• صفحه اصلی
  • مرور
    • شماره جاری
    • بر اساس شماره‌های مجله
    • بر اساس نویسندگان
    • بر اساس موضوعات
    • نمایه نویسندگان
    • نمایه کلیدواژگان
  • ارسال مقاله
  • اطلاعات مجله
    • درباره مجله
    • اعضای هیات تحریریه
    • پایگاه‌های نمایه کننده
    • پیوندهای مفید
    • پرسش‌های متداول
    • فرایند پذیرش مقالات
    • اخبار و اعلانات
  • راهنمای نویسندگان
  • تماس با ما
 
  • ورود به سامانه
  • ثبت نام
صفحه اصلی مشخصات مقاله
  • ذخیره رکوردها
  • |
  • نسخه قابل چاپ
  • |
  • توصیه به دوستان
  • |
  • استخراج به
    RIS
مقالات آماده انتشار
شماره جاری
شماره‌های پیشین مجله
دوره اول (1391)
دوره دوم (1392)
دوره سوم (1393)
دوره چهارم (1394)
دوره پنجم (1395)
دوره ششم (1396)

اهداف آمریکا و هم‏ پیمانان از ایجاد تا ائتلاف علیه جریان‏هاى تکفیرى

مقاله 9، دوره سوم، شماره هشتم(ویژه تکفیر)، پاییز 1393، صفحه 152-173 XML اصل مقاله (357 K)
نویسندگان
عباس جلیلى
کارشناسى ارشد فقه و مبانى حقوق اسلامى، دانشگاه تهران.
چکیده
در طول تاریخ اسلام، افراد و فرقه‏ها و گروههایى بوده‏اند که مخالفان خود را تکفیر مى‏کردند و با کوچک‏ترین عاملى آنان را خارج از دین اسلام مى‏شمردند و حکم به وجوب قتل آنان مى‏دادند. شروع این پدیده مخرب، از خوارج آغاز شد و در دو قرن اخیر وهابیان شیوه آنان را ادامه داده‏اند. جریان‏هاى تکفیرى وهابیت و سلفی‏گری ازجمله جریان‏هایى است که در مقابل امت اسلامى قرار گرفته است. آن‏ها با استفاده از آیاتى که درباره کفار و مشرکان صدر اسلام و اقوام جاهلى نازل شده، مسلمانان را به کفر و شرک متهم مى‏سازند و اعمال مسلمانان را مطابق اعمال کفار قلمداد مى‏کنند. آن‏ها با داشتن افکارى خشن، باعث ایجاد اختلاف، تشتّت، درگیرى و جنگ میان مسلمانان و خشنودى کفار و استعمارگران شده‏اند. مطابق نظر اسلام، مسلمان کسى است که شهادتین را بر زبان جارى مى‏سازد، گرچه در واقع و باطن اعتقاد دیگرى داشته باشد. براساس شریعت اسلامى صحیح نیست فرقه‏اى از فرق اسلامى را بى‏دلیل متهم به کفر کنند، مادامى که اعتراف به شهادتین دارند و ضرورتى از ضروریات دین را انکار نکنند. این افکار جاهلى و ناپسند موجب شد که از همان ابتداى ظهور فرقه وهابى، عالمان مسلمان، اعم از شیعه و سنى، به مقابله با این تفکر تکفیرى بپردازند و با نوشتن رساله‏ها، کتاب‏ها و مقالات، آراء و عقاید این گروه را نقد و از عقاید مسلمانان دفاع کنند. در آثارى نیز به بررسى جریان‏هاى تکفیرى در طول تاریخ اسلام پرداخته شده است. در این نوشتار سعى بر آن شده تا به علل پیدایش و زیرشاخه‏هاى این جریان‏هاى تکفیرى پرداخته شود و علت حمایت دولت‏هاى غربى عربى از این تروریست‏ها مورد کنکاش قرار گیرد.
کلیدواژگان
گروه‏هاى تکفیرى؛ جریان فکرى عقیدتى؛ حامیان جریان تکفیرى؛ چرایى ائتلاف152
اصل مقاله
مقدمه‏ قدرت‏هاى بزرگ نظیر آمریکا همواره در فرایند سلطه‏گرى خویش به سلسله ارزش‏هاى مورد قبول در سطح جهانى نیاز دارند که به کمک آن‏ها بتوانند پیگیرى منافع خویش را کتمان یا توجیه نمایند. با فروپاشى بلوک شرق، نیازمندى به دشمن جدیدى براى آمریکا که در تعارض با ارزش‏ها و باورهاى مورد حمایت این کشور باشد و اجراى برنامه‏هاى سیاست خارجى آن‏را تسهیل کند، در قالب طرح مقوله تروریسم و پردازش آن در جهت منافع آمریکا، ظهور و بروز کرد. پس از 11 سپتامبر، آمریکا با مطرح کردن خطر جدى تروریسم، در صدد برآمد خلأ ناشى از فقدان ایدئولوژى کمونیسم را با تهدید تروریسم جبران کند و از این طریق به اهداف و امیال توسعه‏طلبانه خود در دیگر کشورها مشروعیت بخشد. از سوى دیگر، از آنجا که آمریکا اقدامات تروریستى را به گروه‏هاى اسلام‏گرا و بنیادگراى اسلامى نسبت مى‏داد و منطقه خاورمیانه نیز مهد اسلام‏گرایى سیاسى است، این منطقه در مرکز ثقل تحولات جهانى قرار گرفت. یکى از مهم‏ترین مصادیق نقض حقوق بشر در سایر کشورها که به‏صورت مستقیم و غیر مستقیم توسط آمریکا هدایت مى‏شود، نقش این کشور در شکل‏گیرى گروه‏هاى تروریستى و سپس حمایت از آنان در راستاى منافع و اهداف آمریکا در سایر مناطق جهان است. در این زمینه مى‏توان به موارد متعددى به‏ویژه نقش آمریکا در شکل‏گیرى القاعده و حمایت از آن در دوره جنگ سرد که در راستاى منافع آمریکا در حال جنگ با شوروى بود و یا به نقش آمریکا در ایجاد و تقویت گروه‏هاى تروریستى علیه دشمنان آن و به‏ویژه جمهورى اسلامى ایران اشاره کرد. در واقع، پس از پیروزى انقلاب اسلامى در ایران مجموعه دستگاه‏هاى سیاسى، تبلیغاتى، امنیتى، حقوقى و اقتصادى غرب به‏ویژه آمریکا، علیه انقلاب اسلامى بسیج شدند. سفارتخانه آمریکا در تهران به ستاد ایجاد هماهنگى میان نیروهاى مخالف انقلاب تبدیل گردید. در یکى از اسناد به‏دست آمده از سفارتخانه آمریکا در تهران، تمایل به استفاده از ظرفیت قومیت‏ها، جهت سرنگونى نظام جمهورى اسلامى به‏خوبى بازتاب یافته است. در حوادث 11 سپتامبر، موضوع مطرح مبارزه با تروریست، محدود به مقابله با نفوذ القاعده در آمریکا و اروپا بود. اما آمریکا بعد از این حوادث، از موضوع تروریسم و اخطار و هشدارهاى پیرامون آن براى تحقق اهداف و پیگیرى منافع خویش بهره برد؛ زیرا با خروج از آمریکا و اروپا و لشکرکشى به افغانستان و عراق، عملاً میدان جنگ را به‏جاى شهرهاى آمریکا و درگیر کردن شهروندان آمریکایى براى دفاع از منافع خود، به شهرهاى افغانستان و عراق کشاند و آتش جنگ را بر سر ملت مسلمان این کشورها ریخت و گروه‏هاى القاعده و سایر شبه نظامیان در سراسر منطقه و کشورهاى افغانستان، پاکستان، عراق، سوریه، لیبى، مصر، فلسطین، لبنان و... فعال‏تر از گذشته تحرک خود را نشان دادند. القاعده پیمانکار آمریکا در جهان اسلام است. حمایت‏هاى گاه و بیگاه و آشکار و پنهان آمریکا و اسرائیل از گروه‏هاى مسلح، القاعده و شبه نظامیان تروریست در کشورهاى مختلف اسلامى، حمایت از طالبان و باز گذاشتن دست آن‏ها در مناطقى مانند سوریه، نشان مى‏دهد که هرجا منافع آمریکا و صهیونیست‏ها ایجاب کند که علیه دولت‏هاى ایران، سوریه، ترکیه، عراق، لبنان، فلسطین، مصر، لیبى، هند، چین و... خودى نشان دهند، از طریق این گروه‏هاى تروریستى اقدامات مختلفى را انجام مى‏دهند (مؤسسه مطالعات آمریکا). آمریکا از ابتداى تشکیل اسرائیل، کمک‏هاى فراوان اقتصادى، نظامى و سیاسى را در راستاى بقاى اسرائیل انجام داده است. باید گفت یکى از مهم‏ترین ریشه‏هاى تروریسم در خاورمیانه، منازعه اسرائیل و فلسطین است. گروه تروریستى پژاک با چراغ سبز آمریکا و صهیونیسم، با رویکرد ایجاد رعب و وحشت در منطقه و اختلال در بخشى از محیط امنیتى ایران، در سال 2005م فعال گردید. ایجاد اختلال در نظام امنیتى شمال غرب کشور از اهداف کوتاه مدت و در نهایت کسب اعتماد قدرت‏هاى غربى ازجمله آمریکا از اهداف بلند مدت آن‏ها است. گروه تروریستى پژاک در عرض چند سال اخیر، جان 1200 نفر از مردم بى‏گناه منطقه را از طریق عملیات تروریستى گرفته است. هم‏چنین ایران بیش از 17000 شهید ترور دارد. مدت‏ها است این موضوع روشن شده که دو گروه اصلى معارض در سوریه؛ یعنى داعش و جبهه النصره در ارتباط نزدیک با گروه القاعده هستند که مورد حمایت آمریکا نیز مى‏باشند. یکى از دلایل حمایت آمریکا از تروریسم در سوریه این است که این موضع استراتژیک؛ یعنى سوریه که مانع تسلط مطلق غرب بر جهان عرب است و براى اسرائیل خطرآفرین مى‏باشد، از بین برود. به عبارت دیگر آمریکا و هم‏پیمانانش در نهان با این گروه‏ها احساس نزدیکى مى‏کنند وترس اصلى آن‏ها از مقاومت است. اما این‏که چرا آمریکا اکنون پس از گذشت 40 سال از حضور نظام ضد اسرائیلى در سوریه به این فکر افتاده است، باید گفت یکى از دلایل آن همین پدیده بهار عربى است که سوریه نیز دچار آن شد و آمریکا از این فرصت استفاده کرد و حمله‏اى همه‏جانبه به این کشور را به طرق مختلف شروع کرد. مسأله دیگرى که مورد اهمیت قرار دارد، مسأله قدرت است. خاورمیانه به منطقه‏اى قدرتمند در جهان تبدیل شده است و غرب براى تسلط بر این منبع قدرت، وارد این جنگ شد (حسینى، 1393ش). دو روزنامه واشنگتن پست و وال استریت ژورنال به افشاگرى درباره طرح‏هاى آمریکا براى گسترش حمایت و آموزش گروه‏هاى تروریستى در سوریه پرداخته‏اند. به نوشته روزنامه واشنگتن پست ماهانه 600 نفر تروریست در پایگاه‏ها و اردوگاه‏هایى در اردن، شمال عربستان و قطر، با نظارت سازمان اطلاعات مرکزى آمریکا (سیا) آموزش داده و به موشک‏هاى ضد هواپیماى «منپاد» مجهز مى‏شوند که هزینه آن چندین میلیون دلار است. یک تحلیلگر سیاسى به پرس تى وى گفته است: دولت اوباما براى براندازى دولت دمشق نزدیک به سه سال از تروریست‏هاى تحت حمایت خارج در سوریه «حمایت مالى» کرده است. دان دبار، فعال ضد جنگ از نیویورک گفت: آمریکا از اوایل سال 2011م از تروریست‏هاى در حال جنگ با مردم سوریه حمایت مالى و تسلیحاتى کرده است. تکفیرى‏ها ابزار محور آمریکایى اسرائیلى هستند، که در راستاى منافع این محور و بى‏ثباتى حرکت مى‏کنند؛ گاهى آن‏ها را به افغانستان و پاکستان و زمانى به عراق و سوریه و در برهه دیگر از زمان به لبنان اعزام مى‏کنند. تروریسمى که در سطح بین‏المللى اقدامى براى توقف آن انجام نشده و محاکمه نگردیده و در بسیارى از حالات هم از وتو براى جلوگیرى از محکومیت آن در سازمان ملل متحد استفاده شده است، سبب تشویق تروریسم دیگرى؛ یعنى تروریسم تکفیرى و مذهبى است. نوام چامسکى ابراز کرده که دولت اوباما گسترش دهنده تروریسم است. در واقع، آن‏را در سراسر جهان انجام مى‏دهد. بزرگ‏ترین عملیات تروریستى که در زمان اوباما یا شاید در تاریخ صورت گرفته، ترور غیرنظامیان و کودکان، به‏وسیله هواپیماهاى بدون سرنشین است. چامسکى حملات بى‏رویه هواپیماهاى بدون سرنشین را جنایات جنگى از طرف آمریکا مى‏پندارد. چامسکى مى‏افزاید:ترور زیر نفوذ آمریکا در جهان سوم و 10 کشور آمریکاى لاتین متمرکز شده است. چامسکى و هرمان نتیجه گرفته‏اند که افزایش جهانى‏ترور دولتى، نتیجه سیاست خارجى آمریکا بوده است. در سال 1991م، پروفسور گراهام، استاد علوم سیاسى دانشگاه استنفورد، در کتاب خود که توسط الکساندر ویرایش شده است، نیز استدلال کرد که آمریکا و متحدان آن از حامیان اصلى تروریسم در سراسر جهان هستند. در واقع، آمریکا جوخه‏هاى مرگ در آمریکاى لاتین، عراق و سوریه ایجاد کرده است. شعار امروزه جنگ علیه تروریسم تنها نگاه ریاکارانه آمریکا به بقیه جهان است. از آن سوى دیگر، حمایت آمریکا از حکومت بحرین، موجب سرکوب معترضان گردید؛ زیرا ناآرامیها در بحرین، مستقیماً بر منافع ملى آمریکا تأثیر دارد. بحرین تضمین امنیتى مهمى براى برنامه‏هاى مختلف آمریکا است، ازجمله حمایت کلیدى که از منافع آمریکا با میزبانى از پایگاه نظامى دریایى این کشور در منطقه به عمل آورده است (الگار و برک و احمد، 1362ش). تروریسم پرورى در منطقه خاورمیانه‏ خاورمیانه از دیرباز با توجه به موقعیت استراتژیک و ژئوپلتیکى، در زیر ذره‏بین کشورهاى استعمارگر و استثمارگر قرار دارد. پرواضح است که اقدامات تروریستى در 11 سپتامبر، امرى از پیش تعیین شده بود، تا حکومت بوش پسر بتواند به مقاصد خویش برسد. پس بدین‏ترتیب مى‏توان پى برد که آمریکا براى چه مقاصدى به خاورمیانه سرازیر شده که بعدها با عنوان طرح خاورمیانه بزرگ مطرح گردیده است. آمریکا با حضور در افغانستان به بهانه نابود کردن شبکه القاعده، بار دیگر جاى پاى خود را در این منطقه محکم کرد. مسأله‏اى که در دهه‏هاى قبل بارها اتفاق افتاده است. حضور در منطقه به بهانه جنگ ایران و عراق، جنگ نفت (خلیج فارس) با حضور در خلیج فارس و... از نمونه‏هاى بارز حضور این کشور در منطقه است. آمریکا در ابتدا با احداث پایگاه‏هاى مختلف نظامى به بهانه نابود کردن تروریسم، به حمایت از اسرائیل پرداخت و تخریب اراضى و مناطق مسکونى و کشتار افراد بى‏گناه را تحت عنوان مبارزه با تروریسم معرفى کرد و اقدامات شجاعانه مبارزان فلسطینى و لبنانى در دفاع از خانه آبا و اجدادى خود امرى تروریستى عنوان شد. در این میان آمریکا و سازمان ناتو به بهانه مقابله با بنیادگرایى اسلامى، تلاش مى‏کنند، تا حضور خود را در آسیاى میانه پر رنگ کنند؛ زیرا آنان با تقسیم اسلام به محافظه کار، سنتى، اصلاح‏طلب، جهادى، بنیادگرا و... سعى مى‏کنند، تا از تقویت انسجام اسلامى و شکل‏گیرى امت واحده اسلامى جلوگیرى کنند (طیب، 1383ش). خاورمیانه و شمال آفریقا از سال 2010م تحولات سریع و غیرمنتظره‏اى را پشت سر گذاشته‏اند و این رویدادها تأثیرات مهمى بر تمامى مسائل منطقه‏اى داشته است. سقوط بن‏على در تونس و حسنى مبارک در مصر به‏عنوان شرکاى اصلى و قابل اطمینان رژیم اسرائیل، بیش از پیش چهره روابط قدرت و منطقه را دگرگون ساخت. در این بین، موضوعاتى همچون به قدرت رسیدن اخوان در مصر و به تبع آن حمایت از حماس در غزه، بر انزواى روز افزون رژیم صهیونیستى در منطقه افزود. بنابراین آمریکا و رژیم صهیونیستى از فضاى به‏وجود آمده به‏دنبال مسیرى بودند که کمترین خطرى منافع اسرائیل را تهدید نکند. اما در کنار جریان بیدارى اسلامى، اتفاقات دیگر نیز در منطقه با هدایت مستقیم یا غیر مستقیم آمریکا، اعراب ارتجاعى و رژیم صهیونیستى افتاد که زمینه تضعیف محور مقاومت منطقه را فراهم نمود: 1. با شروع بیدارى اسلامى، بسیارى از کشورهاى منطقه در جبهه‏هایى درگیر شدند که انتظار آن‏را نداشتند. این حوادث که ریشه در فعال شدن جریان تکفیرى منطقه با برنامه‏ریزى آمریکا، اسرائیل و عربستان دارد، زمینه انحراف نهضت بیدارى اسلامى و نیز درگیرسازى کشورهاى آرام همچون عراق را فراهم کرد و رژیم اسرائیل را در حاشیه امن قرار داد. 2. ارتش سوریه و عراق که همواره تهدیدى بالقوه براى ارتش صهیونیستى بودند، در فرایند این تحولات از حالت تهدیدآمیز بودن براى اسرائیل خارج شدند. ارتش عراق پس از حمله آمریکا به این کشور، به بهانه مبارزه با تروریسم و جنگ افزارهاى کشتار جمعى، عملاً منحل شد و اکنون که در حال بازسازى خود در دوران بعد از صدام است، به‏سبب اقدامات گروه‏هاى تکفیرى در عراق، درگیر مسائل داخلى؛ یعنى مقابله با تکفیرى‏ها در استان الانبار است و براى مدتى مجالى براى پرداختن به موضوعات دیگر را ندارد. ارتش سوریه که زمانى در صف مقدم مقابله با اسرائیل بود، پس از خروج از لبنان با توطئه‏ترور رفیق حریرى، هم‏اکنون در اوضاع خوبى به‏سر نمى‏برد. این ارتش پس از آغاز بحران سوریه، در جریان مقابله با تروریست‏هاى تکفیرى، دچار فرسایش جدى شده است و براى بازسازى خود احتیاج به زمان دارد. با این وجود همچنان ایران و سوریه و در کنار این دو کشور، حزب‏الله لبنان تنها بازیگران تأثیرگذار منطقه‏اى هستند که در پى احقاق حقوق مردم مظلوم فلسطین به‏صورت عادلانه مى‏باشند. از همین رو حمایت همه‏جانبه مالى، نظامى و اطلاعاتى آمریکا، عربستان و اسرائیل از مخالفان سورى و عدم تمایل به یافتن راه‏حلى براى پایان بخشیدن به منازعات در سوریه، به‏طور ویژه در راستاى تضعیف یکى از حلقه‏هاى این محور مقاومت در منطقه؛ یعنى سوریه و در نتیجه به حاشیه رانده شدن دیگر حلقه‏ها است. رژیم صهیونیستى و آمریکا در ادامه تضعیف محور مقاومت اقدام به دور نمودن حماس از محور مقاومت کردند که تا حدودى توانستند به کمک کشورهاى عربستان، قطر و اردن به این امر نایل آیند. حمایت حماس از مخالفان بشار اسد، خروج دفتر سیاسى حماس از دمشق و انتقال آن به دوحه، نتیجه مستقیم سیاست تفرقه در محور مقاومت بود. در چنین شرایطى است که به نظر مى‏رسد توطئه جدیدى علیه ملت مظلوم فلسطین، در حال شکل‏گیرى است. این توطئه بهره‏بردارى از شرایط اختلاف جهان اسلام براى دور کردن فلسطینیان از سرزمین اصلى خود و افزایش دامنه اشغالگرى رژیم صهیونیستى است. عربستان به همراه دیگر کشورهاى عربى حاشیه خلیج فارس، متعهد به اجراى توطئه غربى صهیونیستى براى کوچاندن آوارگان فلسطینى و اسکان آنان در مناطقى جدید شده است. در همین راستا منابع آگاه مى‏گویند نشست‏هایى به همین منظور البته به میزبانى عربستان با حضور نمایندگانى از آمریکا، کانادا و کشورهاى اروپایى در حال برگزارى است (طاهرى، 1390ش). در این نشست‏ها، کشورهاى عربى، کانادا و استرالیا به‏عنوان مناطقى که آوارگان فلسطینى باید به این مناطق کوچانده شوند، مطرح شده‏اند. البته آوارگان مد نظر در این نشست‏ها، آن دسته از آوارگانى هستند که در اردوگاه‏هاى لبنان و سوریه زندگى مى‏کنند. آنچه امروز در اردوگاه یرموک واقع در نزدیکى دمشق در سوریه با آن مواجه هستیم، بخشى از توطئه غربى عربى صهیونیستى با عنوان «اسکان آوارگان فلسطینى» است. جنایات گروه‏هاى تروریستى در اردوگاه یرموک تاکنون منجر به کشته شدن و کوچ شمار زیادى از آنان شده است. گروه‏هاى تروریستى که شمار زیادى از فلسطینیان این اردوگاه را ربوده و به گروگان گرفته‏اند، از سوى عربستان و قطر، حمایت مالى مى‏شوند. خبرها حکایت از آن دارد که اقدامات تروریستى گروه داعش در استان الانبار عراق، به نوعى وارد آوردن فشارهاى سیاسى و امنیتى بر مقامات این کشور جهت الحاق استان الانبار عراق به کشور اردن است. این طرح در راستاى طرح نیل تا فرات رژیم صهیونیستى، با مدیریت آمریکا در حال اجرا است و قرار است رژیم حاکم بر اردن سرنگون شده و کشور مستقل فلسطینى در کشور اردن تشکیل شود و استان الانبار عراق نیز به واسطه هم‏جوارى با کشور اردن به آن ملحق گردد و به کشور آینده فلسطین تعلق گیرد. به نظر مى‏رسد که این اقدامات، مقدمه تغییر نقشه جغرافیاى خاورمیانه به نفع آمریکا و رژیم صهیونیستى است و آمریکا تمام تلاش خود را به کار گرفته تا با تجزیه سایر کشورها، سرزمین وسیعى را در اختیار گیرد و آن‏را در اختیار رژیم صهیونیستى قرار دهد، تا به این وسیله بتواند تسلط بهترى بر منابع و ثروت‏هاى خاورمیانه پیدا کند (همان). رهبر معظم انقلاب در بخشى از سخنان خود در سالگرد رحلت امام خمینى(ره)، با اشاره نقش دست‏هاى نه چندان پنهان غرب در حمایت از تکفیرى‏ها فرمود: «معتقدیم که دست نه چندان پنهان دشمن که مسلمانان را به جان هم مى‏اندازد، دشمن اصلى ما است، نه این گروه‏هاى فریب خورده». ایشان در ادامه به‏عنوان یک مصداق در بحث اصلى و فرعى کردن دشمنان، به اقدامات زشت برخى گروه‏هاى جاهل تکفیرى علیه تشیع اشاره نموده و مى‏گوید: «همه باید متوجه باشند که دشمن اصلى، سرویس‏هاى اطلاعاتى بیگانگان و کسانى هستند که این جریان‏ها را تحریک مى‏کنند و پول و سلاح در اختیارشان قرار مى‏دهند» (خامنه‏اى، 14/3/1393ش). با وقوع تحولات بیدارى اسلامى در غرب آسیا و شمال آفریقا، وقوع ناآرامى و سپس بحران در سوریه، این واقعیت را آشکار کرد که گروه‏هاى تکفیرى با سازماندهى ویژه توسط قدرت‏هاى غربى و ارتجاع عربى، دنیاى اسلام را زیر سیطره فعالیت‏هاى جاهلانه خود قرار داده‏اند. کشورهاى سرشناس اروپایى با طرح‏ریزى آمریکا و حمایت‏هاى جدى عربستان و دیگر همراهان عربى ریاض، از ابتداى بحران سوریه، کمک‏هاى اطلاعاتى، تسلیحاتى و رسانه‏اى خود را در حمایت از تکفیرى‏ها به کار گرفتند، تا حکومت سوریه را برانداخته و جبهه مقاومت اسلامى منطقه را با ضربه سنگینى متوقف کنند. از این رو از آغاز بحران سوریه در سال 2011م تاکنون، از هیچ کوششى جهت تجهیز عناصر تکفیرى فروگذار نکردند و از اعلام آشکار آن نیز ابایى نداشتند؛ زیرا وسعت حمایت‏ها به گونه‏اى بود که جایى براى انکار نمى‏ماند. این کمک‏ها شامل جذب تکفیرى‏ها از سراسر دنیا به کشورهاى همسایه سوریه، سازماندهى آن‏ها و فرستادن به سوریه از طریق‏ترکیه، لبنان، اردن و از راه مرزهاى عراق بود و در ادامه انواع کمک‏هاى نظامى تسلیحاتى و اطلاعاتى توسط آمریکا، عربستان، رژیم صهیونیستى، انگلیس، فرانسه و... و آموزش نظامى تروریست‏ها در اردن وترکیه دنبال شد. این موضوع برخاسته از راهبرد کلانى است که براساس آن، دشمن‏تراشى و ایجاد دشمن فرضى، یکى از لازمه‏هاى برنامه توسعه طلبانه غرب و به‏ویژه آمریکا است. راهبرد دشمن‏سازى آمریکا با دیدگاه اندیشمندانى مثل ماکیاولى و اشتراوس مطابقت دارد که معتقدند اگر تهدید خارجى وجود نداشته باشد، باید آن‏را ساخت. در واقع استراتژى کلان آمریکا در دوران پس از 11 سپتامبر که از تفکرات محافظه کارانه نشئت گرفته و طى دو دهه گذشته تدوین گشته است، سه ویژگى مهم دارد: ضد چندجانبه‏گرایى تهاجمى، جنگ سالارى و مطلق‏گرایى اخلاق و هنجارهاى آمریکایى (اطاعت، 1390ش). دولت اسلامى عراق و شام (داعش) به‏دنبال حمله آمریکا و متحدانش به منطقه خاورمیانه، به‏خصوص عراق، سازمان القاعده با شعار مبارزه با صلیبى‏هاى اشغالگر، در عراق حضور جدى یافت. شاخه القاعده در عراق موسوم به «القاعده در سرزمین رافدین»، به رهبرى ابومصعب زرقاوى، نه تنها به اشغالگران بیگانه حمله برد، بلکه با تمسک به شعار «تکفیر»، حکومت جدید عراق و شهروندان بى‏گناه و به‏ویژه شیعیان را مورد حملات خونین خود قرار داد. با کشته شدن زرقاوى در سال 1386ش، به تدریج گروه‏هاى کوچک جهادى مانند شوراى مجاهدین، جیش الفاتحین، جند الصحابه، السنة و... زیر چتر سازمانى با نام «دولت اسلامى عراق» به رهبرى ابوعمر البغدادى گرد هم آمدند. با کشته شدن ابوعمر رهبرى دولت اسلامى عراق به ابوبکر البغدادى رسید. این گروه به‏دنبال خروج نیروهاى آمریکایى از عراق و نیز حملات ارتش عراق و گروه‏هاى عشایر موسوم به «شوراى بیدارى»، مدتى دچار افول شد، اما با آغاز بحران سوریه جان تازه‏اى گرفت. البغدادى با گسترش فعالیت‏هاى خود در سوریه، سازمان خود را به «دولت اسلامى عراق و شام» و با واژه مخفف «داعش» تغییر نام داد. به اعتقاد ناظران، به کار بردن نام شام به‏جاى سوریه که منطقه‏اى به گستردگى سوریه، اردن، لبنان، اسرائیل، فلسطین و بخش‏هایى از غرب عراق و صحراى سینا را شامل مى‏شود، ریشه‏هاى فکرى این سازمان را نشان مى‏دهد. به عبارت دیگر رهبران داعش با انتخاب این نام، آرمان بازگشت به دوران اقتدار خلافت اموى را به‏عنوان آرمان این سازمان به نمایش گذاشتند. تغییر نام مجدد این گروه به «دولت اسلامى»، حاکى از بلندپروازى‏هاى تازه رهبران این گروه تکفیرى است، به‏طورى که براى تشکیل خلافت اسلامى به فراتر از منطقه شام و حتى کل جهان مى‏اندیشند. داعش با بهره‏بردارى از تسلیحات پیشرفته و کمک‏هاى مالى قابل توجه به‏ویژه از سوى برخى کشورهاى حوزه خلیج فارس، به‏سرعت خود را به مناطقى که گروه‏هاى مسلح مخالف سوریه در نبرد با ارتش این کشور تصرف کرده بودند، تحمیل و مناطق گسترده‏اى از امتداد رود فرات و بخش گسترده‏اى از شمال سوریه را به محل تاخت و تاز خود تبدیل کرد. عملکرد داعش در عراق و سوریه بسیار خشونت‏آمیز و دردمنشانه بود، تا حدى که حتى ایمن الظواهرى رهبر سازمان القاعده علیه عملکرد کورکورانه این گروه در برابر اهل‏سنت و شیعیان انتقاد کرد. در بیانیه شبکه القاعده که در سایت‏هاى به اصطلاح جهادى در شبکه اینترنت منتشر شده است، این گروه اعلام مى‏کند هیچ ارتباطى با گروهک داعش ندارد، هم‏چنین نقشى در تشکیل آن نداشته و با این شبکه براى تشکیل داعش مشورت نشده است، بلکه حتى دستور توقف فعالیت گروهک داعش نیز توسط القاعده صادر شده است. داعش از دى ماه سال گذشته کنترل شهرهاى فلوجه و رمادى استان الانبار عراق را به‏دست گرفت و بالأخره در خرداد ماه امسال موفق شد شهر موصل، مرکز استان نینوا را تصرف کند. داعش گروهکى است تکفیرى با تفکرات رادیکالیستى سلفى که با قرائتى یک‏جانبه از احکام اسلام، به‏دنبال تحمیل فکر خود به جامعه بوده و اساساً حق تعیین سرنوشت را براى ملتها به رسمیت نمى‏شناسد. این گروهک تروریستى در دو سال گذشته و به‏ویژه پس از حوادث سوریه، موضوع تشکیل حکومت اسلامى و تطبیق احکام شریعت را در عراق و شام مطرح کرده و در مناطقى که تصرف مى‏کند، امارت اسلامى برپا مى‏کند. ژنرال آلن رهبر ائتلاف ضد «دولت اسلامى» که سال‏ها سابقه کار در افغانستان و عراق را دارد، درباره توانمندى‏هاى این گروه گفته است: «تاکتیک‏هاى نظامى «دولت اسلامى» به‏حدى پیشرفته است که طالبان افغانستان در مقایسه با آن، یک گروه غارنشین محسوب مى‏شود!». سازمان مرکزى اطلاعات آمریکا (CIA) هم گفته است که براساس اطلاعات جدید، شمار تروریست‏هاى تحت امر دولت اسلامى در عراق و سوریه، بین 20 هزار الى 31 هزار و 500 نفر برآورد مى‏شوند که نشان دهنده رشد قابل توجه توان نظامى این گروه در ماه‏هاى اخیر است. پیش از این منابع اطلاعاتى آمریکا تعداد اعضاى گروه دولت اسلامى عراق و شام را حدود 10 هزار نفر برآورد کرده بودند. پشتوانه‏هاى فکرى جریانهاى تکفیرى‏ خاستگاه فکرى جریان‏هاى تکفیرى به وهابیت برمى گردد. این تفکر که ماهیت ایدئولوژیکى حکومت سعودى است، نقش مهمى در فعالیت‏هاى تروریستى این کشور در منطقه و جهان دارد. مقابله با قدرت روزافزون محور مقاومت (ایران، سوریه و حزب‏الله لبنان) در منطقه، ازانگیزه‏هاى اصلى عربستان سعودى در تشکیل سازمان‏هاى تروریستى در منطقه است. ایجاد موج وحشت در جهان و اختلاف‏افکنى و ترویج درگیرى‏هاى فرقه‏اى و مذهبى در جهان اسلام، انگیزه دیگر وهابى‏ها در حمایت از سلفى‏هاى تروریست است. افراطیون وهابى در این‏راستا علاوه بر تلاش براى ایجاد جنگ داخلى با توسل به حربه تکفیر، به مبارزه با تمامى مذاهب و فرقه‏هاى اسلامى غیر از خود رفته و به‏جز اندیشه‏هاى التقاطى خود، سایر گروه‏ها را یکسره باطل و حتى کافر مى‏پندارند (علیزاده موسوى، 1393ش). شواهد و مستندات حمایت‏ها حمایت جبهه غربى عربى از تکفیرى‏ها در سوریه و عراق و دیگر نقاط اسلام که با طرح‏هاى پنهانى آمریکایى‏ها براى زدن ضربه مهلک به اسلام و مسلمانان دنبال مى‏شود، با همه پرده‏پوشى‏هاى غرب، داراى شواهد و مستندات زیادى است. مرور این شواهد نشان مى‏دهد که هدف اصلى آمریکا و همراهان غربى وى از این اقدامات، تخریب وجهه اسلام، ایجاد تفرقه در دنیاى اسلام و تقویت مواضع خود در منطقه خاورمیانه است، در حالى که برخى کشورهاى عربى منطقه، بدون درک این اهداف تبدیل به پیاده نظام آمریکایى‏ها شده‏اند. خیلى قبل‏تر از این تحولات، چنان‏چه اشاره شد، در سال 1991م، پروفسور گراهام، استدلال کرد که آمریکا و متحدان آن از حامیان اصلى تروریسم در سراسر جهان هستند. در واقع، آمریکا جوخه‏هاى مرگ در آمریکاى لاتین، عراق و سوریه ایجاد کرده و شعار امروز جنگ علیه تروریسم تنها نگاه ریاکارانه آمریکا به بقیه جهان است. هم‏چنین نوام چامسکى، متفکر منتقد آمریکایى، تصریح مى‏کند: دولت اوباما گسترش دهنده تروریسم است و آن‏را در سراسر جهان انجام مى‏دهد. به گفته چامسکى بزرگ‏ترین عملیات تروریستى که در زمان اوباما یا شاید در تاریخ صورت گرفته، ترور غیر نظامیان و کودکان به‏وسیله هواپیماهاى بدون سرنشین است. چامسکى حملات بى‏رویه هواپیماهاى بدون سرنشین را جنایات جنگى از طرف آمریکا مى‏داند. چامسکى مى‏افزاید:ترور زیر نفوذ آمریکا در جهان سوم و 10 کشور آمریکاى لاتین متمرکز شده است. چامسکى معتقد است افزایش جهانى‏ترور دولتى، نتیجه سیاست خارجى آمریکا بوده است. این نظریات امروزه در صحنه سوریه اثبات شده است. بى‏بى سى چندى پیش فاش ساخت که غربیها در اردن، همسایه سوریه، شورشیان سوریه را آموزش مى‏دهند و علاوه بر آن، اسلام‏گرایان اردنى هم توجه بیشترى به درگیرى‏هاى سوریه نشان مى‏دهند. آمریکا رسماً واکنشى به ادعاى دخالتش در آموزش این نیروها نشان نداده و تأکید کرده که کمک‏هایش به ارتش آزاد سوریه اکیداً «غیر کشنده» است. اما دور از دوربین‏ها و موضع‏گیرى‏هاى رسمى، مقامات هردو کشور، تلویحاً وجود اردوگاه‏هاى آموزشى و حضور مربیان آمریکایى را تأیید کرده‏اند. اوایل ماه آوریل سال گذشته نیز روزنامه واشنگتن پست خبر داد که با توجه به پیشروى‏هاى شورشیان (منظور همان نیروهاى تکفیرى و تروریستى است)، در مناطق جنوبى سوریه، قرار است آموزش‏ها با سرعت بیشترى دنبال شوند. منابع اطلاعاتى غربى گفته‏اند که ممکن است شرکت‏هاى امنیتى خصوصى آمریکایى آموزش شورشیان را برعهده بگیرند. کشورهاى غربى در موضوع عملیات نظامى علیه ارتش سوریه تقسیم کار دقیقى را انجام داده‏اند. در این‏راستا مسؤولیت جمع‏آورى و ارائه اطلاعات رادارى، داده‏هاى جاسوسى و شنود مکالمات بر عهده آلمانیها است. انگلیسى‏ها نیز با استفاده از گروه‏هاى عملیاتى تحت امر خود، اتاق عملیات علیه ارتش سوریه در مرزهاى اردن را مدیریت مى‏کنند. آمریکایى‏ها نیز مسؤولیت مدیریت عملیات نظامى در مناطق شمالى سوریه هم‏مرز باترکیه را برعهده دارند. فرانسوى‏ها نیز با استفاده از نیروهاى ورزیده اطلاعاتى خود، مراکز نظامى و حمایت لجستیک از گروه‏هاى مسلح در جبهه غربى سوریه هم‏مرز با لبنان را برعهده گرفته‏اند که یکى از عملیات‏هاى مهم آن‏ها، ترور سران ارشد نظامى ارتش سوریه در جریان انفجار دفتر امنیت ملى سوریه بود. «سیمور هرش» روزنامه نگار برجسته آمریکایى نیز درباره دخالت همراهان منطقه‏اى آمریکا در تحولات سوریه اعلام کرد: سرویس اطلاعاتى‏ترکیه، اصلى‏ترین نقش را در جریان متهم جلوه دادن ارتش سوریه به استفاده از تسلیحات شیمیایى داشته است. وى در مقاله‏اى در مجله «London Review» اعلام کرد: در زمانى که ارتش سوریه موفقیت‏هاى بسیارى در رویارویى با گروه‏هاى مسلح به‏دست آورده بود، سرویس‏هاى اطلاعاتى‏ترکیه به این فکر افتادند که با متهم کردن ارتش سوریه به استفاده از تسلیحات شیمیایى، موجبات حمله نظامى آمریکا به سوریه را به‏وجود آورند. وى هم‏چنین از نقش‏ترکیه در وقوع حمله شیمیایى در منطقه الغوطه شرقى و انتقال گاز سارین ازترکیه به سوریه براى استفاده توسط گروه‏هاى مسلح پرده برداشته است (خبرگزارى فارس، 1393ش). طى این سال‏ها، برنامه‏ریزى و حمایت‏هاى جبهه غربى عربى جهت براندازى نظام سوریه، سبب شد تا عناصر تکفیرى و تروریستى از سراسر جهان در سوریه گرد هم آیند و این کار جز با حمایت تمام عیار کشورهاى قدرتمند غربى و اعراب سرمایه‏دار وابسته به آمریکا میسر نمى‏شد. در این باره پایگاه اینترنتى روزنامه المنار اعلام کرد: نتایج تحقیق یک مرکز آمریکایى در منطقه کلمبیا نشان مى‏دهد از آغاز رویدادهاى سوریه تا 31 دسامبر سال گذشته میلادى، 248 هزار جنگجوى خارجى در نبرد در سوریه شرکت کرده‏اند که از این رقم 58 هزار جنگجو کشته شده و 82 هزار جنگجو نیز سوریه راترک کرده و 12 هزار جنگجو نیز مفقود شده‏اند و 96 هزار جنگجوى خارجى نیز همچنان در کنار جبهه النصره، گروه موسوم به دولت اسلامى عراق و شام (داعش) و دیگر گروه‏هاى مسلح در سوریه مى‏جنگند. این تحقیق نشان مى‏دهد بزرگ‏ترین تجمع جنگجویان خارجى در تاریخ در سوریه اتفاق افتاده است و از 87 ملیت جهان براى جنگ به این کشور سرازیر شده‏اند. در این گزارش آمریکایى آمده است بیشترین رقم جنگجویان خارجى که در یک زمان در سوریه حضور داشته‏اند، در اکتبر سال 2013م بوده است که 143 هزار جنگجو هم‏زمان در سوریه حضور داشته‏اند، اما پس از این تاریخ این رقم به‏سرعت در حال کاهش بوده است. در تحقیق این مرکز آمریکایى آمده است: تعداد جنگجویان خارجى از اروپا و آمریکا که در سوریه حضور داشتند، 12760 نفر بوده است، که 2083 نفر آن‏ها بازگشته‏اند و از 574 نفر آن‏ها سلب تابعیت شده است. این مرکز آمریکایى تصریح کرده است، عربستان از نظر تعداد جنگجو در سوریه رتبه اول را با 19700 نفر دارا است که حدود 4000 نفر آنان کشته شده‏اند. در این میان رژیم صهیونیستى نیز نقش خود را بازى مى‏کند. روزنامه انگلیسى زبان نشنال، گزارش داد: دست کم سه گروه مختلف تروریست در سوریه به‏طور مرتب با مقام‏هاى اطلاعاتى رژیم صهیونیستى در تماس هستند. این روزنامه به نقل از یک گروه تروریستى در جنوب سوریه نوشت، همه گروه‏ها بیش از یک بار کمک‏هاى مالى رژیم صهیونیستى را به ارزش صدها هزار دلار دریافت کرده‏اند. روزنامه «گاردین» چندى پیش در مطلبى با عنوان «آمریکا به نمایندگان ائتلاف مخالفان سوریه، ماهیت نماینده دیپلماتیک خارجى در واشنگتن مى‏دهد»، از طرح این کشور براى ارائه کمک 27 میلیون دلارى به مخالفان سوریه خبر داد. در این گزارش آمده بود که «مارى‏هارف» سخنگوى وزارت خارجه آمریکا در این ارتباط گفت که دولتش در حال رایزنى و همکارى با کنگره آمریکا براى اختصاص 27 میلیون دلار کمک در قالب تجهیزات غیر مرگبار براى مخالفان سوریه است (پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامى). بدون‏تردید این‏ها بخشى از کمک‏هاى نظامى و اطلاعاتى غرب به تروریست‏هاى سورى مى‏باشد که با هدف تفرقه در صفوف مسلمانان صورت مى‏گیرد، با این حال‏ترفند بشرى علیه دنیاى اسلام دوام زیادى نیاورده و این روزها نه تنها نشانه‏هاى شکست این برنامه‏ها عیان شده است، بلکه تکفیرى‏هاى وابسته به غرب به خطرى جدى براى اروپا و کشورهاى حامى خود در منطقه تبدیل شده‏اند. پیامدهاى حمایت غرب از تکفیرى‏ها سال‏ها است که آمریکا و کشورهاى بلوک غرب در تدارک ساخت یک نظم جدید در خاورمیانه هستند، که از آن به خاورمیانه جدید یاد مى‏شود. در مقابل، «جمهورى اسلامى ایران» بر مبناى انباشت قدرت نرم خود در محیط پیرامونى استراتژیکش و تبدیل آن به داشته‏هاى سخت‏افزارى و نرم‏افزارى، در حال ساخت نظم دیگرى است. نظمى که انقلاب اسلامى به محوریت ایران در پى آن است، در برابر نظم آمریکایى و به‏عنوان یک ضد نظم براى آن متصور است. نقطه عطف تقابل این دو نظم در جریان «جنگ 33 روزه لبنان» شکل گرفت، آنجا قرار بود با حمله رژیم صهیونیستى به لبنان و حذف «حزب‏الله»، موضوع فلسطین براى همیشه و به‏صورت پلکانى حل و فصل شود. این طرح را استراتژیست‏هاى غرب، «تولید خاورمیانه جدید» نامیدند و متعاقباً از جامعه بین‏الملل خواستند که براى تولد نظم جدید، لاجرم درد آن‏را تحمل کنند. با شکست عملیات نظامى اسرائیل، «هنرى کیسینجر» زنجیره‏اى را تصویر کرد که معتقد بود تا زمانى که «حزب‏الله» قدرت خود را حفظ کرده است، حل مسأله فلسطین امکان‏پذیر نیست؛ چه از طریق صلح، چه از طریق جنگ. او معتقد بود که براى زمین‏گیر کردن «حزب‏الله»، باید ابتدا مسیر ارتباطى آن با ایران و جاده اصلى‏ترانزیت لجسیتک لبنان ایران از کار انداخته شود، جاده‏اى اصلى که از حمص سوریه مى‏گذشت. شاید بتوان نام آن‏را طرح «حذف حلقه‏ها» نامید. ایده اولیه حمله به سوریه از زمانى که جنگ نیابتى براى خارج کردن سوریه از حلقه مقاومت شروع شد، تا به حال به نتیجه نرسیده و بیشتر از این‏که پیروز به نظر برسد، شکست خورده به نظر مى‏رسد. نتیجه این‏که اکنون، آمریکا قصد دارد جاده اصلى ارتباط لجستیک ایران سوریه را که از جنوب عراق مى‏گذرد، از کار بیاندازد؛ زیرا از نتیجه بخشى تمرکز عملیات در سوریه ناامید شده است (امیرى، 1392ش). ایده‏ها و طرح‏هاى راهبردى، از زمانى که اولین بار به زبان مى‏آیند، تا اجرا و سپس بعد از بازخوردگیرى‏ها از چگونگى اجرا تغییر مى‏یابند و بنابر شرایط محیطى، تکمیل و متحول مى‏شوند. بنابراین، پروژه‏اى که حذف فلسطین را به واسطه حذف «حزب‏الله» از طریق حذف سوریه مى‏پیمایید، به حذف فلسطین؛ از طریق حذف «حزب‏الله»، به واسطه حذف سوریه از طریق حذف عراق تغییر یافته است! با مشخص شدن نشانه‏هاى شکست جنگ علیه سوریه، ایده اولیه متحول شد: براى حذف سوریه، جاده ارتباطى سوریه به ایران (عراق) را باید از کار انداخت؛ یعنى این‏که نقطه تقابل و جبهه نبرد راهبردى بین دو نظم مدعى، از برابر یک به یک سنگرها جا خالى داده و در حالى که نتیجه نبرد در سنگر قبلى را تعیین نکرده، سرنوشت آن‏را به‏سرنوشت نبرد در سنگر بعدى موکول کرده است. بلوک غرب، یک به یک به مرزهاى «مرکز اصلى ضد نظم آمریکا» (جمهورى اسلامى)، نزدیک مى‏شوند، در حالى که پشت سر خود تکلیف نبردهاى قبلى را مشخص نکرده‏اند. اوضاع پیچیده‏تر مى‏شود؛ چون سرنوشت مجموعه‏اى از چندین جنگ راهبردى به یکدیگر گره خورده است. فقط مى‏دانیم که اگر نظم آمریکایى شکست بخورد، راه پس و پیش ندارد؛ زیرا هم در پس و هم در پیش درگیر جنگ در زمینى است که ما به آن مسلطتریم. امروز اغلب استراتژیست‏ها، چه در ایران و چه در آمریکا و حتى در کشورهاى عربى به‏طور متداول از یک مفهوم صحبت مى‏کنند: «دوره‏گذار خاورمیانه»؛ چیزى که غربى‏ها آن‏را: «Middle East Transition» مى‏نامند. تقریباً همه مى‏دانیم که در انتظار یک نظم جدید هستیم، نظمى که چگونگى آن به‏سرنوشت تقابل نظم آمریکایى خاورمیانه و ضد نظم ایرانى آن وابسته است. جنگى که شما مى‏بینید، جنگ نظم‏ها است، این‏که سرانجام چه کسى مى‏تواند، نظم مورد نظر خود را در منطقه حاکم کند، او هرکسى‏که هست، حاکم بلامنازع خاورمیانه (آسیاى غربى)، در فرداى روزى است که جنگ به نفعش به پایان رسیده است. مزیت ناظم جدید، این خواهد بود که بیشترین تأثیر در چگونگى ساخت جدید قدرت سیاسى، ساخت جدید قدرت امنیتى، ساخت جدید اطلاعاتى و نهایتاً ساخت جدید اقتصادى را خواهد داشت، چنان‏چه پیش از این (جنگ 33 روزه سال 2006م)، آمریکا این مزیت را یدک مى‏کشید و متأسفانه از آن در جهت استثمار ملل منطقه استفاده مى‏برد. تعبیه سد راهبردى در برابر حلقه ارتباطى ایران فلسطین از طریق خلق خلافت تروریستى ایده‏اى است که «کیسینجر» قدرت آن‏را در حذف حلقه‏هاى ارتباطى ایران به فلسطین اشغالى مى‏دانست، در حال حاضر به کلى تغییر کرده و متحول شده است. پروژه متحول شده‏اى که عملیات تروریست‏هاى تکفیرى در عراق، تنها جزئى از آن است. چیزى از بحرانى شدن اوضاع در عراق نگذشته بود که یک اندیشکده آمریکایى نوشت: عراق دیگر یک کشور یکپارچه نیست. روزنامه «تایمز» اسرائیل نیز به نقل از «اوفرا بنجیو» متخصص امور عراق در دانشگاه تل‏آویو نوشت: «واشینگتن باید این تصور را فراموش کند که مى‏تواند عراق را دوباره یکپارچه کند. عراق به‏عنوان یک کشور متحد براى همیشه از بین رفته است». البته به نظر نمى‏رسد که آمریکا هم خواهان یکپارچه‏سازى عراق باشد، حداقل نه تا زمانى که ایران نفوذش در عراق را براى پیشبرد آرمان مسلمانان؛ یعنى آزادسازى فلسطین حفظ کرده است (لازار برمن، خبرگزارى تایمز). قضیه فقط به تجزیه عراق هم مربوط نمى‏شود، قضیه این است که بعد از تجزیه باید یک قدرت جایگزین، حکومت را در این مناطق به‏دست گیرد. این حکومت نوپا نباید در یک سرزمینى طورى جاى بگیرد که امکان محاصره آن فراهم شود و باید این امکان را داشته باشد که با دنیاى خارج ارتباط بگیرد؛ این ضامن حیات آن است تا وقتى که نیاز است. چه کسى براى این کار انتخاب شده و بهترین گزینه است: «خلافت اسلامى عراق و شام». بلوک غرب مى‏خواهد، خاورمیانه براى یک مدت هدفمند در «گرداب بى‏نظمى» غرق شود. چندى پیش مجله «فارین افرز» که ارگان مطبوعاتى «شوراى روابط خارجى» (CFR) است، گزارشى را منتشر نمود با عنوان: «عصر بى‏نظمى»؛ آیا این مى‏تواند تصادفى باشد؟ این بى‏نظمى در راستاى تضعیف نظم بومى است که ایران و دیگر ملل مسلمان منطقه در حال پیشبرد آن هستند، این‏که مدل به قدرت رسیدن مهره‏ها در منطقه چگونه باشد، نه این‏که مهره‏ها چه کسانى باشند. ما مدل به قدرت رسیدن مورد نظر آمریکا در منطقه را از 2006م به بازى گرفتیم و آن‏را از داخل تهى کردیم، اما هنوز در کشاکش طراحى و تثبیت نظمى هستیم که اغلب سیاسیون بومى آن‏را عادلانه بدانند. در این بین وظیفه خلافت تروریستى عراق و شام چیست؟ این سازمان وظیفه دارد که رسیدن به این نظم جدید را به یک رویا و افسانه سال‏هاى دور و یک طرح انتزاعى تبدیل کند. بنابراین، سازمان تروریستى تکفیرى‏ها احتیاج دارد که دامنه استقرار نظامى سیاسى خویش را تا نقطه‏اى که به شاخ آفریقا وصل شود، امتداد دهد؛ زیرا این بهترین و سریع‏ترین راه براى جذب نیرو و لجستیک است. به نظر مى‏رسد که هدف اصلى غرب از سازماندهى سازمان تکفیرى‏ها، ایجاد سد راهبردى در برابر حلقه ارتباطى عناصر محور مقاومت است. همان‏طور که مشخص است، خلافت تروریستى مى‏تواند سدى در برابر ارتباط سازمان مقاومت اسلامى باشد (همان). پس از انتخابات ریاست جمهورى سوریه و رأى بالاى مردم به بشار اسد، روند آرامش و ثبات سیاسى در سوریه و تسلط کامل ارتش سوریه بر کل مناطق این کشور تسریع شد. در این شرایط اگرچه برخى از این گروه‏ها براى خراب‏کارى و تخریب همچنان در سوریه مانده‏اند، اما برخى دیگر آهنگ برگشت به کشور متبوع خود یا کشورهاى همسایه ازجمله کشور عراق را دارند و این روند مى‏تواند خطرى براى امنیت آن کشورها ازجمله کشورهاى غربى که اتباع زیادى از آن‏ها در سوریه حضور دارند باشد. چنان که رهبر معظم انقلاب اسلامى چندى پیش در دیدار امیر کویت، درباره عواقب حمایت از تفکر تکفیرى به حامیان آن‏ها هشدار داد. این واقعیت انکار ناپذیرى است که خود کشورهاى حامى این گروه‏ها و غرب نیز به آن اذعان نموده‏اند. در این باره پایگاه اطلاع‏رسانى روزنامه انگلیسى فایننشال تایمز نوشت: تکفیرى‏هاى تبعه انگلیسى که به سوریه رفته‏اند و در حال بازگشت به کشور هستند، تهدید امنیتى جدیدى براى انگلیس و اروپا هستند. اما از اهم پیامدهاى حمایت از این جریان‏هاى تکفیرى، زیر سؤال رفتن غرب در شعار مبارزه با تروریسم مى‏باشد؛ زیرا کمتر تحلیلگرى است که به خوى درندگى این گروه‏ها اذعان نداشته باشد و چگونگى حمایت غرب از این گروه‏ها براى ایجاد دموکراسى در سوریه و عراق مسأله‏اى است که براى افکار عمومى جهان بدون جواب مانده است. رشد افراط‏گرایى و دامن زدن به مباحث فرقه‏اى از دیگر پیامدهاى حمایت از این گروه‏ها مى‏باشد، چنان که روزنامه روسى راشاتودى از قول اندیشکده آمریکایى رند در گزارشى با اشاره به تحولات خاورمیانه به‏ویژه بحران سوریه مى‏نویسد: در سه سال اخیر به موجب تحولات بین‏المللى به‏ویژه اضاع خاورمیانه، افراط‏گرایى و میل به‏دست زدن به اقدامات نظامى در نقاط مختلف جهان 50 درصد رشد داشته است. این گزارش براساس اخبار و آمارهاى موجود درباره فعالیت گروه‏هاى افراطى تهیه شده و هم‏چنین از تهدیداتى که این گروه‏ها مى‏توانند براى آمریکا ایجاد کنند، سخن مى‏گوید. «ست جونز» فردى که این گزارش را براى مؤسسه رند آماده کرده درباره آن مى‏گوید: به نظر مى‏رسد زمینه‏اى مناسب براى رشد گروه‏هاى افراطى به‏وجود آمده است و به موجب تهدیدهایى که این گروه‏ها ایجاد مى‏کنند، آمریکا نمى‏تواند از کانون‏هاى بحران که در شمال آفریقا، خاورمیانه و جنوب آسیا وجود دارند، خارج شده و یا آن‏که حضور خود را در این مناطق افزایش بدهد. این گروه همان‏طور که از نامش پیدا است، در عراق و سوریه فعال است و سرکرده این گروه تروریستى «ابوبکر البغدادى» نام دارد («ابوبکر البغدادى کیست؟» در: پایگاه خبرى تحلیلى مشرق). حامیان داعش چه کسانى هستند؟ عناصر گروه داعش مانند «جبهه النصره» از بى‏رحم‏ترین تروریست‏هاى حاضر در سوریه و عراق هستند. فیلم‏ها و تصاویر منتشر شده از جنایت‏هاى این گروه تروریستى، موجب شد که حامیان گروه‏هاى مسلح در سوریه و عراق مدعى شوند که از این گروه حمایت نمى‏کنند. حتى برخى گروه‏ها نیز براى افزایش دریافت حمایت‏هاى بین‏المللى خود را مخالف این گروه جلوه داده و با داعش وارد جنگ شده‏اند. با توجه به گستردگى کمک‏هاى مالى، تسلیحاتى و لجستیکى که با آغاز جنگ در سوریه به این کشور سرازیر شده است، تلاش گروه‏هاى مسلح به‏ویژه داعش براى دستیابى هرچه بیشتر به این کمک‏ها و سلطه بر گروه‏هاى دیگر شدت گرفت که این امر موجب آغاز جنگ و درگیرى گروه‏هاى مسلح با یکدیگر شد. اما با وجود اعلام برائت حامیان گروه‏هاى مسلح از داعش و جبهه النصره، کمک‏هاى حامیان خارجى همچنان به‏دست این دو گروه مى‏رسد. این کمک‏ها در قالب حمایت‏هاى مالى، تسلیحاتى، لجستیکى، اطلاعاتى، آموزشى و غیره از سوى حامیانى مانند عربستان، قطر وترکیه به همراه چند کشور غربى، موجب ادامه جنگ و ویرانى در سوریه شده است. تابعیت و هویت اعضاى داعش پس از کشف اجساد و یا دستگیرى اعضاى این گروه تروریستى نشان مى‏دهد که بیشتر این تروریست‏ها با همکارى برخى طرف‏هاى منطقه‏اى از عربستان، لیبى، یمن و چند کشور دیگر جمع‏آورى و سازماندهى شده‏اند. سلاح و مهمات و تجهیزات این گروه نیز بیانگر حمایت گسترده مالى و تسلیحاتى طرف‏هاى منطقه‏اى مانند عربستان و قطر از این گروه تروریستى است (زارعى، 1393ش). اما نکته و سؤال مهمى که در اینجا در اذهان عمومى جهان مورد توجه قرار گرفته است، این است که چرا حامیان اصلى داعش امروز به ائتلاف علیه داعش اقدام کرده‏اند؟ در زمینه چرایى شکل‏گیرى ائتلاف ضد داعش از سه مفهوم ویرانگرى خلاق، قدرت گفتمانى و چرخه سیاسى استفاده خواهد شد، تا تبیینى از ایجاد ائتلاف ارائه شود. ویرانگرى خلاق که به نوعى نظریه نوآورى اقتصادى و چرخه تجارى است، اولین بار توسط جوزف شومپیتر در اقتصاد مطرح گردید. ویرانگرى (انهدام) خلاق اشاره به جهشى اقتصادى دارد که به‏صورت پیوسته باعث تحول انقلابى ساختار اقتصادى از درون مى‏شود و به‏صورت پیوسته ساختار قدیمى را از بین مى‏برد و ساختار جدید را جایگزین آن مى‏کند (پایگاه Business Cycle). مایکل لیدن از این مفهوم در حوزه سیاست بین‏الملل استفاده کرده است. به نظر او، آمریکا در حال اجراى طرح «انهدام خلاق» در خاورمیانه و بازسازى منطقه به شکل کاملاً جدیدى است که منافع اسرائیل را تأمین کند. این طرح که 10 سال به طول مى‏انجامد، شامل اصلاحات سیاسى، اقتصادى و اجتماعى در کشورهاى خاورمیانه پس از جنگ عراق است. «دیوید ورسر» که سابقاً مشاور دیک چنى بود، از طرح‏ترسیم مجدد نقشه خاورمیانه سخن به میان آورد که مبتنى بر اتحادهاى قبیله‏اى و عشیره‏اى موجود است، تا بدین صورت هدف اسرائیل در ایجاد همسایگان ضعیف تأمین شود. دولت اباما پس از آغاز تحولات بیدارى اسلامى، بعد از تونس در صدد تغییر ساختار کهنه و قدیمى منطقه به ساختار جدیدى برآمد، تا از این طریق منافع آمریکا بهتر تأمین شود. به عبارتى، آمریکا خواهان حفظ هر آنچه هست در منطقه نیست، بلکه خواهان حفظ منافع ملى خود است. آمریکا دولت‏هاى موجود منطقه را به سه دسته کلى تقسیم مى‏کند: دسته اول، کشورهایى که منافع آمریکا را تأمین مى‏کنند، دسته دوم، کشورهایى که منافع آمریکا را تأمین نمى‏کنند و دسته سوم، کشورهایى که در حال‏گذارند و در بلند مدت قادر به تأمین منافع آمریکا نیستند. آمریکا در مقابل دسته دوم و سوم، از راهبرد ویرانگرى خلاق استفاده مى‏کند تا ساختار موجود در آن کشورها را به سمت دولت مطلوب سوق دهد. سوریه ازجمله کشورهایى است که نه تنها منافع آمریکا را تأمین نمى‏کند، بلکه علیه منافع آمریکا اقدام مى‏کند. از این جهت دولت آمریکا در صدد استفاده از راهبرد ویرانگرى خلاق براى تقویت نظامیان سکولار (ارتش آزاد)، به‏جاى دولت بشار اسد است. نمونه تاریخى معاصر ویرانگرى خلاق در دسته سوم را باید حکومت حسنى مبارک دانست. آمریکا با به قدرت رسیدن السیسى در مصر به مطلوب خود؛ یعنى حکومت نظامیان سکولار دست یافت (قره باغیان، 1389ش، ج‏1). در کنار مفهوم ویرانگرى خلاق براى تبیین چرایى ایجاد ائتلاف آمریکایى ضد داعش، مى‏توان از مفهوم چرخه سیاسى استفاده کرد. چرخه سیاسى تجارى که در دهه 1970م توسط اقتصاددانان سیاسى مطرح گردید، اشاره به تأثیرپذیرى مسائل کلان اقتصاد از عوامل غیر اقتصادى به‏ویژه حوزه سیاست دارد و به دو چرخه تجارى سیاسى فرصت‏طلبانه و چرخه‏هاى تجارى سیاسى حزبى اشاره مى‏کند. چرخه تجارى سیاسى فرصت‏طلبانه و چرخه‏هاى تجارى سیاسى حزبى به‏ترتیب انتخابات و جابه‏جایى احزاب روى مسائل کلى اقتصاد تأکید دارند. از این منظر، برخى سیاست‏مداران براى جلب آراى مردم اقدام به فعالیت‏هاى اقتصادى مثبت مانند کاهش هم‏زمان تورم و بیکارى در کوتاه‏مدت مى‏کنند، تا از این طریق مردم را با خود همگام کنند. در تحلیل این نظر مى‏توان گفت که در کنار چرخه سیاسى تجارى که‏ترکیبى از اقتصاد و سیاست به‏منظور تحلیل مسائل کلان اقتصادى است، از مفهوم چرخه سیاسى در حوزه سیاست بین‏الملل و سیاست خارجى مى‏توان استفاده کرد. از این جهت، جابه‏جایى احزاب و مسأله انتخابات مى‏تواند باعث گزینش نوع خاصى از اقدام خارجى و بین‏المللى شود (حاتمى، 1389ش). مدت‏ها پیش از شکل‏گیرى ائتلاف ضد داعش، مسأله انفعال عامدانه و ارادى آمریکایى‏ها در مواجهه با گروه تروریستى داعش مطرح شد. به عقیده برخى از کارشناسان منطقه‏اى، دولت آمریکا درخواست عراق مبنى بر مقابله با داعش را مى‏پذیرد، منتها جنگ به‏صورت هوایى و از راه دور خواهد بود و طولانى مدت هم نخواهد بود. دولت آمریکا هم‏چنین مسأله انتخابات را عامل تأثیرگذار در انتخاب گزینه نظامى علیه داعش مى‏دانست. به عبارتى، داعش ابزار انتخاباتى مناسبى براى دموکرات‏ها است، تا اقدامى در جهت کاهش میل مردم به سمت جمهورى خواهان به جهت جنگ‏طلبى آنان صورت دهند. قدرت گفتمانى مرزگذار یکى دیگر از مفاهیمى است که در این تحقیق در زمینه تبیین چرایى ایجاد ائتلاف مطرح مى‏شود. بعد از فروپاشى اتحاد جماهیر شوروى، آمریکا خود را تنها کنش‏گر برتر نظام بین‏الملل مى‏دانست. از این جهت، خود را مسؤول حفظ نظام بین‏الملل در راستاى منافع ملى آمریکا از طریق تشویق کنش‏گران موافق هنجارها و قواعد مسلط نظام بین‏الملل و تنبیه متمرّدان از این قواعد و هنجار و مداخله در امور داخلى کشورهاى دیگر مى‏دانست و مى‏داند که مى‏توان به کمک نظامى آمریکا به مصر و اسرائیل و هم‏چنین تحریم ایران اشاره داشت. براى مثال، میزان کمک خارجى (نظامى و غیر نظامى) آمریکا در سال مالى 2012م به مصر و اسرائیل به‏ترتیب عبارت از 1404 و 3100 میلیون دلار بود. وقایع تاریخى نشان مى‏دهند که آمریکا تلاش نموده است، تا با استفاده از واقعیت‏هاى موجود، مرزى را بین خود و کنش‏گران دیگر ایجاد نماید. آمریکا از طریق این مرزگذارى گفتمانى تلاش مى‏کند تا عناصر هویتى خود را ثبات بخشد و با غیریت‏سازى کشورها را به دو دسته هنجارپذیر و هنجارستیز تقسیم کند. از این جهت، کشورها راترغیب به همکارى با خود مى‏کند. دولت آمریکا تلاش دارد که با استفاده از فرصت داعش، جهان را به دو اردوگاه مبارزه با تروریسم و طرف‏دار تروریسم تقسیم کند، تا براى خود جواز غیر مستقیم مداخله در امور داخلى کشورهاى مقصد خود مانند سوریه را فراهم کند. آمریکا تلاش کرد، تا با استفاده از این حربه گفتمانى، قدرت ائتلاف‏سازى خود را افزایش دهد و دیگران را متقاعد به مداخله نظامى در امور منطقه خاومیانه به‏ویژه سوریه سازد. اهداف اصلى و واقعى آمریکا از ائتلاف‏سازى علیه داعش‏ هر ائتلافى در نظام بین‏الملل داراى اهدافى است. ائتلاف آمریکایى ضد داعش هم داراى اهدافى است که عبارتند از: اجراى مدل پاکستان در مورد عراق و سوریه، جلوگیرى از اجراى مبارزه مؤثر با تروریسم، تضعیف جناح محافظه کار داخلى توسط دموکرات‏ها، حفظ منافع آمریکا در شمال عراق (کردستان) و در نهایت جلوگیرى از ایجاد الگوى مدیریت بحران منطقه‏اى (طاهرنژاد، 1393ش). 1) اجراى مدل پاکستان در مورد عراق و سوریه‏ آمریکا سعى دارد تا با استفاده از تجربه پاکستان از تجهیزات نظامى به‏منظور مداخله در امور داخلى به‏ویژه امنیت ملى کشورهاى عراق و سوریه استفاده کند. رهبر معظم انقلاب در ابتداى مطرح شدن بحث ائتلاف بدین نکته اشاره دارد: «واقعیت آن است که آمریکایى‏ها به‏دنبال بهانه‏اى هستند تا همان کارى را که در پاکستان انجام مى‏دهند و با وجود دولت مستقر و ارتش قوى، بدون اجازه وارد خاک این کشور مى‏شوند و نقاط مختلف را بمباران مى‏کنند، در عراق و سوریه انجام دهند» (farsi.khamenei.ir). 2) جلوگیرى از اجراى مبارزه مؤثر با تروریسم‏ آمریکا از این طریق نه تنها تروریست‏ها را از بین نمى‏برد، بلکه با معضل تروریسم باعث تضعیف کشورهاى منطقه مى‏شود. آمریکا با تقسیم‏بندى تروریست‏ها به خوب و بد، مانع از مبارزه جامع با تروریست‏ها مى‏شود. بنابراین، ارتش آزاد سوریه که در مقابل نظام حاکم سوریه است، از گروه‏هاى تروریستى که باید به مبارزه با آن پرداخت، قلمداد نمى‏شود. هم‏چنین استراتژى جنگى هوایى که آمریکا براى مبارزه با گروه تکفیرى داعش اتخاذ کرده است، مناسب مبارزه با گروه تروریستى که به‏صورت نامنظم و زمینى مى‏جنگد، نیست. اگرچه زمزمه‏هایى از ورود نیروهاى زمینى است، اما به گفته ژنرال مارتین دمپسى رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا، سربازان بین‏المللى در عراق مستقر مى‏شوند، تا در صورت لزوم علیه داعش بجنگند که شامل سربازان عراقى، کردتبار و گروه‏هاى میانه‏رو مخالف دولت سوریه هستند. در این صورت نه تنها تروریست‏هاى داعشى از بین نمى‏روند، بلکه با پخش شدن در سطح کشورهاى همسایه، کشورهاى همسایه را دچار آسیب مى‏کنند (www.presstv.ir). 3) تضعیف جناح محافظه کار داخلى توسط دموکرات‏ها انتخابات ریاست جمهورى آمریکا در سال 2016م برگزار خواهد شد. جمهورى خواهان به‏دلیل رویکرد تهاجمیشان نسبت به مسائل بین‏الملل، رویکردى جنگ‏طلبانه‏تر از دموکرات‏ها اتخاذ مى‏کنند. بنابراین به‏منظور تضعیف دموکرات‏ها مى‏توانند از مسأله خطر تروریست‏ها و سهل‏انگارى دموکرات‏ها در مواجهه با این مسأله استفاده کنند. بنابراین، دموکرات‏ها با اقدام به ایجاد ائتلاف علیه داعش تلاش دارند، تا در انتخابات آینده، جناح مخالف را از این منظر خلع سلاح کنند. 4) حفظ منافع آمریکا در شمال عراق (کردستان) هدف دولت آمریکا صرفاً حفظ منافع ملى آمریکا است، به‏ویژه این‏که آمریکا منافعى در حکومت منطقه کردستان عراق دارد که برخى از آن به‏عنوان اسرائیل جدید نام مى‏برند. دخالت آمریکا ساعاتى پس از اعلام خروج کارکنان شرکت‏هاى بزرگ نفتى غربى از شمال عراق به‏دلیل پیشروى داعش انجام گرفت؛ زیرا تصاحب این منطقه مى‏توانست تأثیر منفى روى صادرات نفتى بگذارد. بنابراین، حفظ منافع آمریکا در عراق به‏ویژه شمال آن، ازجمله اهداف ایجاد این ائتلاف است. 5) جلوگیرى از ایجاد الگوى مدیریت بحران منطقه‏اى‏ آمریکا با ورودش به این مسأله و کشورهایى که جزء منطقه خاورمیانه نیستند، تلاش دارد، تا از ایجاد الگوى مدیریت بحران منطقه‏اى و به عبارتى استقلال منطقه‏اى جلوگیرى کند. منطقه‏اى که عبارت است از کشورهایى که با یکدیگر پویش و تعامل امنیتى، سیاسى، اقتصادى و فرهنگى متقابل دارند، باید بتواند مستقلاً مسائل خود را حل کند. اما آمریکا هرگز خواهان شکل‏گیرى چنین الگویى به‏ویژه به رهبرى ایران نیست. رهبر معظم انقلاب (مدظله العالى) با بینش نافذ خود به این نقشه شیطان بزرگ پى برده است و تأکید مى‏کند که نقش اصلى در مقابله با داعش را عراقى‏ها و خصوصاً نیروهاى مردمى بر عهده داشته‏اند. این در حالى است که حتى آمریکایى‏ها به‏خوبى مى‏دانند که بدون کمک‏هاى ایران، دولت عراق قادر به توقف پیشروى داعش و نیز آزادسازى شهرهایى چون آمرلى نبود که چنین واقعیتى در سخنان فؤاد معصوم رئیس جمهورى عراق در نشست پاریس به‏خوبى مشهود بود. همین واقعیت زمزمه‏هاى شیطنت‏آمیز رسانه‏هاى معاند مبنى بر همراهى و همکارى ایران و سوریه با داعش را نیز خنثى مى‏کند. بنابراین جمهورى اسلامى ایران نقش حمایتى خود را از عراق در مقابله با داعش همچنان ادامه مى‏دهد، اما حمایت از عراق و هم‏چنین سوریه، لزوماً مستلزم مشارکت در ائتلاف جهانى به رهبرى آمریکا نیست. نتیجه‏ 1. آمریکا به‏جاى این‏که مستقیم در کشورهاى جهان حضور یابد و اهداف استعمارى و استکبارى را دنبال کند، از طریق گروه‏هاى تروریستى و پیمانکاران خویش هرجا لازم بداند، آتشى یا جنگ برپا مى‏کند، تا زمینه دخالت و حضور آمریکا را به‏صورت غیر مستقیم فراهم کند و این موضوع بهانه‏اى شده که حضور نظامى در کشورهاى منطقه مانند عراق و افغانستان داشته باشد. 2. این برخورد دوگانه نشان مى‏دهد که آمریکا به‏دنبال مقابله با تروریست‏ها نیست، بلکه به‏دنبال منافع خود است. آنچه در ظاهر اتفاق مى‏افتد، این است که در یک انتخابات سراسرى در عراق و سوریه، به‏رغم انتظار کشورهاى بلوک غرب و حکام خلیج، گروه‏هاى حامى مقاومت اکثریت آراء را به‏دست آوردند. بنابراین همان‏طور که بسیارى مى‏دانند، دستگاه دیکتاتورى بین‏المللى آمریکا بار دیگر دست به کار شده است، تا نتایج یک انتخابات مشروع را به محاق ببرد؛ فقط به این دلیل که آنچه از صندوق‏ها بیرون آمده، مطابق اراده آن‏ها نبوده است. از طرفى دیگر هم ائتلاف به اصطلاح جهانى علیه گروهک تروریستى داعش، پرده‏اى دیگر از نمایش آمریکا براى تحقق اهداف سلطه جویانه خود در منطقه محسوب مى‏شود. 3. غرب و متحدان منطقه‏اى‏اش بار دیگر قرار است سناریوى ایجاد و نابودى یک گروه تروریستى دیگر را بازى کنند. در اثر حملات هوایى و یا زمینى، «داعش» که ساخته و پرداخته خود آنان بوده است، احتمالاً نابود و یا دست‏کم تضعیف مى‏شود و آمریکا و متحدانش بار دیگر به‏عنوان قهرمانان مبازره با تروریست‏هایى که خود ساخته‏اند، مطرح خواهند شد! این چرخه خطرناک که هزینه‏هاى سنگینى به منطقه و جهان اسلام تحمیل کرده است، بى‏تردید در این برهه متوقف نمى‏شود. 4. سناریوى بازتولید گروه‏هاى تروریستى با رویکرد تکفیرى و با اسامى و عناوین جدید، آن هم در منطقه حساس خاورمیانه، تداوم مى‏یابد؛ سناریویى که ضمن تضعیف و ایجاد تفرقه در صفوف مسلمانان، تحقق اهداف و منافع غرب و امنیت رژیم صهیونیستى را دنبال مى‏کند. 5. به نظر مى‏رسد جهان اسلام در شرایط پیچیده فعلى، وظیفه خطیرى بر عهده دارد؛ در مرحله اول لازم است یک حرکت فکرى و فرهنگى جهت مهار جریانات افراطى و جلوگیرى از بسترسازى جنگ‏هاى طایفه‏اى در منطقه شکل بگیرد. در مرحله بعد مسلمانان باید نسبت به عمق توطئه‏هاى استکبار و صهیونیسم جهت نفوذ و سیطره بر منطقه آگاه شده و در دام نقشه‏هاى شوم آنان نیافتند؛ نقشه‏هایى که براساس سیاست استعمارى «تفرقه بیانداز و حکومت کن» از دیرباز، کیان و هویت مسلمانان را هدف قرار داده است.
مراجع
1. «ابوبکر البغدادى کیست؟»، پایگاه خبرى تحلیلى مشرق، 22/10/1392ش. 2. اطاعت، جواد، «اسلام، دموکراسى و نظام سیاسى در خاورمیانه و شمال آفریقا»، 1390ش. 3. الگار، حامد؛ برک، ن؛ و احمد، عزیز، (1362)، نهضت بیدارگرى در جهان اسلام، ترجمه محمدمهدى جعفرى، تهران، شرکت سهامى انتشار؛ فرهنگ، 1362ش. 4. امیرى، هاشم، «ژئوپولیتیک شیعه: از تئورى تا واقعیت؛ آمریکا در مقابله با داعش صداقت ندارد»، در: پایگاه خبر آنلاین، 1392ش. 5. پایگاه Business Cycle 6. پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامى. 7. حاتمى، عباس، «سیکل تجارى سیاسى: استدلال‏هایى سیاسى براى بى‏ثباتى‏هاى اقتصادى»، مجله پژوهش سیاست نظرى (پژوهش علوم سیاسى)، شماره 7، زمستان 1388ش و بهار 1389ش. 8. حسینى، عرفان، «صلح جهانى»، 1393ش. 9. خامنه‏اى، سید على، «بیانات در مراسم بیست و پنجمین سالروز رحلت حضرت امام خمینى»، 14/3/1393ش. 10. خبرگزارى فارس، 1393ش. 11. زارعى، سعدالله، «حامیان پشت پرده داعش»، در: پایگاه خبرى مشرق، 1393ش. 12. طاهرنژاد، امید، «ائتلاف ضد داعش به رهبرى آمریکا؛ تهدیدات و فرصت‏هاى آن براى ایران» در: پایگاه خبرى تى نیوز، 1393ش. 13. طاهرى، سید محسن، «اختلافات جهان اسلام به سود کیست؟»، در: پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامى، 1390ش. 14. طیب، علیرضا، تروریسم، تاریخ، جامعه‏شناسى، گفتمان، تهران، نشر نى، چاپ اول، 1383ش. 15. علیزاده موسوى، سید مهدى، «تعارضات و تنوع جریان‏هاى درونى وهابیت» مجله اینترنتى اخوت، شهریور 1393ش. 16. قره باغیان، مرتضى، اقتصاد رشد و توسعه، تهران، نشر نى، 1389ش. 17. لازار برمن، خبرگزارى تایمز. 18. مؤسسه مطالعات آمریکا، Subject code: 87342 19. http://farsi.khamenei.ir 20. http://www.presstv.ir
آمار
تعداد مشاهده مقاله: 2,678
تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 293
صفحه اصلی | واژه نامه اختصاصی | درباره مجله | نقشه سایت
ابتدای صفحه ابتدای صفحه
© 2018 All Rights Reserved. Powered by SINAWEB.