کارشناسى ارشد فقه و مبانى حقوق اسلامى، دانشگاه تهران.
چکیده
در طول تاریخ اسلام، افراد و فرقهها و گروههایى بودهاند که مخالفان خود را تکفیر مىکردند و با کوچکترین عاملى آنان را خارج از دین اسلام مىشمردند و حکم به وجوب قتل آنان مىدادند. شروع این پدیده مخرب، از خوارج آغاز شد و در دو قرن اخیر وهابیان شیوه آنان را ادامه دادهاند. جریانهاى تکفیرى وهابیت و سلفیگری ازجمله جریانهایى است که در مقابل امت اسلامى قرار گرفته است. آنها با استفاده از آیاتى که درباره کفار و مشرکان صدر اسلام و اقوام جاهلى نازل شده، مسلمانان را به کفر و شرک متهم مىسازند و اعمال مسلمانان را مطابق اعمال کفار قلمداد مىکنند. آنها با داشتن افکارى خشن، باعث ایجاد اختلاف، تشتّت، درگیرى و جنگ میان مسلمانان و خشنودى کفار و استعمارگران شدهاند. مطابق نظر اسلام، مسلمان کسى است که شهادتین را بر زبان جارى مىسازد، گرچه در واقع و باطن اعتقاد دیگرى داشته باشد. براساس شریعت اسلامى صحیح نیست فرقهاى از فرق اسلامى را بىدلیل متهم به کفر کنند، مادامى که اعتراف به شهادتین دارند و ضرورتى از ضروریات دین را انکار نکنند. این افکار جاهلى و ناپسند موجب شد که از همان ابتداى ظهور فرقه وهابى، عالمان مسلمان، اعم از شیعه و سنى، به مقابله با این تفکر تکفیرى بپردازند و با نوشتن رسالهها، کتابها و مقالات، آراء و عقاید این گروه را نقد و از عقاید مسلمانان دفاع کنند. در آثارى نیز به بررسى جریانهاى تکفیرى در طول تاریخ اسلام پرداخته شده است. در این نوشتار سعى بر آن شده تا به علل پیدایش و زیرشاخههاى این جریانهاى تکفیرى پرداخته شود و علت حمایت دولتهاى غربى عربى از این تروریستها مورد کنکاش قرار گیرد.
مقدمه
قدرتهاى بزرگ نظیر آمریکا همواره در فرایند سلطهگرى خویش به سلسله ارزشهاى مورد قبول در سطح جهانى نیاز دارند که به کمک آنها بتوانند پیگیرى منافع خویش را کتمان یا توجیه نمایند. با فروپاشى بلوک شرق، نیازمندى به دشمن جدیدى براى آمریکا که در تعارض با ارزشها و باورهاى مورد حمایت این کشور باشد و اجراى برنامههاى سیاست خارجى آنرا تسهیل کند، در قالب طرح مقوله تروریسم و پردازش آن در جهت منافع آمریکا، ظهور و بروز کرد. پس از 11 سپتامبر، آمریکا با مطرح کردن خطر جدى تروریسم، در صدد برآمد خلأ ناشى از فقدان ایدئولوژى کمونیسم را با تهدید تروریسم جبران کند و از این طریق به اهداف و امیال توسعهطلبانه خود در دیگر کشورها مشروعیت بخشد. از سوى دیگر، از آنجا که آمریکا اقدامات تروریستى را به گروههاى اسلامگرا و بنیادگراى اسلامى نسبت مىداد و منطقه خاورمیانه نیز مهد اسلامگرایى سیاسى است، این منطقه در مرکز ثقل تحولات جهانى قرار گرفت.
یکى از مهمترین مصادیق نقض حقوق بشر در سایر کشورها که بهصورت مستقیم و غیر مستقیم توسط آمریکا هدایت مىشود، نقش این کشور در شکلگیرى گروههاى تروریستى و سپس حمایت از آنان در راستاى منافع و اهداف آمریکا در سایر مناطق جهان است. در این زمینه مىتوان به موارد متعددى بهویژه نقش آمریکا در شکلگیرى القاعده و حمایت از آن در دوره جنگ سرد که در راستاى منافع آمریکا در حال جنگ با شوروى بود و یا به نقش آمریکا در ایجاد و تقویت گروههاى تروریستى علیه دشمنان آن و بهویژه جمهورى اسلامى ایران اشاره کرد. در واقع، پس از پیروزى انقلاب اسلامى در ایران مجموعه دستگاههاى سیاسى، تبلیغاتى، امنیتى، حقوقى و اقتصادى غرب بهویژه آمریکا، علیه انقلاب اسلامى بسیج شدند. سفارتخانه آمریکا در تهران به ستاد ایجاد هماهنگى میان نیروهاى مخالف انقلاب تبدیل گردید. در یکى از اسناد بهدست آمده از سفارتخانه آمریکا در تهران، تمایل به استفاده از ظرفیت قومیتها، جهت سرنگونى نظام جمهورى اسلامى بهخوبى بازتاب یافته است.
در حوادث 11 سپتامبر، موضوع مطرح مبارزه با تروریست، محدود به مقابله با نفوذ القاعده در آمریکا و اروپا بود. اما آمریکا بعد از این حوادث، از موضوع تروریسم و اخطار و هشدارهاى پیرامون آن براى تحقق اهداف و پیگیرى منافع خویش بهره برد؛ زیرا با خروج از آمریکا و اروپا و لشکرکشى به افغانستان و عراق، عملاً میدان جنگ را بهجاى شهرهاى آمریکا و درگیر کردن شهروندان آمریکایى براى دفاع از منافع خود، به شهرهاى افغانستان و عراق کشاند و آتش جنگ را بر سر ملت مسلمان این کشورها ریخت و گروههاى القاعده و سایر شبه نظامیان در سراسر منطقه و کشورهاى افغانستان، پاکستان، عراق، سوریه، لیبى، مصر، فلسطین، لبنان و... فعالتر از گذشته تحرک خود را نشان دادند.
القاعده پیمانکار آمریکا در جهان اسلام است. حمایتهاى گاه و بیگاه و آشکار و پنهان آمریکا و اسرائیل از گروههاى مسلح، القاعده و شبه نظامیان تروریست در کشورهاى مختلف اسلامى، حمایت از طالبان و باز گذاشتن دست آنها در مناطقى مانند سوریه، نشان مىدهد که هرجا منافع آمریکا و صهیونیستها ایجاب کند که علیه دولتهاى ایران، سوریه، ترکیه، عراق، لبنان، فلسطین، مصر، لیبى، هند، چین و... خودى نشان دهند، از طریق این گروههاى تروریستى اقدامات مختلفى را انجام مىدهند (مؤسسه مطالعات آمریکا).
آمریکا از ابتداى تشکیل اسرائیل، کمکهاى فراوان اقتصادى، نظامى و سیاسى را در راستاى بقاى اسرائیل انجام داده است. باید گفت یکى از مهمترین ریشههاى تروریسم در خاورمیانه، منازعه اسرائیل و فلسطین است. گروه تروریستى پژاک با چراغ سبز آمریکا و صهیونیسم، با رویکرد ایجاد رعب و وحشت در منطقه و اختلال در بخشى از محیط امنیتى ایران، در سال 2005م فعال گردید. ایجاد اختلال در نظام امنیتى شمال غرب کشور از اهداف کوتاه مدت و در نهایت کسب اعتماد قدرتهاى غربى ازجمله آمریکا از اهداف بلند مدت آنها است. گروه تروریستى پژاک در عرض چند سال اخیر، جان 1200 نفر از مردم بىگناه منطقه را از طریق عملیات تروریستى گرفته است. همچنین ایران بیش از 17000 شهید ترور دارد.
مدتها است این موضوع روشن شده که دو گروه اصلى معارض در سوریه؛ یعنى داعش و جبهه النصره در ارتباط نزدیک با گروه القاعده هستند که مورد حمایت آمریکا نیز مىباشند. یکى از دلایل حمایت آمریکا از تروریسم در سوریه این است که این موضع استراتژیک؛ یعنى سوریه که مانع تسلط مطلق غرب بر جهان عرب است و براى اسرائیل خطرآفرین مىباشد، از بین برود. به عبارت دیگر آمریکا و همپیمانانش در نهان با این گروهها احساس نزدیکى مىکنند وترس اصلى آنها از مقاومت است. اما اینکه چرا آمریکا اکنون پس از گذشت 40 سال از حضور نظام ضد اسرائیلى در سوریه به این فکر افتاده است، باید گفت یکى از دلایل آن همین پدیده بهار عربى است که سوریه نیز دچار آن شد و آمریکا از این فرصت استفاده کرد و حملهاى همهجانبه به این کشور را به طرق مختلف شروع کرد. مسأله دیگرى که مورد اهمیت قرار دارد، مسأله قدرت است. خاورمیانه به منطقهاى قدرتمند در جهان تبدیل شده است و غرب براى تسلط بر این منبع قدرت، وارد این جنگ شد (حسینى، 1393ش).
دو روزنامه واشنگتن پست و وال استریت ژورنال به افشاگرى درباره طرحهاى آمریکا براى گسترش حمایت و آموزش گروههاى تروریستى در سوریه پرداختهاند. به نوشته روزنامه واشنگتن پست ماهانه 600 نفر تروریست در پایگاهها و اردوگاههایى در اردن، شمال عربستان و قطر، با نظارت سازمان اطلاعات مرکزى آمریکا (سیا) آموزش داده و به موشکهاى ضد هواپیماى «منپاد» مجهز مىشوند که هزینه آن چندین میلیون دلار است. یک تحلیلگر سیاسى به پرس تى وى گفته است: دولت اوباما براى براندازى دولت دمشق نزدیک به سه سال از تروریستهاى تحت حمایت خارج در سوریه «حمایت مالى» کرده است. دان دبار، فعال ضد جنگ از نیویورک گفت: آمریکا از اوایل سال 2011م از تروریستهاى در حال جنگ با مردم سوریه حمایت مالى و تسلیحاتى کرده است. تکفیرىها ابزار محور آمریکایى اسرائیلى هستند، که در راستاى منافع این محور و بىثباتى حرکت مىکنند؛ گاهى آنها را به افغانستان و پاکستان و زمانى به عراق و سوریه و در برهه دیگر از زمان به لبنان اعزام مىکنند. تروریسمى که در سطح بینالمللى اقدامى براى توقف آن انجام نشده و محاکمه نگردیده و در بسیارى از حالات هم از وتو براى جلوگیرى از محکومیت آن در سازمان ملل متحد استفاده شده است، سبب تشویق تروریسم دیگرى؛ یعنى تروریسم تکفیرى و مذهبى است.
نوام چامسکى ابراز کرده که دولت اوباما گسترش دهنده تروریسم است. در واقع، آنرا در سراسر جهان انجام مىدهد. بزرگترین عملیات تروریستى که در زمان اوباما یا شاید در تاریخ صورت گرفته، ترور غیرنظامیان و کودکان، بهوسیله هواپیماهاى بدون سرنشین است. چامسکى حملات بىرویه هواپیماهاى بدون سرنشین را جنایات جنگى از طرف آمریکا مىپندارد. چامسکى مىافزاید:ترور زیر نفوذ آمریکا در جهان سوم و 10 کشور آمریکاى لاتین متمرکز شده است. چامسکى و هرمان نتیجه گرفتهاند که افزایش جهانىترور دولتى، نتیجه سیاست خارجى آمریکا بوده است. در سال 1991م، پروفسور گراهام، استاد علوم سیاسى دانشگاه استنفورد، در کتاب خود که توسط الکساندر ویرایش شده است، نیز استدلال کرد که آمریکا و متحدان آن از حامیان اصلى تروریسم در سراسر جهان هستند. در واقع، آمریکا جوخههاى مرگ در آمریکاى لاتین، عراق و سوریه ایجاد کرده است. شعار امروزه جنگ علیه تروریسم تنها نگاه ریاکارانه آمریکا به بقیه جهان است.
از آن سوى دیگر، حمایت آمریکا از حکومت بحرین، موجب سرکوب معترضان گردید؛ زیرا ناآرامیها در بحرین، مستقیماً بر منافع ملى آمریکا تأثیر دارد. بحرین تضمین امنیتى مهمى براى برنامههاى مختلف آمریکا است، ازجمله حمایت کلیدى که از منافع آمریکا با میزبانى از پایگاه نظامى دریایى این کشور در منطقه به عمل آورده است (الگار و برک و احمد، 1362ش).
تروریسم پرورى در منطقه خاورمیانه
خاورمیانه از دیرباز با توجه به موقعیت استراتژیک و ژئوپلتیکى، در زیر ذرهبین کشورهاى استعمارگر و استثمارگر قرار دارد. پرواضح است که اقدامات تروریستى در 11 سپتامبر، امرى از پیش تعیین شده بود، تا حکومت بوش پسر بتواند به مقاصد خویش برسد. پس بدینترتیب مىتوان پى برد که آمریکا براى چه مقاصدى به خاورمیانه سرازیر شده که بعدها با عنوان طرح خاورمیانه بزرگ مطرح گردیده است. آمریکا با حضور در افغانستان به بهانه نابود کردن شبکه القاعده، بار دیگر جاى پاى خود را در این منطقه محکم کرد. مسألهاى که در دهههاى قبل بارها اتفاق افتاده است. حضور در منطقه به بهانه جنگ ایران و عراق، جنگ نفت (خلیج فارس) با حضور در خلیج فارس و... از نمونههاى بارز حضور این کشور در منطقه است. آمریکا در ابتدا با احداث پایگاههاى مختلف نظامى به بهانه نابود کردن تروریسم، به حمایت از اسرائیل پرداخت و تخریب اراضى و مناطق مسکونى و کشتار افراد بىگناه را تحت عنوان مبارزه با تروریسم معرفى کرد و اقدامات شجاعانه مبارزان فلسطینى و لبنانى در دفاع از خانه آبا و اجدادى خود امرى تروریستى عنوان شد.
در این میان آمریکا و سازمان ناتو به بهانه مقابله با بنیادگرایى اسلامى، تلاش مىکنند، تا حضور خود را در آسیاى میانه پر رنگ کنند؛ زیرا آنان با تقسیم اسلام به محافظه کار، سنتى، اصلاحطلب، جهادى، بنیادگرا و... سعى مىکنند، تا از تقویت انسجام اسلامى و شکلگیرى امت واحده اسلامى جلوگیرى کنند (طیب، 1383ش).
خاورمیانه و شمال آفریقا از سال 2010م تحولات سریع و غیرمنتظرهاى را پشت سر گذاشتهاند و این رویدادها تأثیرات مهمى بر تمامى مسائل منطقهاى داشته است. سقوط بنعلى در تونس و حسنى مبارک در مصر بهعنوان شرکاى اصلى و قابل اطمینان رژیم اسرائیل، بیش از پیش چهره روابط قدرت و منطقه را دگرگون ساخت. در این بین، موضوعاتى همچون به قدرت رسیدن اخوان در مصر و به تبع آن حمایت از حماس در غزه، بر انزواى روز افزون رژیم صهیونیستى در منطقه افزود. بنابراین آمریکا و رژیم صهیونیستى از فضاى بهوجود آمده بهدنبال مسیرى بودند که کمترین خطرى منافع اسرائیل را تهدید نکند. اما در کنار جریان بیدارى اسلامى، اتفاقات دیگر نیز در منطقه با هدایت مستقیم یا غیر مستقیم آمریکا، اعراب ارتجاعى و رژیم صهیونیستى افتاد که زمینه تضعیف محور مقاومت منطقه را فراهم نمود:
1. با شروع بیدارى اسلامى، بسیارى از کشورهاى منطقه در جبهههایى درگیر شدند که انتظار آنرا نداشتند. این حوادث که ریشه در فعال شدن جریان تکفیرى منطقه با برنامهریزى آمریکا، اسرائیل و عربستان دارد، زمینه انحراف نهضت بیدارى اسلامى و نیز درگیرسازى کشورهاى آرام همچون عراق را فراهم کرد و رژیم اسرائیل را در حاشیه امن قرار داد.
2. ارتش سوریه و عراق که همواره تهدیدى بالقوه براى ارتش صهیونیستى بودند، در فرایند این تحولات از حالت تهدیدآمیز بودن براى اسرائیل خارج شدند. ارتش عراق پس از حمله آمریکا به این کشور، به بهانه مبارزه با تروریسم و جنگ افزارهاى کشتار جمعى، عملاً منحل شد و اکنون که در حال بازسازى خود در دوران بعد از صدام است، بهسبب اقدامات گروههاى تکفیرى در عراق، درگیر مسائل داخلى؛ یعنى مقابله با تکفیرىها در استان الانبار است و براى مدتى مجالى براى پرداختن به موضوعات دیگر را ندارد.
ارتش سوریه که زمانى در صف مقدم مقابله با اسرائیل بود، پس از خروج از لبنان با توطئهترور رفیق حریرى، هماکنون در اوضاع خوبى بهسر نمىبرد. این ارتش پس از آغاز بحران سوریه، در جریان مقابله با تروریستهاى تکفیرى، دچار فرسایش جدى شده است و براى بازسازى خود احتیاج به زمان دارد.
با این وجود همچنان ایران و سوریه و در کنار این دو کشور، حزبالله لبنان تنها بازیگران تأثیرگذار منطقهاى هستند که در پى احقاق حقوق مردم مظلوم فلسطین بهصورت عادلانه مىباشند. از همین رو حمایت همهجانبه مالى، نظامى و اطلاعاتى آمریکا، عربستان و اسرائیل از مخالفان سورى و عدم تمایل به یافتن راهحلى براى پایان بخشیدن به منازعات در سوریه، بهطور ویژه در راستاى تضعیف یکى از حلقههاى این محور مقاومت در منطقه؛ یعنى سوریه و در نتیجه به حاشیه رانده شدن دیگر حلقهها است. رژیم صهیونیستى و آمریکا در ادامه تضعیف محور مقاومت اقدام به دور نمودن حماس از محور مقاومت کردند که تا حدودى توانستند به کمک کشورهاى عربستان، قطر و اردن به این امر نایل آیند. حمایت حماس از مخالفان بشار اسد، خروج دفتر سیاسى حماس از دمشق و انتقال آن به دوحه، نتیجه مستقیم سیاست تفرقه در محور مقاومت بود.
در چنین شرایطى است که به نظر مىرسد توطئه جدیدى علیه ملت مظلوم فلسطین، در حال شکلگیرى است. این توطئه بهرهبردارى از شرایط اختلاف جهان اسلام براى دور کردن فلسطینیان از سرزمین اصلى خود و افزایش دامنه اشغالگرى رژیم صهیونیستى است. عربستان به همراه دیگر کشورهاى عربى حاشیه خلیج فارس، متعهد به اجراى توطئه غربى صهیونیستى براى کوچاندن آوارگان فلسطینى و اسکان آنان در مناطقى جدید شده است. در همین راستا منابع آگاه مىگویند نشستهایى به همین منظور البته به میزبانى عربستان با حضور نمایندگانى از آمریکا، کانادا و کشورهاى اروپایى در حال برگزارى است (طاهرى، 1390ش).
در این نشستها، کشورهاى عربى، کانادا و استرالیا بهعنوان مناطقى که آوارگان فلسطینى باید به این مناطق کوچانده شوند، مطرح شدهاند. البته آوارگان مد نظر در این نشستها، آن دسته از آوارگانى هستند که در اردوگاههاى لبنان و سوریه زندگى مىکنند. آنچه امروز در اردوگاه یرموک واقع در نزدیکى دمشق در سوریه با آن مواجه هستیم، بخشى از توطئه غربى عربى صهیونیستى با عنوان «اسکان آوارگان فلسطینى» است. جنایات گروههاى تروریستى در اردوگاه یرموک تاکنون منجر به کشته شدن و کوچ شمار زیادى از آنان شده است. گروههاى تروریستى که شمار زیادى از فلسطینیان این اردوگاه را ربوده و به گروگان گرفتهاند، از سوى عربستان و قطر، حمایت مالى مىشوند. خبرها حکایت از آن دارد که اقدامات تروریستى گروه داعش در استان الانبار عراق، به نوعى وارد آوردن فشارهاى سیاسى و امنیتى بر مقامات این کشور جهت الحاق استان الانبار عراق به کشور اردن است. این طرح در راستاى طرح نیل تا فرات رژیم صهیونیستى، با مدیریت آمریکا در حال اجرا است و قرار است رژیم حاکم بر اردن سرنگون شده و کشور مستقل فلسطینى در کشور اردن تشکیل شود و استان الانبار عراق نیز به واسطه همجوارى با کشور اردن به آن ملحق گردد و به کشور آینده فلسطین تعلق گیرد. به نظر مىرسد که این اقدامات، مقدمه تغییر نقشه جغرافیاى خاورمیانه به نفع آمریکا و رژیم صهیونیستى است و آمریکا تمام تلاش خود را به کار گرفته تا با تجزیه سایر کشورها، سرزمین وسیعى را در اختیار گیرد و آنرا در اختیار رژیم صهیونیستى قرار دهد، تا به این وسیله بتواند تسلط بهترى بر منابع و ثروتهاى خاورمیانه پیدا کند (همان).
رهبر معظم انقلاب در بخشى از سخنان خود در سالگرد رحلت امام خمینى(ره)، با اشاره نقش دستهاى نه چندان پنهان غرب در حمایت از تکفیرىها فرمود: «معتقدیم که دست نه چندان پنهان دشمن که مسلمانان را به جان هم مىاندازد، دشمن اصلى ما است، نه این گروههاى فریب خورده». ایشان در ادامه بهعنوان یک مصداق در بحث اصلى و فرعى کردن دشمنان، به اقدامات زشت برخى گروههاى جاهل تکفیرى علیه تشیع اشاره نموده و مىگوید: «همه باید متوجه باشند که دشمن اصلى، سرویسهاى اطلاعاتى بیگانگان و کسانى هستند که این جریانها را تحریک مىکنند و پول و سلاح در اختیارشان قرار مىدهند» (خامنهاى، 14/3/1393ش).
با وقوع تحولات بیدارى اسلامى در غرب آسیا و شمال آفریقا، وقوع ناآرامى و سپس بحران در سوریه، این واقعیت را آشکار کرد که گروههاى تکفیرى با سازماندهى ویژه توسط قدرتهاى غربى و ارتجاع عربى، دنیاى اسلام را زیر سیطره فعالیتهاى جاهلانه خود قرار دادهاند. کشورهاى سرشناس اروپایى با طرحریزى آمریکا و حمایتهاى جدى عربستان و دیگر همراهان عربى ریاض، از ابتداى بحران سوریه، کمکهاى اطلاعاتى، تسلیحاتى و رسانهاى خود را در حمایت از تکفیرىها به کار گرفتند، تا حکومت سوریه را برانداخته و جبهه مقاومت اسلامى منطقه را با ضربه سنگینى متوقف کنند. از این رو از آغاز بحران سوریه در سال 2011م تاکنون، از هیچ کوششى جهت تجهیز عناصر تکفیرى فروگذار نکردند و از اعلام آشکار آن نیز ابایى نداشتند؛ زیرا وسعت حمایتها به گونهاى بود که جایى براى انکار نمىماند. این کمکها شامل جذب تکفیرىها از سراسر دنیا به کشورهاى همسایه سوریه، سازماندهى آنها و فرستادن به سوریه از طریقترکیه، لبنان، اردن و از راه مرزهاى عراق بود و در ادامه انواع کمکهاى نظامى تسلیحاتى و اطلاعاتى توسط آمریکا، عربستان، رژیم صهیونیستى، انگلیس، فرانسه و... و آموزش نظامى تروریستها در اردن وترکیه دنبال شد.
این موضوع برخاسته از راهبرد کلانى است که براساس آن، دشمنتراشى و ایجاد دشمن فرضى، یکى از لازمههاى برنامه توسعه طلبانه غرب و بهویژه آمریکا است. راهبرد دشمنسازى آمریکا با دیدگاه اندیشمندانى مثل ماکیاولى و اشتراوس مطابقت دارد که معتقدند اگر تهدید خارجى وجود نداشته باشد، باید آنرا ساخت. در واقع استراتژى کلان آمریکا در دوران پس از 11 سپتامبر که از تفکرات محافظه کارانه نشئت گرفته و طى دو دهه گذشته تدوین گشته است، سه ویژگى مهم دارد: ضد چندجانبهگرایى تهاجمى، جنگ سالارى و مطلقگرایى اخلاق و هنجارهاى آمریکایى (اطاعت، 1390ش).
دولت اسلامى عراق و شام (داعش)
بهدنبال حمله آمریکا و متحدانش به منطقه خاورمیانه، بهخصوص عراق، سازمان القاعده با شعار مبارزه با صلیبىهاى اشغالگر، در عراق حضور جدى یافت. شاخه القاعده در عراق موسوم به «القاعده در سرزمین رافدین»، به رهبرى ابومصعب زرقاوى، نه تنها به اشغالگران بیگانه حمله برد، بلکه با تمسک به شعار «تکفیر»، حکومت جدید عراق و شهروندان بىگناه و بهویژه شیعیان را مورد حملات خونین خود قرار داد. با کشته شدن زرقاوى در سال 1386ش، به تدریج گروههاى کوچک جهادى مانند شوراى مجاهدین، جیش الفاتحین، جند الصحابه، السنة و... زیر چتر سازمانى با نام «دولت اسلامى عراق» به رهبرى ابوعمر البغدادى گرد هم آمدند. با کشته شدن ابوعمر رهبرى دولت اسلامى عراق به ابوبکر البغدادى رسید. این گروه بهدنبال خروج نیروهاى آمریکایى از عراق و نیز حملات ارتش عراق و گروههاى عشایر موسوم به «شوراى بیدارى»، مدتى دچار افول شد، اما با آغاز بحران سوریه جان تازهاى گرفت. البغدادى با گسترش فعالیتهاى خود در سوریه، سازمان خود را به «دولت اسلامى عراق و شام» و با واژه مخفف «داعش» تغییر نام داد. به اعتقاد ناظران، به کار بردن نام شام بهجاى سوریه که منطقهاى به گستردگى سوریه، اردن، لبنان، اسرائیل، فلسطین و بخشهایى از غرب عراق و صحراى سینا را شامل مىشود، ریشههاى فکرى این سازمان را نشان مىدهد. به عبارت دیگر رهبران داعش با انتخاب این نام، آرمان بازگشت به دوران اقتدار خلافت اموى را بهعنوان آرمان این سازمان به نمایش گذاشتند. تغییر نام مجدد این گروه به «دولت اسلامى»، حاکى از بلندپروازىهاى تازه رهبران این گروه تکفیرى است، بهطورى که براى تشکیل خلافت اسلامى به فراتر از منطقه شام و حتى کل جهان مىاندیشند. داعش با بهرهبردارى از تسلیحات پیشرفته و کمکهاى مالى قابل توجه بهویژه از سوى برخى کشورهاى حوزه خلیج فارس، بهسرعت خود را به مناطقى که گروههاى مسلح مخالف سوریه در نبرد با ارتش این کشور تصرف کرده بودند، تحمیل و مناطق گستردهاى از امتداد رود فرات و بخش گستردهاى از شمال سوریه را به محل تاخت و تاز خود تبدیل کرد. عملکرد داعش در عراق و سوریه بسیار خشونتآمیز و دردمنشانه بود، تا حدى که حتى ایمن الظواهرى رهبر سازمان القاعده علیه عملکرد کورکورانه این گروه در برابر اهلسنت و شیعیان انتقاد کرد. در بیانیه شبکه القاعده که در سایتهاى به اصطلاح جهادى در شبکه اینترنت منتشر شده است، این گروه اعلام مىکند هیچ ارتباطى با گروهک داعش ندارد، همچنین نقشى در تشکیل آن نداشته و با این شبکه براى تشکیل داعش مشورت نشده است، بلکه حتى دستور توقف فعالیت گروهک داعش نیز توسط القاعده صادر شده است.
داعش از دى ماه سال گذشته کنترل شهرهاى فلوجه و رمادى استان الانبار عراق را بهدست گرفت و بالأخره در خرداد ماه امسال موفق شد شهر موصل، مرکز استان نینوا را تصرف کند. داعش گروهکى است تکفیرى با تفکرات رادیکالیستى سلفى که با قرائتى یکجانبه از احکام اسلام، بهدنبال تحمیل فکر خود به جامعه بوده و اساساً حق تعیین سرنوشت را براى ملتها به رسمیت نمىشناسد. این گروهک تروریستى در دو سال گذشته و بهویژه پس از حوادث سوریه، موضوع تشکیل حکومت اسلامى و تطبیق احکام شریعت را در عراق و شام مطرح کرده و در مناطقى که تصرف مىکند، امارت اسلامى برپا مىکند. ژنرال آلن رهبر ائتلاف ضد «دولت اسلامى» که سالها سابقه کار در افغانستان و عراق را دارد، درباره توانمندىهاى این گروه گفته است: «تاکتیکهاى نظامى «دولت اسلامى» بهحدى پیشرفته است که طالبان افغانستان در مقایسه با آن، یک گروه غارنشین محسوب مىشود!». سازمان مرکزى اطلاعات آمریکا (CIA) هم گفته است که براساس اطلاعات جدید، شمار تروریستهاى تحت امر دولت اسلامى در عراق و سوریه، بین 20 هزار الى 31 هزار و 500 نفر برآورد مىشوند که نشان دهنده رشد قابل توجه توان نظامى این گروه در ماههاى اخیر است. پیش از این منابع اطلاعاتى آمریکا تعداد اعضاى گروه دولت اسلامى عراق و شام را حدود 10 هزار نفر برآورد کرده بودند.
پشتوانههاى فکرى جریانهاى تکفیرى
خاستگاه فکرى جریانهاى تکفیرى به وهابیت برمى گردد. این تفکر که ماهیت ایدئولوژیکى حکومت سعودى است، نقش مهمى در فعالیتهاى تروریستى این کشور در منطقه و جهان دارد. مقابله با قدرت روزافزون محور مقاومت (ایران، سوریه و حزبالله لبنان) در منطقه، ازانگیزههاى اصلى عربستان سعودى در تشکیل سازمانهاى تروریستى در منطقه است. ایجاد موج وحشت در جهان و اختلافافکنى و ترویج درگیرىهاى فرقهاى و مذهبى در جهان اسلام، انگیزه دیگر وهابىها در حمایت از سلفىهاى تروریست است. افراطیون وهابى در اینراستا علاوه بر تلاش براى ایجاد جنگ داخلى با توسل به حربه تکفیر، به مبارزه با تمامى مذاهب و فرقههاى اسلامى غیر از خود رفته و بهجز اندیشههاى التقاطى خود، سایر گروهها را یکسره باطل و حتى کافر مىپندارند (علیزاده موسوى، 1393ش).
شواهد و مستندات حمایتها
حمایت جبهه غربى عربى از تکفیرىها در سوریه و عراق و دیگر نقاط اسلام که با طرحهاى پنهانى آمریکایىها براى زدن ضربه مهلک به اسلام و مسلمانان دنبال مىشود، با همه پردهپوشىهاى غرب، داراى شواهد و مستندات زیادى است. مرور این شواهد نشان مىدهد که هدف اصلى آمریکا و همراهان غربى وى از این اقدامات، تخریب وجهه اسلام، ایجاد تفرقه در دنیاى اسلام و تقویت مواضع خود در منطقه خاورمیانه است، در حالى که برخى کشورهاى عربى منطقه، بدون درک این اهداف تبدیل به پیاده نظام آمریکایىها شدهاند. خیلى قبلتر از این تحولات، چنانچه اشاره شد، در سال 1991م، پروفسور گراهام، استدلال کرد که آمریکا و متحدان آن از حامیان اصلى تروریسم در سراسر جهان هستند. در واقع، آمریکا جوخههاى مرگ در آمریکاى لاتین، عراق و سوریه ایجاد کرده و شعار امروز جنگ علیه تروریسم تنها نگاه ریاکارانه آمریکا به بقیه جهان است.
همچنین نوام چامسکى، متفکر منتقد آمریکایى، تصریح مىکند: دولت اوباما گسترش دهنده تروریسم است و آنرا در سراسر جهان انجام مىدهد. به گفته چامسکى بزرگترین عملیات تروریستى که در زمان اوباما یا شاید در تاریخ صورت گرفته، ترور غیر نظامیان و کودکان بهوسیله هواپیماهاى بدون سرنشین است. چامسکى حملات بىرویه هواپیماهاى بدون سرنشین را جنایات جنگى از طرف آمریکا مىداند. چامسکى مىافزاید:ترور زیر نفوذ آمریکا در جهان سوم و 10 کشور آمریکاى لاتین متمرکز شده است. چامسکى معتقد است افزایش جهانىترور دولتى، نتیجه سیاست خارجى آمریکا بوده است.
این نظریات امروزه در صحنه سوریه اثبات شده است. بىبى سى چندى پیش فاش ساخت که غربیها در اردن، همسایه سوریه، شورشیان سوریه را آموزش مىدهند و علاوه بر آن، اسلامگرایان اردنى هم توجه بیشترى به درگیرىهاى سوریه نشان مىدهند. آمریکا رسماً واکنشى به ادعاى دخالتش در آموزش این نیروها نشان نداده و تأکید کرده که کمکهایش به ارتش آزاد سوریه اکیداً «غیر کشنده» است. اما دور از دوربینها و موضعگیرىهاى رسمى، مقامات هردو کشور، تلویحاً وجود اردوگاههاى آموزشى و حضور مربیان آمریکایى را تأیید کردهاند. اوایل ماه آوریل سال گذشته نیز روزنامه واشنگتن پست خبر داد که با توجه به پیشروىهاى شورشیان (منظور همان نیروهاى تکفیرى و تروریستى است)، در مناطق جنوبى سوریه، قرار است آموزشها با سرعت بیشترى دنبال شوند. منابع اطلاعاتى غربى گفتهاند که ممکن است شرکتهاى امنیتى خصوصى آمریکایى آموزش شورشیان را برعهده بگیرند.
کشورهاى غربى در موضوع عملیات نظامى علیه ارتش سوریه تقسیم کار دقیقى را انجام دادهاند. در اینراستا مسؤولیت جمعآورى و ارائه اطلاعات رادارى، دادههاى جاسوسى و شنود مکالمات بر عهده آلمانیها است. انگلیسىها نیز با استفاده از گروههاى عملیاتى تحت امر خود، اتاق عملیات علیه ارتش سوریه در مرزهاى اردن را مدیریت مىکنند. آمریکایىها نیز مسؤولیت مدیریت عملیات نظامى در مناطق شمالى سوریه هممرز باترکیه را برعهده دارند. فرانسوىها نیز با استفاده از نیروهاى ورزیده اطلاعاتى خود، مراکز نظامى و حمایت لجستیک از گروههاى مسلح در جبهه غربى سوریه هممرز با لبنان را برعهده گرفتهاند که یکى از عملیاتهاى مهم آنها، ترور سران ارشد نظامى ارتش سوریه در جریان انفجار دفتر امنیت ملى سوریه بود.
«سیمور هرش» روزنامه نگار برجسته آمریکایى نیز درباره دخالت همراهان منطقهاى آمریکا در تحولات سوریه اعلام کرد: سرویس اطلاعاتىترکیه، اصلىترین نقش را در جریان متهم جلوه دادن ارتش سوریه به استفاده از تسلیحات شیمیایى داشته است. وى در مقالهاى در مجله «London Review» اعلام کرد: در زمانى که ارتش سوریه موفقیتهاى بسیارى در رویارویى با گروههاى مسلح بهدست آورده بود، سرویسهاى اطلاعاتىترکیه به این فکر افتادند که با متهم کردن ارتش سوریه به استفاده از تسلیحات شیمیایى، موجبات حمله نظامى آمریکا به سوریه را بهوجود آورند. وى همچنین از نقشترکیه در وقوع حمله شیمیایى در منطقه الغوطه شرقى و انتقال گاز سارین ازترکیه به سوریه براى استفاده توسط گروههاى مسلح پرده برداشته است (خبرگزارى فارس، 1393ش).
طى این سالها، برنامهریزى و حمایتهاى جبهه غربى عربى جهت براندازى نظام سوریه، سبب شد تا عناصر تکفیرى و تروریستى از سراسر جهان در سوریه گرد هم آیند و این کار جز با حمایت تمام عیار کشورهاى قدرتمند غربى و اعراب سرمایهدار وابسته به آمریکا میسر نمىشد. در این باره پایگاه اینترنتى روزنامه المنار اعلام کرد: نتایج تحقیق یک مرکز آمریکایى در منطقه کلمبیا نشان مىدهد از آغاز رویدادهاى سوریه تا 31 دسامبر سال گذشته میلادى، 248 هزار جنگجوى خارجى در نبرد در سوریه شرکت کردهاند که از این رقم 58 هزار جنگجو کشته شده و 82 هزار جنگجو نیز سوریه راترک کرده و 12 هزار جنگجو نیز مفقود شدهاند و 96 هزار جنگجوى خارجى نیز همچنان در کنار جبهه النصره، گروه موسوم به دولت اسلامى عراق و شام (داعش) و دیگر گروههاى مسلح در سوریه مىجنگند.
این تحقیق نشان مىدهد بزرگترین تجمع جنگجویان خارجى در تاریخ در سوریه اتفاق افتاده است و از 87 ملیت جهان براى جنگ به این کشور سرازیر شدهاند. در این گزارش آمریکایى آمده است بیشترین رقم جنگجویان خارجى که در یک زمان در سوریه حضور داشتهاند، در اکتبر سال 2013م بوده است که 143 هزار جنگجو همزمان در سوریه حضور داشتهاند، اما پس از این تاریخ این رقم بهسرعت در حال کاهش بوده است. در تحقیق این مرکز آمریکایى آمده است: تعداد جنگجویان خارجى از اروپا و آمریکا که در سوریه حضور داشتند، 12760 نفر بوده است، که 2083 نفر آنها بازگشتهاند و از 574 نفر آنها سلب تابعیت شده است. این مرکز آمریکایى تصریح کرده است، عربستان از نظر تعداد جنگجو در سوریه رتبه اول را با 19700 نفر دارا است که حدود 4000 نفر آنان کشته شدهاند.
در این میان رژیم صهیونیستى نیز نقش خود را بازى مىکند. روزنامه انگلیسى زبان نشنال، گزارش داد: دست کم سه گروه مختلف تروریست در سوریه بهطور مرتب با مقامهاى اطلاعاتى رژیم صهیونیستى در تماس هستند. این روزنامه به نقل از یک گروه تروریستى در جنوب سوریه نوشت، همه گروهها بیش از یک بار کمکهاى مالى رژیم صهیونیستى را به ارزش صدها هزار دلار دریافت کردهاند. روزنامه «گاردین» چندى پیش در مطلبى با عنوان «آمریکا به نمایندگان ائتلاف مخالفان سوریه، ماهیت نماینده دیپلماتیک خارجى در واشنگتن مىدهد»، از طرح این کشور براى ارائه کمک 27 میلیون دلارى به مخالفان سوریه خبر داد. در این گزارش آمده بود که «مارىهارف» سخنگوى وزارت خارجه آمریکا در این ارتباط گفت که دولتش در حال رایزنى و همکارى با کنگره آمریکا براى اختصاص 27 میلیون دلار کمک در قالب تجهیزات غیر مرگبار براى مخالفان سوریه است (پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامى).
بدونتردید اینها بخشى از کمکهاى نظامى و اطلاعاتى غرب به تروریستهاى سورى مىباشد که با هدف تفرقه در صفوف مسلمانان صورت مىگیرد، با این حالترفند بشرى علیه دنیاى اسلام دوام زیادى نیاورده و این روزها نه تنها نشانههاى شکست این برنامهها عیان شده است، بلکه تکفیرىهاى وابسته به غرب به خطرى جدى براى اروپا و کشورهاى حامى خود در منطقه تبدیل شدهاند.
پیامدهاى حمایت غرب از تکفیرىها
سالها است که آمریکا و کشورهاى بلوک غرب در تدارک ساخت یک نظم جدید در خاورمیانه هستند، که از آن به خاورمیانه جدید یاد مىشود. در مقابل، «جمهورى اسلامى ایران» بر مبناى انباشت قدرت نرم خود در محیط پیرامونى استراتژیکش و تبدیل آن به داشتههاى سختافزارى و نرمافزارى، در حال ساخت نظم دیگرى است. نظمى که انقلاب اسلامى به محوریت ایران در پى آن است، در برابر نظم آمریکایى و بهعنوان یک ضد نظم براى آن متصور است.
نقطه عطف تقابل این دو نظم در جریان «جنگ 33 روزه لبنان» شکل گرفت، آنجا قرار بود با حمله رژیم صهیونیستى به لبنان و حذف «حزبالله»، موضوع فلسطین براى همیشه و بهصورت پلکانى حل و فصل شود. این طرح را استراتژیستهاى غرب، «تولید خاورمیانه جدید» نامیدند و متعاقباً از جامعه بینالملل خواستند که براى تولد نظم جدید، لاجرم درد آنرا تحمل کنند. با شکست عملیات نظامى اسرائیل، «هنرى کیسینجر» زنجیرهاى را تصویر کرد که معتقد بود تا زمانى که «حزبالله» قدرت خود را حفظ کرده است، حل مسأله فلسطین امکانپذیر نیست؛ چه از طریق صلح، چه از طریق جنگ. او معتقد بود که براى زمینگیر کردن «حزبالله»، باید ابتدا مسیر ارتباطى آن با ایران و جاده اصلىترانزیت لجسیتک لبنان ایران از کار انداخته شود، جادهاى اصلى که از حمص سوریه مىگذشت. شاید بتوان نام آنرا طرح «حذف حلقهها» نامید. ایده اولیه حمله به سوریه از زمانى که جنگ نیابتى براى خارج کردن سوریه از حلقه مقاومت شروع شد، تا به حال به نتیجه نرسیده و بیشتر از اینکه پیروز به نظر برسد، شکست خورده به نظر مىرسد. نتیجه اینکه اکنون، آمریکا قصد دارد جاده اصلى ارتباط لجستیک ایران سوریه را که از جنوب عراق مىگذرد، از کار بیاندازد؛ زیرا از نتیجه بخشى تمرکز عملیات در سوریه ناامید شده است (امیرى، 1392ش).
ایدهها و طرحهاى راهبردى، از زمانى که اولین بار به زبان مىآیند، تا اجرا و سپس بعد از بازخوردگیرىها از چگونگى اجرا تغییر مىیابند و بنابر شرایط محیطى، تکمیل و متحول مىشوند. بنابراین، پروژهاى که حذف فلسطین را به واسطه حذف «حزبالله» از طریق حذف سوریه مىپیمایید، به حذف فلسطین؛ از طریق حذف «حزبالله»، به واسطه حذف سوریه از طریق حذف عراق تغییر یافته است! با مشخص شدن نشانههاى شکست جنگ علیه سوریه، ایده اولیه متحول شد: براى حذف سوریه، جاده ارتباطى سوریه به ایران (عراق) را باید از کار انداخت؛ یعنى اینکه نقطه تقابل و جبهه نبرد راهبردى بین دو نظم مدعى، از برابر یک به یک سنگرها جا خالى داده و در حالى که نتیجه نبرد در سنگر قبلى را تعیین نکرده، سرنوشت آنرا بهسرنوشت نبرد در سنگر بعدى موکول کرده است. بلوک غرب، یک به یک به مرزهاى «مرکز اصلى ضد نظم آمریکا» (جمهورى اسلامى)، نزدیک مىشوند، در حالى که پشت سر خود تکلیف نبردهاى قبلى را مشخص نکردهاند. اوضاع پیچیدهتر مىشود؛ چون سرنوشت مجموعهاى از چندین جنگ راهبردى به یکدیگر گره خورده است. فقط مىدانیم که اگر نظم آمریکایى شکست بخورد، راه پس و پیش ندارد؛ زیرا هم در پس و هم در پیش درگیر جنگ در زمینى است که ما به آن مسلطتریم.
امروز اغلب استراتژیستها، چه در ایران و چه در آمریکا و حتى در کشورهاى عربى بهطور متداول از یک مفهوم صحبت مىکنند: «دورهگذار خاورمیانه»؛ چیزى که غربىها آنرا: «Middle East Transition» مىنامند. تقریباً همه مىدانیم که در انتظار یک نظم جدید هستیم، نظمى که چگونگى آن بهسرنوشت تقابل نظم آمریکایى خاورمیانه و ضد نظم ایرانى آن وابسته است. جنگى که شما مىبینید، جنگ نظمها است، اینکه سرانجام چه کسى مىتواند، نظم مورد نظر خود را در منطقه حاکم کند، او هرکسىکه هست، حاکم بلامنازع خاورمیانه (آسیاى غربى)، در فرداى روزى است که جنگ به نفعش به پایان رسیده است.
مزیت ناظم جدید، این خواهد بود که بیشترین تأثیر در چگونگى ساخت جدید قدرت سیاسى، ساخت جدید قدرت امنیتى، ساخت جدید اطلاعاتى و نهایتاً ساخت جدید اقتصادى را خواهد داشت، چنانچه پیش از این (جنگ 33 روزه سال 2006م)، آمریکا این مزیت را یدک مىکشید و متأسفانه از آن در جهت استثمار ملل منطقه استفاده مىبرد.
تعبیه سد راهبردى در برابر حلقه ارتباطى ایران فلسطین از طریق خلق خلافت تروریستى ایدهاى است که «کیسینجر» قدرت آنرا در حذف حلقههاى ارتباطى ایران به فلسطین اشغالى مىدانست، در حال حاضر به کلى تغییر کرده و متحول شده است. پروژه متحول شدهاى که عملیات تروریستهاى تکفیرى در عراق، تنها جزئى از آن است. چیزى از بحرانى شدن اوضاع در عراق نگذشته بود که یک اندیشکده آمریکایى نوشت: عراق دیگر یک کشور یکپارچه نیست. روزنامه «تایمز» اسرائیل نیز به نقل از «اوفرا بنجیو» متخصص امور عراق در دانشگاه تلآویو نوشت: «واشینگتن باید این تصور را فراموش کند که مىتواند عراق را دوباره یکپارچه کند. عراق بهعنوان یک کشور متحد براى همیشه از بین رفته است». البته به نظر نمىرسد که آمریکا هم خواهان یکپارچهسازى عراق باشد، حداقل نه تا زمانى که ایران نفوذش در عراق را براى پیشبرد آرمان مسلمانان؛ یعنى آزادسازى فلسطین حفظ کرده است (لازار برمن، خبرگزارى تایمز).
قضیه فقط به تجزیه عراق هم مربوط نمىشود، قضیه این است که بعد از تجزیه باید یک قدرت جایگزین، حکومت را در این مناطق بهدست گیرد. این حکومت نوپا نباید در یک سرزمینى طورى جاى بگیرد که امکان محاصره آن فراهم شود و باید این امکان را داشته باشد که با دنیاى خارج ارتباط بگیرد؛ این ضامن حیات آن است تا وقتى که نیاز است. چه کسى براى این کار انتخاب شده و بهترین گزینه است: «خلافت اسلامى عراق و شام».
بلوک غرب مىخواهد، خاورمیانه براى یک مدت هدفمند در «گرداب بىنظمى» غرق شود. چندى پیش مجله «فارین افرز» که ارگان مطبوعاتى «شوراى روابط خارجى» (CFR) است، گزارشى را منتشر نمود با عنوان: «عصر بىنظمى»؛ آیا این مىتواند تصادفى باشد؟ این بىنظمى در راستاى تضعیف نظم بومى است که ایران و دیگر ملل مسلمان منطقه در حال پیشبرد آن هستند، اینکه مدل به قدرت رسیدن مهرهها در منطقه چگونه باشد، نه اینکه مهرهها چه کسانى باشند. ما مدل به قدرت رسیدن مورد نظر آمریکا در منطقه را از 2006م به بازى گرفتیم و آنرا از داخل تهى کردیم، اما هنوز در کشاکش طراحى و تثبیت نظمى هستیم که اغلب سیاسیون بومى آنرا عادلانه بدانند.
در این بین وظیفه خلافت تروریستى عراق و شام چیست؟ این سازمان وظیفه دارد که رسیدن به این نظم جدید را به یک رویا و افسانه سالهاى دور و یک طرح انتزاعى تبدیل کند. بنابراین، سازمان تروریستى تکفیرىها احتیاج دارد که دامنه استقرار نظامى سیاسى خویش را تا نقطهاى که به شاخ آفریقا وصل شود، امتداد دهد؛ زیرا این بهترین و سریعترین راه براى جذب نیرو و لجستیک است. به نظر مىرسد که هدف اصلى غرب از سازماندهى سازمان تکفیرىها، ایجاد سد راهبردى در برابر حلقه ارتباطى عناصر محور مقاومت است. همانطور که مشخص است، خلافت تروریستى مىتواند سدى در برابر ارتباط سازمان مقاومت اسلامى باشد (همان).
پس از انتخابات ریاست جمهورى سوریه و رأى بالاى مردم به بشار اسد، روند آرامش و ثبات سیاسى در سوریه و تسلط کامل ارتش سوریه بر کل مناطق این کشور تسریع شد. در این شرایط اگرچه برخى از این گروهها براى خرابکارى و تخریب همچنان در سوریه ماندهاند، اما برخى دیگر آهنگ برگشت به کشور متبوع خود یا کشورهاى همسایه ازجمله کشور عراق را دارند و این روند مىتواند خطرى براى امنیت آن کشورها ازجمله کشورهاى غربى که اتباع زیادى از آنها در سوریه حضور دارند باشد. چنان که رهبر معظم انقلاب اسلامى چندى پیش در دیدار امیر کویت، درباره عواقب حمایت از تفکر تکفیرى به حامیان آنها هشدار داد. این واقعیت انکار ناپذیرى است که خود کشورهاى حامى این گروهها و غرب نیز به آن اذعان نمودهاند. در این باره پایگاه اطلاعرسانى روزنامه انگلیسى فایننشال تایمز نوشت: تکفیرىهاى تبعه انگلیسى که به سوریه رفتهاند و در حال بازگشت به کشور هستند، تهدید امنیتى جدیدى براى انگلیس و اروپا هستند.
اما از اهم پیامدهاى حمایت از این جریانهاى تکفیرى، زیر سؤال رفتن غرب در شعار مبارزه با تروریسم مىباشد؛ زیرا کمتر تحلیلگرى است که به خوى درندگى این گروهها اذعان نداشته باشد و چگونگى حمایت غرب از این گروهها براى ایجاد دموکراسى در سوریه و عراق مسألهاى است که براى افکار عمومى جهان بدون جواب مانده است. رشد افراطگرایى و دامن زدن به مباحث فرقهاى از دیگر پیامدهاى حمایت از این گروهها مىباشد، چنان که روزنامه روسى راشاتودى از قول اندیشکده آمریکایى رند در گزارشى با اشاره به تحولات خاورمیانه بهویژه بحران سوریه مىنویسد: در سه سال اخیر به موجب تحولات بینالمللى بهویژه اضاع خاورمیانه، افراطگرایى و میل بهدست زدن به اقدامات نظامى در نقاط مختلف جهان 50 درصد رشد داشته است. این گزارش براساس اخبار و آمارهاى موجود درباره فعالیت گروههاى افراطى تهیه شده و همچنین از تهدیداتى که این گروهها مىتوانند براى آمریکا ایجاد کنند، سخن مىگوید. «ست جونز» فردى که این گزارش را براى مؤسسه رند آماده کرده درباره آن مىگوید: به نظر مىرسد زمینهاى مناسب براى رشد گروههاى افراطى بهوجود آمده است و به موجب تهدیدهایى که این گروهها ایجاد مىکنند، آمریکا نمىتواند از کانونهاى بحران که در شمال آفریقا، خاورمیانه و جنوب آسیا وجود دارند، خارج شده و یا آنکه حضور خود را در این مناطق افزایش بدهد. این گروه همانطور که از نامش پیدا است، در عراق و سوریه فعال است و سرکرده این گروه تروریستى «ابوبکر البغدادى» نام دارد («ابوبکر البغدادى کیست؟» در: پایگاه خبرى تحلیلى مشرق).
حامیان داعش چه کسانى هستند؟
عناصر گروه داعش مانند «جبهه النصره» از بىرحمترین تروریستهاى حاضر در سوریه و عراق هستند. فیلمها و تصاویر منتشر شده از جنایتهاى این گروه تروریستى، موجب شد که حامیان گروههاى مسلح در سوریه و عراق مدعى شوند که از این گروه حمایت نمىکنند. حتى برخى گروهها نیز براى افزایش دریافت حمایتهاى بینالمللى خود را مخالف این گروه جلوه داده و با داعش وارد جنگ شدهاند. با توجه به گستردگى کمکهاى مالى، تسلیحاتى و لجستیکى که با آغاز جنگ در سوریه به این کشور سرازیر شده است، تلاش گروههاى مسلح بهویژه داعش براى دستیابى هرچه بیشتر به این کمکها و سلطه بر گروههاى دیگر شدت گرفت که این امر موجب آغاز جنگ و درگیرى گروههاى مسلح با یکدیگر شد. اما با وجود اعلام برائت حامیان گروههاى مسلح از داعش و جبهه النصره، کمکهاى حامیان خارجى همچنان بهدست این دو گروه مىرسد. این کمکها در قالب حمایتهاى مالى، تسلیحاتى، لجستیکى، اطلاعاتى، آموزشى و غیره از سوى حامیانى مانند عربستان، قطر وترکیه به همراه چند کشور غربى، موجب ادامه جنگ و ویرانى در سوریه شده است. تابعیت و هویت اعضاى داعش پس از کشف اجساد و یا دستگیرى اعضاى این گروه تروریستى نشان مىدهد که بیشتر این تروریستها با همکارى برخى طرفهاى منطقهاى از عربستان، لیبى، یمن و چند کشور دیگر جمعآورى و سازماندهى شدهاند. سلاح و مهمات و تجهیزات این گروه نیز بیانگر حمایت گسترده مالى و تسلیحاتى طرفهاى منطقهاى مانند عربستان و قطر از این گروه تروریستى است (زارعى، 1393ش). اما نکته و سؤال مهمى که در اینجا در اذهان عمومى جهان مورد توجه قرار گرفته است، این است که چرا حامیان اصلى داعش امروز به ائتلاف علیه داعش اقدام کردهاند؟
در زمینه چرایى شکلگیرى ائتلاف ضد داعش از سه مفهوم ویرانگرى خلاق، قدرت گفتمانى و چرخه سیاسى استفاده خواهد شد، تا تبیینى از ایجاد ائتلاف ارائه شود. ویرانگرى خلاق که به نوعى نظریه نوآورى اقتصادى و چرخه تجارى است، اولین بار توسط جوزف شومپیتر در اقتصاد مطرح گردید. ویرانگرى (انهدام) خلاق اشاره به جهشى اقتصادى دارد که بهصورت پیوسته باعث تحول انقلابى ساختار اقتصادى از درون مىشود و بهصورت پیوسته ساختار قدیمى را از بین مىبرد و ساختار جدید را جایگزین آن مىکند (پایگاه Business Cycle).
مایکل لیدن از این مفهوم در حوزه سیاست بینالملل استفاده کرده است. به نظر او، آمریکا در حال اجراى طرح «انهدام خلاق» در خاورمیانه و بازسازى منطقه به شکل کاملاً جدیدى است که منافع اسرائیل را تأمین کند. این طرح که 10 سال به طول مىانجامد، شامل اصلاحات سیاسى، اقتصادى و اجتماعى در کشورهاى خاورمیانه پس از جنگ عراق است. «دیوید ورسر» که سابقاً مشاور دیک چنى بود، از طرحترسیم مجدد نقشه خاورمیانه سخن به میان آورد که مبتنى بر اتحادهاى قبیلهاى و عشیرهاى موجود است، تا بدین صورت هدف اسرائیل در ایجاد همسایگان ضعیف تأمین شود. دولت اباما پس از آغاز تحولات بیدارى اسلامى، بعد از تونس در صدد تغییر ساختار کهنه و قدیمى منطقه به ساختار جدیدى برآمد، تا از این طریق منافع آمریکا بهتر تأمین شود. به عبارتى، آمریکا خواهان حفظ هر آنچه هست در منطقه نیست، بلکه خواهان حفظ منافع ملى خود است.
آمریکا دولتهاى موجود منطقه را به سه دسته کلى تقسیم مىکند: دسته اول، کشورهایى که منافع آمریکا را تأمین مىکنند، دسته دوم، کشورهایى که منافع آمریکا را تأمین نمىکنند و دسته سوم، کشورهایى که در حالگذارند و در بلند مدت قادر به تأمین منافع آمریکا نیستند. آمریکا در مقابل دسته دوم و سوم، از راهبرد ویرانگرى خلاق استفاده مىکند تا ساختار موجود در آن کشورها را به سمت دولت مطلوب سوق دهد. سوریه ازجمله کشورهایى است که نه تنها منافع آمریکا را تأمین نمىکند، بلکه علیه منافع آمریکا اقدام مىکند. از این جهت دولت آمریکا در صدد استفاده از راهبرد ویرانگرى خلاق براى تقویت نظامیان سکولار (ارتش آزاد)، بهجاى دولت بشار اسد است. نمونه تاریخى معاصر ویرانگرى خلاق در دسته سوم را باید حکومت حسنى مبارک دانست. آمریکا با به قدرت رسیدن السیسى در مصر به مطلوب خود؛ یعنى حکومت نظامیان سکولار دست یافت (قره باغیان، 1389ش، ج1).
در کنار مفهوم ویرانگرى خلاق براى تبیین چرایى ایجاد ائتلاف آمریکایى ضد داعش، مىتوان از مفهوم چرخه سیاسى استفاده کرد. چرخه سیاسى تجارى که در دهه 1970م توسط اقتصاددانان سیاسى مطرح گردید، اشاره به تأثیرپذیرى مسائل کلان اقتصاد از عوامل غیر اقتصادى بهویژه حوزه سیاست دارد و به دو چرخه تجارى سیاسى فرصتطلبانه و چرخههاى تجارى سیاسى حزبى اشاره مىکند. چرخه تجارى سیاسى فرصتطلبانه و چرخههاى تجارى سیاسى حزبى بهترتیب انتخابات و جابهجایى احزاب روى مسائل کلى اقتصاد تأکید دارند. از این منظر، برخى سیاستمداران براى جلب آراى مردم اقدام به فعالیتهاى اقتصادى مثبت مانند کاهش همزمان تورم و بیکارى در کوتاهمدت مىکنند، تا از این طریق مردم را با خود همگام کنند.
در تحلیل این نظر مىتوان گفت که در کنار چرخه سیاسى تجارى کهترکیبى از اقتصاد و سیاست بهمنظور تحلیل مسائل کلان اقتصادى است، از مفهوم چرخه سیاسى در حوزه سیاست بینالملل و سیاست خارجى مىتوان استفاده کرد. از این جهت، جابهجایى احزاب و مسأله انتخابات مىتواند باعث گزینش نوع خاصى از اقدام خارجى و بینالمللى شود (حاتمى، 1389ش).
مدتها پیش از شکلگیرى ائتلاف ضد داعش، مسأله انفعال عامدانه و ارادى آمریکایىها در مواجهه با گروه تروریستى داعش مطرح شد. به عقیده برخى از کارشناسان منطقهاى، دولت آمریکا درخواست عراق مبنى بر مقابله با داعش را مىپذیرد، منتها جنگ بهصورت هوایى و از راه دور خواهد بود و طولانى مدت هم نخواهد بود. دولت آمریکا همچنین مسأله انتخابات را عامل تأثیرگذار در انتخاب گزینه نظامى علیه داعش مىدانست. به عبارتى، داعش ابزار انتخاباتى مناسبى براى دموکراتها است، تا اقدامى در جهت کاهش میل مردم به سمت جمهورى خواهان به جهت جنگطلبى آنان صورت دهند.
قدرت گفتمانى مرزگذار یکى دیگر از مفاهیمى است که در این تحقیق در زمینه تبیین چرایى ایجاد ائتلاف مطرح مىشود. بعد از فروپاشى اتحاد جماهیر شوروى، آمریکا خود را تنها کنشگر برتر نظام بینالملل مىدانست. از این جهت، خود را مسؤول حفظ نظام بینالملل در راستاى منافع ملى آمریکا از طریق تشویق کنشگران موافق هنجارها و قواعد مسلط نظام بینالملل و تنبیه متمرّدان از این قواعد و هنجار و مداخله در امور داخلى کشورهاى دیگر مىدانست و مىداند که مىتوان به کمک نظامى آمریکا به مصر و اسرائیل و همچنین تحریم ایران اشاره داشت. براى مثال، میزان کمک خارجى (نظامى و غیر نظامى) آمریکا در سال مالى 2012م به مصر و اسرائیل بهترتیب عبارت از 1404 و 3100 میلیون دلار بود.
وقایع تاریخى نشان مىدهند که آمریکا تلاش نموده است، تا با استفاده از واقعیتهاى موجود، مرزى را بین خود و کنشگران دیگر ایجاد نماید. آمریکا از طریق این مرزگذارى گفتمانى تلاش مىکند تا عناصر هویتى خود را ثبات بخشد و با غیریتسازى کشورها را به دو دسته هنجارپذیر و هنجارستیز تقسیم کند. از این جهت، کشورها راترغیب به همکارى با خود مىکند. دولت آمریکا تلاش دارد که با استفاده از فرصت داعش، جهان را به دو اردوگاه مبارزه با تروریسم و طرفدار تروریسم تقسیم کند، تا براى خود جواز غیر مستقیم مداخله در امور داخلى کشورهاى مقصد خود مانند سوریه را فراهم کند. آمریکا تلاش کرد، تا با استفاده از این حربه گفتمانى، قدرت ائتلافسازى خود را افزایش دهد و دیگران را متقاعد به مداخله نظامى در امور منطقه خاومیانه بهویژه سوریه سازد.
اهداف اصلى و واقعى آمریکا از ائتلافسازى علیه داعش
هر ائتلافى در نظام بینالملل داراى اهدافى است. ائتلاف آمریکایى ضد داعش هم داراى اهدافى است که عبارتند از: اجراى مدل پاکستان در مورد عراق و سوریه، جلوگیرى از اجراى مبارزه مؤثر با تروریسم، تضعیف جناح محافظه کار داخلى توسط دموکراتها، حفظ منافع آمریکا در شمال عراق (کردستان) و در نهایت جلوگیرى از ایجاد الگوى مدیریت بحران منطقهاى (طاهرنژاد، 1393ش).
1) اجراى مدل پاکستان در مورد عراق و سوریه
آمریکا سعى دارد تا با استفاده از تجربه پاکستان از تجهیزات نظامى بهمنظور مداخله در امور داخلى بهویژه امنیت ملى کشورهاى عراق و سوریه استفاده کند. رهبر معظم انقلاب در ابتداى مطرح شدن بحث ائتلاف بدین نکته اشاره دارد: «واقعیت آن است که آمریکایىها بهدنبال بهانهاى هستند تا همان کارى را که در پاکستان انجام مىدهند و با وجود دولت مستقر و ارتش قوى، بدون اجازه وارد خاک این کشور مىشوند و نقاط مختلف را بمباران مىکنند، در عراق و سوریه انجام دهند» (farsi.khamenei.ir).
2) جلوگیرى از اجراى مبارزه مؤثر با تروریسم
آمریکا از این طریق نه تنها تروریستها را از بین نمىبرد، بلکه با معضل تروریسم باعث تضعیف کشورهاى منطقه مىشود. آمریکا با تقسیمبندى تروریستها به خوب و بد، مانع از مبارزه جامع با تروریستها مىشود. بنابراین، ارتش آزاد سوریه که در مقابل نظام حاکم سوریه است، از گروههاى تروریستى که باید به مبارزه با آن پرداخت، قلمداد نمىشود. همچنین استراتژى جنگى هوایى که آمریکا براى مبارزه با گروه تکفیرى داعش اتخاذ کرده است، مناسب مبارزه با گروه تروریستى که بهصورت نامنظم و زمینى مىجنگد، نیست.
اگرچه زمزمههایى از ورود نیروهاى زمینى است، اما به گفته ژنرال مارتین دمپسى رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا، سربازان بینالمللى در عراق مستقر مىشوند، تا در صورت لزوم علیه داعش بجنگند که شامل سربازان عراقى، کردتبار و گروههاى میانهرو مخالف دولت سوریه هستند. در این صورت نه تنها تروریستهاى داعشى از بین نمىروند، بلکه با پخش شدن در سطح کشورهاى همسایه، کشورهاى همسایه را دچار آسیب مىکنند (www.presstv.ir).
3) تضعیف جناح محافظه کار داخلى توسط دموکراتها
انتخابات ریاست جمهورى آمریکا در سال 2016م برگزار خواهد شد. جمهورى خواهان بهدلیل رویکرد تهاجمیشان نسبت به مسائل بینالملل، رویکردى جنگطلبانهتر از دموکراتها اتخاذ مىکنند. بنابراین بهمنظور تضعیف دموکراتها مىتوانند از مسأله خطر تروریستها و سهلانگارى دموکراتها در مواجهه با این مسأله استفاده کنند. بنابراین، دموکراتها با اقدام به ایجاد ائتلاف علیه داعش تلاش دارند، تا در انتخابات آینده، جناح مخالف را از این منظر خلع سلاح کنند.
4) حفظ منافع آمریکا در شمال عراق (کردستان)
هدف دولت آمریکا صرفاً حفظ منافع ملى آمریکا است، بهویژه اینکه آمریکا منافعى در حکومت منطقه کردستان عراق دارد که برخى از آن بهعنوان اسرائیل جدید نام مىبرند. دخالت آمریکا ساعاتى پس از اعلام خروج کارکنان شرکتهاى بزرگ نفتى غربى از شمال عراق بهدلیل پیشروى داعش انجام گرفت؛ زیرا تصاحب این منطقه مىتوانست تأثیر منفى روى صادرات نفتى بگذارد. بنابراین، حفظ منافع آمریکا در عراق بهویژه شمال آن، ازجمله اهداف ایجاد این ائتلاف است.
5) جلوگیرى از ایجاد الگوى مدیریت بحران منطقهاى
آمریکا با ورودش به این مسأله و کشورهایى که جزء منطقه خاورمیانه نیستند، تلاش دارد، تا از ایجاد الگوى مدیریت بحران منطقهاى و به عبارتى استقلال منطقهاى جلوگیرى کند. منطقهاى که عبارت است از کشورهایى که با یکدیگر پویش و تعامل امنیتى، سیاسى، اقتصادى و فرهنگى متقابل دارند، باید بتواند مستقلاً مسائل خود را حل کند. اما آمریکا هرگز خواهان شکلگیرى چنین الگویى بهویژه به رهبرى ایران نیست.
رهبر معظم انقلاب (مدظله العالى) با بینش نافذ خود به این نقشه شیطان بزرگ پى برده است و تأکید مىکند که نقش اصلى در مقابله با داعش را عراقىها و خصوصاً نیروهاى مردمى بر عهده داشتهاند. این در حالى است که حتى آمریکایىها بهخوبى مىدانند که بدون کمکهاى ایران، دولت عراق قادر به توقف پیشروى داعش و نیز آزادسازى شهرهایى چون آمرلى نبود که چنین واقعیتى در سخنان فؤاد معصوم رئیس جمهورى عراق در نشست پاریس بهخوبى مشهود بود. همین واقعیت زمزمههاى شیطنتآمیز رسانههاى معاند مبنى بر همراهى و همکارى ایران و سوریه با داعش را نیز خنثى مىکند. بنابراین جمهورى اسلامى ایران نقش حمایتى خود را از عراق در مقابله با داعش همچنان ادامه مىدهد، اما حمایت از عراق و همچنین سوریه، لزوماً مستلزم مشارکت در ائتلاف جهانى به رهبرى آمریکا نیست.
نتیجه
1. آمریکا بهجاى اینکه مستقیم در کشورهاى جهان حضور یابد و اهداف استعمارى و استکبارى را دنبال کند، از طریق گروههاى تروریستى و پیمانکاران خویش هرجا لازم بداند، آتشى یا جنگ برپا مىکند، تا زمینه دخالت و حضور آمریکا را بهصورت غیر مستقیم فراهم کند و این موضوع بهانهاى شده که حضور نظامى در کشورهاى منطقه مانند عراق و افغانستان داشته باشد.
2. این برخورد دوگانه نشان مىدهد که آمریکا بهدنبال مقابله با تروریستها نیست، بلکه بهدنبال منافع خود است. آنچه در ظاهر اتفاق مىافتد، این است که در یک انتخابات سراسرى در عراق و سوریه، بهرغم انتظار کشورهاى بلوک غرب و حکام خلیج، گروههاى حامى مقاومت اکثریت آراء را بهدست آوردند. بنابراین همانطور که بسیارى مىدانند، دستگاه دیکتاتورى بینالمللى آمریکا بار دیگر دست به کار شده است، تا نتایج یک انتخابات مشروع را به محاق ببرد؛ فقط به این دلیل که آنچه از صندوقها بیرون آمده، مطابق اراده آنها نبوده است. از طرفى دیگر هم ائتلاف به اصطلاح جهانى علیه گروهک تروریستى داعش، پردهاى دیگر از نمایش آمریکا براى تحقق اهداف سلطه جویانه خود در منطقه محسوب مىشود.
3. غرب و متحدان منطقهاىاش بار دیگر قرار است سناریوى ایجاد و نابودى یک گروه تروریستى دیگر را بازى کنند. در اثر حملات هوایى و یا زمینى، «داعش» که ساخته و پرداخته خود آنان بوده است، احتمالاً نابود و یا دستکم تضعیف مىشود و آمریکا و متحدانش بار دیگر بهعنوان قهرمانان مبازره با تروریستهایى که خود ساختهاند، مطرح خواهند شد! این چرخه خطرناک که هزینههاى سنگینى به منطقه و جهان اسلام تحمیل کرده است، بىتردید در این برهه متوقف نمىشود.
4. سناریوى بازتولید گروههاى تروریستى با رویکرد تکفیرى و با اسامى و عناوین جدید، آن هم در منطقه حساس خاورمیانه، تداوم مىیابد؛ سناریویى که ضمن تضعیف و ایجاد تفرقه در صفوف مسلمانان، تحقق اهداف و منافع غرب و امنیت رژیم صهیونیستى را دنبال مىکند.
5. به نظر مىرسد جهان اسلام در شرایط پیچیده فعلى، وظیفه خطیرى بر عهده دارد؛ در مرحله اول لازم است یک حرکت فکرى و فرهنگى جهت مهار جریانات افراطى و جلوگیرى از بسترسازى جنگهاى طایفهاى در منطقه شکل بگیرد. در مرحله بعد مسلمانان باید نسبت به عمق توطئههاى استکبار و صهیونیسم جهت نفوذ و سیطره بر منطقه آگاه شده و در دام نقشههاى شوم آنان نیافتند؛ نقشههایى که براساس سیاست استعمارى «تفرقه بیانداز و حکومت کن» از دیرباز، کیان و هویت مسلمانان را هدف قرار داده است.
مراجع
1. «ابوبکر البغدادى کیست؟»، پایگاه خبرى تحلیلى مشرق، 22/10/1392ش.
2. اطاعت، جواد، «اسلام، دموکراسى و نظام سیاسى در خاورمیانه و شمال آفریقا»، 1390ش.
3. الگار، حامد؛ برک، ن؛ و احمد، عزیز، (1362)، نهضت بیدارگرى در جهان اسلام، ترجمه محمدمهدى جعفرى، تهران، شرکت سهامى انتشار؛ فرهنگ، 1362ش.
4. امیرى، هاشم، «ژئوپولیتیک شیعه: از تئورى تا واقعیت؛ آمریکا در مقابله با داعش صداقت ندارد»، در: پایگاه خبر آنلاین، 1392ش.
5. پایگاه Business Cycle
6. پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامى.
7. حاتمى، عباس، «سیکل تجارى سیاسى: استدلالهایى سیاسى براى بىثباتىهاى اقتصادى»، مجله پژوهش سیاست نظرى (پژوهش علوم سیاسى)، شماره 7، زمستان 1388ش و بهار 1389ش.
8. حسینى، عرفان، «صلح جهانى»، 1393ش.
9. خامنهاى، سید على، «بیانات در مراسم بیست و پنجمین سالروز رحلت حضرت امام خمینى»، 14/3/1393ش.
10. خبرگزارى فارس، 1393ش.
11. زارعى، سعدالله، «حامیان پشت پرده داعش»، در: پایگاه خبرى مشرق، 1393ش.
12. طاهرنژاد، امید، «ائتلاف ضد داعش به رهبرى آمریکا؛ تهدیدات و فرصتهاى آن براى ایران» در: پایگاه خبرى تى نیوز، 1393ش.
13. طاهرى، سید محسن، «اختلافات جهان اسلام به سود کیست؟»، در: پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامى، 1390ش.
14. طیب، علیرضا، تروریسم، تاریخ، جامعهشناسى، گفتمان، تهران، نشر نى، چاپ اول، 1383ش.
15. علیزاده موسوى، سید مهدى، «تعارضات و تنوع جریانهاى درونى وهابیت» مجله اینترنتى اخوت، شهریور 1393ش.
16. قره باغیان، مرتضى، اقتصاد رشد و توسعه، تهران، نشر نى، 1389ش.
17. لازار برمن، خبرگزارى تایمز.
18. مؤسسه مطالعات آمریکا، Subject code: 87342
19. http://farsi.khamenei.ir
20. http://www.presstv.ir