏ترس و هراس استعمارگران گردیده است. چنان‏چه خود آنان بر این واقعیت اعتراف نموده‏اند. یکى از نمایندگان مجلس عوام انگلیس در حالى که قرآن در دست گرفته بود گفت: «اروپا باید بداند تا وقتى که این کتاب راهنما و مورد عمل مسلمانان است، هرگز امکان ندارد که پایه‏هاى سیاست استعمارى ما در آن سرزمین‏ها مستقرگردد!»(«استعمار و تکفیر»، 1365ش، ص‏98). با توجه به عناصر و مؤلفه‏هایى که در دین اسلام وجود دارد و مانع نفوذ استعمار مى‏گردد، مانند: روح حاکم بر تعالیم اسلام که همواره مسلمانان را به برادرى و مهربانى دعوت مى‏نماید و به همدردى و همکارى با یکدیگر فرامى خواند، روح عدالت خواهى و ظلم ستیزى و عدم پذیرش سلطه و ستم، تقویت روحیه وحدت گرایى و داشتن امت واحده، وجود رهبران و عالمان دینى و.... با وجود چنین عناصر قدرتمند، استعمار به فکر چاره افتاد، تا راه نفوذ خویش را در میان مسلمانان و کشورهاى اسلامى پیدا نماید و به هر شیوه ممکن در میان آنان نفوذ کند. استعمارگران با جمع‏بندى تجربیات چندین ساله، بدین نتیجه رسیده‏اند که بهترین و موفق‏ترین راه براى رسیدن به اهداف شیطانى خود ایجاد فضاى بدبینى و نفاق در بین مسلمانان است؛ زیرا از رویارویى نظامى با مسلمانان هیچ خاطره خوشى ندارند؛ نه در جنگ‏هاى صلیبى که کشیشان خون‏ریز با تحریک احساسات مذهبى صدها نفر را علیه مسلمانان بسیج نمودند و نه در شکست خفت‏بارشان در سرزمین‏هاى اسلامى، مانند: لیبى، عراق، الجزایر، افغانستان و.... حربه اتهام به اسلام و مقدسات آن و اتهامات واهى و ناروا به اسلام و مسلمانان با پاسخ‏هاى علما و اندیشمندان اسلامى مواجه شد و دشمن از این طریق راه به جایى نبرد. همچنان که اشاعه فساد و تحرکات ناسیونالیستى با همه اهمیت و خطراتى که متوجه اسلام و مسلمانان نمود، براى استعمارگران چندان راه مطمئن و بى‏دردسرى نبوده است و با کمترین توجه مسلمانان، بى‏ثمر گشته و سوابق آن جبران شده است. اما آنچه توانست ضربه کارى بر پیکر اسلام و مسلمانان وارد نماید و هنوز هم ادامه دارد، بلکه شدیدتر نیز شده، ایجاد جو بدبینى و اتهامات و تکفیرها در میان مسلمانان است. این آن‏چیزى است که توانست روح برادرى اسلامى را که همه مسلمانان را از هر فرقه و گروه گرد هم جمع مى‏کرد، به یک حالت تنفر و انزجار و بى‏تفاوتى نسبت به یکدیگر تبدیل نماید. امروز این همه ذلت و زبونى مسلمانان در مقابل بیگانگان و وجود یک غده سرطانى به نام اسرائیل در قلب جهان اسلام، همه و همه میوه تلخ همین شجره خبیثه است. استعمارگران با گسترش دادن جو نفاق و بدبینى از حربه مذهب علیه مذهب یعنى تضعیف اسلام به‏وسیله خود اسلام، استفاده کردند و با شیوه‏هاى بسیار پیچیده، به میدان آمده و از علماى عوام زده و جهالت عوام با تکیه بر احساسات مذهبیشان و از افراد خائن و ضعیف الاخلاق به‏عنوان عامل داخلى در پیاده کردن برنامه‏هاى خود بهره بردند. استفاده از این حربه در میان هر قوم و طایفه‏اى موجب اختلاف، درگیرى‏هاى فرسایشى، هدر رفتن نیروها و امکانات و در نتیجه موجب ضعف آن ملت مى‏شود. اصل در اسلام و دیگر ادیان آسمانى، وحدت، محبت، اخلاق، دوستى و برادرى است و هر آنچه از انسان سر زند و متناقض با این ارزش‏ها باشد، نشانگر جهل نسبت به اسلام است. اهداف سیاسى، امنیتى و تجارى غرب در حمایت از جریان‏هاى تکفیرى‏ جریان سلفی‏گری و تکفیری جریان خطرناکى است که تاکنون مسلمانان از آن‏ها آسیب‏هاى زیادى متحمل شده‏اند. دولت‏هاى غربى به‏خصوص آمریکا همچنان مى‏کوشند از این جریان در جهت منافع خود استفاده کنند. به‏همین‏دلیل، اقدامات‏تروریستى جریان سلفی‏گری که در جهت سیاست‏ها و اقدامات توسعه طلبانه آمریکا و متحدانش باشد، هیچ بازتاب منفى ندارد و حتى بر آن سرپوش هم مى‏گذارند. با این حال، سلفی‏گری متعصب، به‏ویژه فرقه وهابى آن، زیربناى عقیدتى و فکرى مستحکمى ندارد و با جریان بیدارى اسلامى و انقلاب‏هاى منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا بیگانه است و نمى‏تواند در قالب بیدارى اسلامى مطالعه شود؛ زیرا عامل مؤثر در شکل‏گیرى بیدارى اسلامى در جهان عرب در قرون معاصر، علاوه بر میراث اسلامى، سلطه غرب بوده است که پیش از آن دنیاى عرب، در انزواى ناشى از غفلت از جهان بیرون به‏سر مى‏برد (خدورى، 1372ش، ص‏288). دولت آمریکا و هم‏پیمانان اروپایى‏اش موج اسلام ستیزى را در جهان به راه انداخته و مدیریت مى‏کنند. آن‏ها براى توجیه سیاست‏هاى اسلام ستیزانه‏شان اقدمات‏تروریستى و خشونت‏بار سلفى‏ها را به‏عنوان نشانه‏هاى خشونت و افراطگرایى دین اسلام به مردمشان و افکار عمومى جهان معرفى مى‏کنند. در حال حاضر، چاه‏هاى نفت عربستان به روى حمایت از گروه‏هاى تکفیرى کاملاً گشوده شده است؛ در صورت مجروح شدن تکفیرى‏ها در طول مبارزه با مسلمانان، بیمارستان‏هاى رژیم صهیونیستى به حال آن‏ها رسیدگى مى‏کند و مداواى آنان را بى‏کم و کاست انجام مى‏دهد؛ انواع سلاح‏هاى به کار رفته توسط گروه‏هاى تکفیرى، منحصراً تولیدکننده کارخانجات اسلحه‏سازى آمریکا و هم‏پیمانان آن‏ها است. شاخه رادیکال اسلام گرایى محصول چیزى است که اولیور روآ آن‏را «سرزمین زدایى» اسلام مى‏نامد. یعنى آحاد جوانان مسلمان ریشه‏هاى فرهنگى خود را از دست داده و از جامعه کشورهاى غیر اسلامى رها شده‏اند، این مسأله روشن‏کند که چرا سر منشأ بسیارى از اسلام گرایان رادیکال غرب است و نه منطقه خاورمیانه (Roy, 4002, p.211). جریان‏هاى تکفیرى وتروریستى در خاورمیانه کارویژه‏هاى گوناگونى در راستاى منافع و اهداف سیاسى، امنیتى و تجارى قدرت‏هاى فرامنطقه‏اى ایفا مى‏کنند و این مسأله مهم‏ترین دلیل حمایت دولت‏هاى غربى از این گروه‏هاى‏تروریستى تکفیرى است. در این میان، با توجه به اهمیت حفظ حضور و نفوذ قدرت‏هاى فرامنطقه‏اى در خاورمیانه و وجود گروه‏هاى‏تروریستى در کشورهاى خاورمیانه که به ایجاد ناامنى در این کشورها منجر مى‏گردد، زمینه لازم براى حضور و نفوذ قدرت‏هاى فرامنطقه‏اى فراهم مى‏شود. چنان‏چه این موضوع باعث گردیده که آمریکا پس از پایان جنگ سرد، با بهانه بحران و بى‏ثباتى موجود در خاورمیانه، حضور نظامى و سیاسى خود را تقویت بخشد و به نوعى به‏عنوان تنها ابرقدرتى معرفى گردید که ادعاى مدیریت خاورمیانه حساس و همیشه ملتهب را دارد. در واقع، استراتژى آمریکا در قبال گروه‏هاى‏تروریستى و تکفیرى خاورمیانه از منطق رئالیستى «دشمن دشمن من دوست من است» تبعیت مى‏کند. این مسأله سبب مى‏شود که این کشور نقش مؤثرى در شکل‏گیرى، تقویت و مدیریت این گروه‏ها در مقابل کشورهاى مخالف با سیاست‏هاى آمریکا در منطقه داشته باشد. چنان‏چه آمریکا در خلال جنگ سرد در راستاى رقابت‏هاى ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک خود با شوروى، نقش مهمى در تقویت القاعده در افغانستان داشت، بنابراین این موضوع روشن مى‏گردد که دموکراسى، حقوق بشر و مبارزه باتروریسم، ابزارى براى تسلط بیشتر آمریکا و قدرت‏هاى فرامنطقه‏اى بر خاورمیانه است. ذکر این نکته نیز ضرورى است که برخورد متفاوت و گزینشى آمریکا با مقوله‏ترور در خاورمیانه، خود دلیلى دیگر بر این مدعا است؛ زیرا در صورتى که‏تروریسم در جهت منافع آمریکا باشد، این کشور از آن دفاع کرده و یا واکنشى متناسب با آنچه باید انجام نمى‏دهد. به‏عنوان مثال مى‏توان به تحرکات اخیر داعش در عراق اشاره کرد که در ابتدا چون در راستاى منافع آمریکا یعنى سرنگونى اسد و برکنارى نورى المالکى بود، با سکوت این کشور روبه‏رو گردید و پس از تقویت داعش، جنایات گسترده آن در مناطق مختلفى از سوریه و عراق و نزدیکى آن به اربیل که منافع آمریکا را به خطر مى‏انداخت، با واکنش این کشور مواجه شد. منطقه خاورمیانه به‏دلیل اهمیت ژئوپلتیک ویژه خود طى دوران‏هاى گذشته همواره کانون توجه دول بیگانه و قدرت‏هاى استعمارى قرار داشته است. امروزه این ناحیه به واسطه موقعیت استراتژیکى و ژئوپلتیکى و وضعیت سیاسى حاکم بر آن عنصر مهم تأثیرگذار بر معادلات بین‏المللى محسوب مى‏گردد. این منطقه همواره صحنه نفوذ و منازعات قدرت‏هاى بزرگ عرصه بین‏الملل بوده و میزان حضور در این منطقه یکى از عوامل مهم در تعیین میزان قدرت جهانى و موقعیت بین‏المللى قدرت‏هاى بزرگ در عرصه رقابت جهانى بوده است. ژئوپلتیک برتر و قرار گرفتن در حد فاصل قدرت‏هاى بزرگ بین‏المللى، منشأ مواد خام ارزان قیمت براى اقتصاد دنیا و کانون انرژى جهان به‏خصوص نفت و گاز و بازار بزرگ مصرف تولیدات کشورهاى صنعتى و توسعه یافته بودن، این منطقه را به کانون توجه قدرت‏هاى بزرگ سیاسى و اقتصادى جهان تبدیل کرده است (جمعه‏اى، 1388ش، ص‏7). هم‏چنین خاورمیانه از مناطقى است که به‏دلیل برخوردارى از ذخایر عظیم نفت، یک منبع انرژى براى جهان به شمار مى‏رود. عربستان، ایران، عراق، کویت و امارات متحده عربى از کشورهایى هستند که داراى بزرگ‏ترین منابع نفت در جهان هستند. خاورمیانه هم‏چنین داراى ذخایر عظیم گاز طبیعى است. ایران و قطر به‏ترتیب اولین و دومین ذخایر گاز طبیعى در جهان را دارند. اقتصاد کشورهاى نفت خیز خاورمیانه بیشتر تک محصولى و به صادرات نفت وابسته است و کمتر از منابع نفت در بخش صنعتى این کشورها استفاده مى‏شود. نفت براى صنعت خاورمیانه جنبه حیاتى دارد و خاورمیانه عمده‏ترین منطقه نفت خیز جهان به شمار مى‏رود. این منطقه در سال 1372 ذخیره‏اى برابر با 56 درصد از ذخایر جهانى را در اختیار داشت. کشور عربستان در منطقه با داشتن 257/8 میلیارد بشکه، 25/6 درصد ذخایر جهان را به خود اختصاص داده است. پس از عربستان کشور عراق قرار دارد، میزان ذخیره نفت عراق بالغ بر 112 میلیارد بشکه تخمین زده مى‏شود که حدود 11 درصد ذخیره نفت جهان را شامل مى‏شود. بسیارى از کارشناسان اعتقاد دارند که عراق داراى ذخایر بیشترى نیز هست که مى‏تواند مجموع ذخایر نفت را دو برابر کرده و برابر با درصد ذخایر عربستان سعودى قرار دهد. برآورد نشان مى‏دهد که 90 درصد حوزه‏هاى نفتى عراق کشف نشده‏اند. عمده‏ترین منابع گاز جهان پس از روسیه در منطقه خاورمیانه مى‏باشد، این منطقه در مجموع 31 درصد از منابع گاز طبیعى را در خود جاى داده است. ایران به تنهایى نیمى از این ذخایر را در اختیار دارد. وابستگى کشورهاى صنعتى به انرژى منطقه، اهمیت آن‏را فوق العاده افزایش داده است. کشورهاى اروپایى، چین، ژاپن و کشورهاى تازه صنعتى شده بالغ بر70 درصد و آمریکا 26 درصد انرژیشان را از منطقه خاورمیانه تأمین مى‏کنند و این وابستگى رو به افزایش است (جمعه‏اى، 1388ش، صص‏63و64). منطقه خاورمیانه به‏ویژه از زمان پایان جنگ جهانى دوم به این سو، به‏دلیل اهمیتى که در اقتصاد جهانى پیدا کرد، بیش از پیش مورد توجه قدرت‏هاى بزرگ قرار گرفت و آن‏ها را وادار ساخت، تا براى حضور و نفوذ در تحولات این منطقه، از ابزارهاى مختلفى استفاده کنند. در قرن بیستم، این منطقه از یک‏سو تأمین‏کننده بخش عمده‏اى از انرژى جهان به شمار مى‏رفت و از سوى دیگر کانون برخى از بحران‏ها و تنش‏هایى بوده است که عمدتاً ناشى از حضور اسرائیل و مطامع برخى از قدرت‏هاى بزرگ به‏ویژه آمریکا مى‏باشد. به‏همین‏دلیل، تحولات منطقه خاورمیانه با امنیت جهانى و نیز اقتصاد سیاسى بین‏الملل گره خورده است. خاورمیانه با بهره‏مندى از ذخایر عظیم نفت و گاز، موقعیت ژئوپلتیک و استراتژیک و ویژگى‏هاى فرهنگى و مذهبى، داراى اهمیتى بسیار است و از این رو، همواره عرصه تاخت و تاز قدرت‏هاى فرامنطقه‏اى بوده است. اساسى‏ترین ستیزه در سطح بین‏المللى بر سر منابع انرژى جهان است. کنترل راه‏هاى عبور منابع نفتى منطقه به‏ویژه جهان عرب و متعاقب آن اعمال اصلاحات اقتصادى متناسب با اهداف آمریکا در فضاسازى سیاسى متناسب با این رویکرد، از اهداف آمریکایى‏ها است (همان، ص‏65). نفت خام هم‏اکنون مهم‏ترین و اجتناب ناپذیرترین ماده خام در تمدن صنعتى جهان است. امروزه نفت و گاز از صورت کالاى اقتصادى خارج شده و به‏صورت یک ارزش استراتژیک درآمده است (هاشمیان و خادم، 1383ش، ص‏106). نفت در نظام بین‏الملل کنونى عامل مهمى در میزان قدرت کشورها محسوب مى‏شود و مقام و مرتبه ملل را در خصوصِ تملک یا نحوه دسترسى به منابع آن، در موازین بین‏المللى قدرت مشخص مى‏سازد. بنابراین استراتژى آمریکا به‏ویژه پس از فروپاشى شوروى تسلط هرچه بیشتر بر منابع نفتى و کنترل مسیرهاى انتقال آزاد انرژى به بازارهاى مصرف و به‏طور مستقیم کنترل اقتصاد جهان سرمایه‏دارى بوده است (عزتى، 1382ش، ص‏26). اگر آمریکا بر نفت خلیج فارس تسلط نداشته باشد قدرت این کشور براى کنترل مناطق کلیدى در سایر نقاط جهان نیز شدیداً کاهش خواهد یافت. آمریکا به‏رغم برخوردارى از منابع غنى و سرشار نفتى، سیاست خود را مبتنى بر حفظ منابع زیرزمینى نفتى خود، تأمین انرژى از طریق خرید نفت از کشورهاى تولیدکننده و حفظ و گسترش منابع استراتژیک خود قرار داده است. بنابراین اقتصاد آمریکا به‏شدت به وضعیت نفت و انرژى حساس و وابسته است. تضمین امنیت چرخه عرضه و تقاضاى نفت و سایر حامل‏هاى انرژى از یک‏سو و از سوى دیگر دستیابى به منابع ارزان و فراوان نفت و انرژى، راهبرد اصلى آمریکا در این خصوص است. به این‏ترتیب آمریکا همواره نسبت به منابع نفتى خاورمیانه چشم طمع داشته و تسلط بى‏قید و شرط بر آن‏ها از اهداف جدى آمریکا است و این همان واقعیت تلخ و پشت پرده دخالت نظامى آمریکا در جنگ عراق است و دنیا امروز شاهد است چگونه شرکت‏هاى بزرگ نفتى آمریکایى، به‏رغم وضعیت نابسامان اقتصادى و نیاز مردم عراق، نفت این سرمایه ملى این کشور را به تاراج‏برند. از سوى دیگر، خاورمیانه بازار مصرف جذابى است که غرب به هیچ قیمتى نمى‏خواهد آن‏را از دست بدهد. یکى از راه‏هاى حفظ این بازار حضور قدرت‏هاى جهانى و فرامنطقه‏اى در خاورمیانه است که زمینه بهره‏بردارى از این بازار را فراهم مى‏کند. اگر کشورهاى خاورمیانه به سمت استقلال اقتصادى رفته و داراى ثبات اقتصادى شوند و به تولید روى آورند، دیگر مصرف‏کننده خوبى براى محصولات غرب نخواهند بود. بنابراین غرب از وجود گروه‏هاى‏تروریستى براى برهم زدن آرامش و ثبات کشورهاى خاورمیانه استفاده مى‏کند، تا از رسیدن این کشورها به استقلال و رشد اقتصادى ممناعت به عمل آورده و همچنان آنان را مصرف‏کننده خود نگاه دارد. با تکیه بر نظریات امپریالیسم و نقش پیرامون دولت‏هاى خاورمیانه در منظومه امنیت ملى قرن 20، به این رهیافت مى‏رسیم که امنیت خاورمیانه بیشتر از ناحیه قدرت‏هاى بزرگ تهدید خواهد شد و همچنان امنیت، مهم‏ترین موضوع گفتمان‏هاى ژئوپلیتیک در قرن 20 و 21 باقى خواهد ماند (جمعه‏اى، 1388ش، ص‏67). عدم ایجاد هم‏گرایى منطقه‏اى در خاورمیانه و هم‏چنین در میان کشورهاى اسلامى، در چهارچوب «سیاست تفرقه انداز و حکومت کن» از دیگر اهداف امنیتى این کشور در منطقه است. بدین منظور، آمریکا به حمایت از جریاناتى که باعث تقویت شکاف‏هاى قومى، مذهبى و نژادى در منطقه مى‏شوند، مى‏پردازد. از این رو همواره این‏قدرت‏ها تلاش مى‏نمایند با بهانه‏هاى مختلف از جمله مبارزه باتروریسم، برقرارى دموکراسى و جنگ و اشغال نظامى، با حضور فیزیکى خویش، این منطقه را کنترل کنند و با ایجاد ناامنى و اختلافات مذهبى، قومى و نژادى، مانع رشد و قدرت ایدئولوژى اسلامى شوند. «فرانسیس فوکویاما» و «ساموئل‏هانتینگتون» دو استراتژیست مهمى هستند که نظرات آنان در جهت دهى به سیاست خارجى آمریکا و انگلیس نقشى را ایفا مى‏نماید، آنان اسلام را به‏عنوان دشمن جدى تمدن غرب معرفى مى‏کنند که غرب جهت استیلاى خویش و ایدئولوژى لیبرال سرمایه دارى، هیچ راهى جز برخورد نظامى با جهان اسلام ندارد. از این رو بسیارى از تحلیلگران سناریوى 11 سپتامبر را نقطه شروعى بر این مسأله مى‏دانند. هیچ جامعه‏اى به‏طور مطلق آسیب پذیر نیست، بلکه از مقدورات امنیتى حداقلى برخوردار است که مى‏تواند با بهره‏گیرى از آن‏ها، از گستره و عمق خطر بکاهد و آسیب بالقوه و یا وارد آمده را مهار و در صورت امکان به یک نقطه قوت سیستم مبدل نماید (نصرى، 1380ش، ص‏40). غرب همواره از گسترش و نفوذ اسلام در جهان هراس داشته است؛ زیرا گسترش اسلام را که باعث آگاهى افکار عمومى مى‏گردد، در تضاد و تعارض با سیاست‏ها و منافع خود مى‏داند. به خطر افتادن منافع غرب توسط مکتب اسلام پس از پیروزى انقلاب اسلامى ایران و پس از آن فروپاشى شوروى، رنگ و بوى جدى‏ترى به خود گرفت و سیاست‏مداران غربى را بر آن داشت، تا به مبارزه با آن بپردازند. پرداختن به چرایى این هراس از اسلام در موضوع نوشتار ما نیست و از آن مى‏گذریم، اما تأکید بر این نکته ضرورى است که روح واقعى دین اسلام که مبتنى بر انگاره‏هاى ضد امپریالیستى، برابرى و آزادى است، اصلى‏ترین دلیل‏ترس غرب از نفوذ و گسترش اسلام است. اهداف استعمارگران در طرف‏دارى از تروریست‏های تکفیری 1. تحریف حقیقت اسلام و هجمه علیه مقدسات آن. 2. خنثى کردن و به انحراف کشیدنِ احکامى چون جهاد و فروکاستن دین به نماز. 3. ممانعت از تجمع در زیارتگاه‏ها به‏عنوان یکى از نمودها و پایگاه‏هاى وحدت و قدرت سیاسى مسلمانان و تخریب آن‏ها به‏عنوان مظاهر شرک، ایجاد تفرقه و جنگ‏هاى داخلى و خون‏ریزى بین مسلمانان. اختلاف اهل تشیع و تسنن که پیش از ظهور وهابیت، 10 درصد بود، با فعالیت‏هاى این فرقه امروز به 90 درصد افزایش یافته است. استعمارگران که مى‏دانستند اگر مسلمانان اسلام حقیقى را درک نمایند، دیگر تن به استعمار و استثمار نخواهند داد، سیاست ظریفانه و مؤثر تخریب اسلام حقیقى و تقویت اسلامِ کاذبِ خود را در پیش گرفتند، بنابر ضرب المثل عربیِ «آهن را تنها آهن می‏تواند ببُرَد»، استعمار انگلستان تشخیص داد که تنها راه تخریب اسلام این است که با توسل به حربه مذهب علیه مذهب، خودِ اسلام را وسیله مبارزه با اسلام نماید. از حربه‏های جدید وهابیت برای مخدوش نمودن اسلام، بدعت‏گذاری در آیین‏ها و مناسک دینی است. در این فرقه نوظهور، مفتیان وهابی را جایگزین اوصیای رسمیِ پیغمبر(ص) کرده و با در دست گرفتن تفسیر قرآن، هدایتِ خوارج عصر جدید را در دست گرفته و توسط ایشان فتوا به تکفیر مسلمانان دهند (انجمن مهدوى ایران، 1393ش). رهبر معظم انقلاب در بخشى از سخنان خود در سالگرد رحلت امام خمینى‏(ره) با اشاره به نقش دست‏هاى نه چندان پنهان غرب در حمایت از تکفیرى‏ها بیان داشت: «معتقدیم که دست نه چندان پنهان دشمن که مسلمانان را به جان هم مى‏اندازد، دشمن اصلى ما است، نه این گروه‏هاى فریب خورده». ایشان در ادامه به‏عنوان یک مصداق در بحث اصلى فرعى کردن دشمنان، به اقدامات زشت برخى گروه‏هاى جاهل تکفیرى علیه تشیع اشاره کرد و گفت: «همه باید متوجه باشند که دشمن اصلى، سرویس‏هاى اطلاعاتى بیگانگان و کسانى هستند که این جریان‏ها را تحریک مى‏کنند و پول و سلاح در اختیارشان قرار مى‏دهند». نتیجه‏ 1. خاورمیانه به‏دلیل دارا بودن منابع عظیم انرژى و موقعیت خاص ژئوپولتیک خود همواره مورد توجه و طمع قدرت‏هاى استعمارى و ابرقدرت‏ها بوده است. به‏دنبال اوج‏گیرى فعالیت‏هاى اسلام گرایانه، از اواخر دهه 1970م، گروه‏هاى سیاسى و اجتماعى متعددى در خاورمیانه پدیدار شدند که مى‏کوشیدند کامل بودن اسلام را در عمل نشان دهند، از این رو به‏سرعت اسلام گرا، بنیادگرا و یا سلفى نام گرفتند. 2. از دید این گروه‏ها، اسلام مجموعه‏اى کامل از احکام و دستورات است که به تمامى نیازهاى بشرى پاسخ مى‏دهد و سعادت انسان را در همه ابعاد ضمانت مى‏کند، منتها وابستگى حکومت‏ها و نخبگان سیاسى و اقتصادى و نیز محافظه کارى نهادها و گروه‏هاى مذهبى سنتى مانع از این امر مهم شده است. بنابراین براى رفع مشکلات گوناگون، چاره‏اى نیست جز بازگشت به اسلام اصیل و تلاش براى اجراى کامل شریعت و البته این امر به‏معناى درگیرى هم‏زمان در دو جبهه بود: از یک‏سو با نظام سیاسى و نخبگان حاکم که فاقد مشروعیت و مانع اجراى شریعت دانسته مى‏شدند و از سوى دیگر با نهادها و گروه‏هاى مذهبى سنتى که انحصارگرا، ناکارآمد و حتى وابسته تلقى مى‏شدند. 3. جریان سلفى با استفاده از اندیشه‏هاى تکفیرى ابن‏تیمیه و منابع مالى وسیعى که شبکه‏هاى وهابیت در اختیار آنان قرار مى‏دهند، سازماندهى گسترده‏ترین شبکه‏تروریستى جهان، یعنى القاعده را در اختیار دارد که به‏دلیل استفاده از اشکال مختلف ایجاد خشونت، نظیرتروریسم انتحارى، نماینده شاخص‏تروریسم نوین در دوران معاصر به حساب مى‏آید. ظهور محمد بن عبدالوهاب و وهابیت و آنچه که امروز سلفیه‏تروریست و جهادى تلقى مى‏شود، در سایه پنهان و آشکار صهیونیسم و استکبار جهانى به‏خصوص آمریکا شکل گرفته است. آمریکایى‏ها بعضى سازمان‏ها و گروهک‏ها را تأسیس کردند و تصریح کرده‏اند که حمایت مى‏کنند. حمایت‏هاى همه‏جانبه از گروه‏هاى وهابیت تکفیرى در عراق و سوریه و نظایر آن توسط کشورهاى آمریکا، عربستان و رژیم صهیونیستى کاملاً عیان و آشکار شده است. 4. این جریان منحرف، تنها در شرایط بحرانى و با حمایت سیاسى و مالى قدرت‏هاى خارجى قادر به ادامه حیات خون‏بار خود است. اکنون جریان سلفى‏هاى تکفیرى با اندیشه‏هاى ارتجاعیشان عملاً در خدمت سیاست‏هاى آمریکا درآمده‏اند. القاعده، طالبان و سایر گروه‏هاى سلفى مشابه در کشورهاى عراق، یمن، مصر، تونس، الجزایر، پاکستان، سوریه و بسیارى دیگر از کشورهاى اسلامى به مهره بازى آمریکایى‏ها در کشورهاى اسلامى تبدیل شده‏اند. آن‏ها با تفکرات متعصبانه خود، تصویر اسلام را در افکار عمومى جهان مخدوش مى‏کنند. 5. جریان‏هاى تکفیرى به‏عنوان یکى از عوامل برهم زننده صلح و آرامش خاورمیانه در راستاى تحقق اهداف این‏قدرت‏هاى فرامنطقه‏اى در خاورمیانه و حتى فراتر از آن گام برمى دارند. جریان‏هاى تکفیرى براى حیات خود به حمایت قدرت‏هاى فرامنطقه‏اى نیاز دارند و این‏قدرت‏ها نیز در کوتاه مدت و میان مدت براى رسیدن به اهداف گوناگون خود در منطقه، به‏وجود جریان‏هاى تکفیرى نیازمندند. از این رو اهداف دو طرف به یکدیگر گره خورده است.
مراجع
1. قرآن کریم. 2. ابن‏ابى الحدید، شرح نهج البلاغه، بیروت، داراحیاء التراث العربى، 1385ق. 3. ابن‏منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، دارالفکر؛ دارصادر، 1414ق. 4. «استعمار و تکفیر»، مجله حوزه، شماره 16، شهریور 1365ش. 5. انجمن مهدوى ایران، نورالمهدى، 1393ش. 6. بوطى، محمد سعید رمضان، السلفیه مرحله زمینه، دمشق، دارالفکر، 1988م. 7. همو، سلفیه بدعت یا مذهب،ترجمه حسین صابر، مشهد، آستان قدس رضوى، 1375ش. 8. پاکتچى، احمد، «اصحاب حدیث و رأى»، دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ج‏9، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامى، 1381ش. 9. جمعه‏اى، روح‏الله، طرح خاورمیانه بزرگ، ایرنا، 1388ش. 10. خدورى، مجید، گرایش‏هاى سیاسى در جهان عرب،ترجمه عبدالرحمن عالم، تهران، دفتر مطالعات سیاسى و بین‏المللى، 1372ش. 11. دکمجیان، هرایر، اسلام در انقلاب: جنبش‏هاى اسلامى معاصر در جهان عرب (بررسى پدیده بنیادگرایى اسلامى)،ترجمه حمید احمدى، تهران، کیهان، چاپ سوم، 1377ش. 12. دهخدا، على اکبر، لغت‏نامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، 1377ش. 13. سید نژاد، سید باقر، موج جدید سلفی‏گری و تأثیر آن بر سیاست خارجى جمهورى اسلامى ایران، پایان‏نامه کارشناسى ارشد، تهران، دانشگاه امام حسین(ع)، 1388ش. 14. عزتى، عزت‏الله، «تحلیلى بر استراتژى انرژى و جایگاه عراق از دید آمریکا»، در: عبدالله خانى، على، کتاب آمریکا(2)، تهران، مؤسسه فرهنگى مطالعات و تحقیقات بین‏المللى ابرار معاصر ایران، 1382ش. 15. علیزاده موسوى، سید مهدى، سلفی‏گری و وهابیت، قم، دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم؛ آواى منجى، چاپ اول، 1391ش. 16. علیزاده، حسن، فرهنگ خاص علوم سیاسى، تهران، روزنه، 1377ش. 17. معین، محمد، فرهنگ فارسى معین، نسخه آنلاین. 18. نصرى، قدیر، نفت و امنیت ملى جمهورى اسلامى ایران، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردى، 1380ش. 19.هاشمیان، مسعود؛ و خادم، فاضله، بینش ژئوپلتیک آمریکا به خلیج فارس و استراتژى‏هاى این کشور در منطقه، تهران، مؤسسه بین‏المللى انرژى، 1383ش. 20. Roy, Olivier, Globalized Islam: the search for a new ummah، Newyork, Columbia University press, 2004.
آمار
تعداد مشاهده مقاله: 3,977
تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 605
صفحه اصلی | واژه نامه اختصاصی | درباره مجله | نقشه سایت
ابتدای صفحه ابتدای صفحه
© 2018 All Rights Reserved. Powered by SINAWEB.