• صفحه اصلی
  • مرور
    • شماره جاری
    • بر اساس شماره‌های مجله
    • بر اساس نویسندگان
    • بر اساس موضوعات
    • نمایه نویسندگان
    • نمایه کلیدواژگان
  • ارسال مقاله
  • اطلاعات مجله
    • درباره مجله
    • اعضای هیات تحریریه
    • پایگاه‌های نمایه کننده
    • پیوندهای مفید
    • پرسش‌های متداول
    • فرایند پذیرش مقالات
    • اخبار و اعلانات
  • راهنمای نویسندگان
  • تماس با ما
 
  • ورود به سامانه
  • ثبت نام
صفحه اصلی مشخصات مقاله
  • ذخیره رکوردها
  • |
  • نسخه قابل چاپ
  • |
  • توصیه به دوستان
  • |
  • استخراج به
    RIS
مقالات آماده انتشار
شماره جاری
شماره‌های پیشین مجله
دوره اول (1391)
دوره دوم (1392)
دوره سوم (1393)
دوره چهارم (1394)
دوره پنجم (1395)
دوره ششم (1396)
دوره هفتم (1397)

نقش مدارای مذهبی در تأسیس تمدن اسلامی (334-362 هجری)

مقاله 3، دوره هفتم، شماره 25، زمستان 1397، صفحه 23-54 XML
چکیده
فرهنگ، مجموعه دستاوردهای مادی و معنوی بشر در طول تاریخ است. نمود عینی فرهنگ، تمدن نامیده می­شود و تمدن، حاصل فرهنگ جامعه است. در طول تاریخ، تمدن­های گوناگونی شکل گرفتند که یکی از این تمدن­های تأثیرگذار، تمدن اسلامی است. این تمدن بعد از عصر فتوحات و تثبیت امنیت با وام­گیری از آموزه­های وحی به مثابۀ روح جمعی و عاریت گرفتن از نتایج تمدنی اقوام مغلوب نظیر ایران، بیزانس، هند و ملل دیگر شکل گرفت. اوج این تمدن، در قرون چهارم و پنجم هجری بود که در این دوران، اسلام پیشتاز عرصۀ علم، هنر، سیاست و قدرت در جهان آن روز شد. این تحقیق با رویکرد توصیفی-تحلیلی و با طرح این سوالات که مدارای مذهبی حاکمان عصر اول آل بویه و دوران عضدالدوله، چه نقشی در ساخت تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری داشت؟  و مولفه­های ساخت تمدن اسلامی در قرن چهارم چه بود؟ درصدد پاسخگویی به آنها می باشد. نتایج تحقیق حاکی از آن است که مدارای مذهبی حاکمان آن دوره با وجود ناامنی­ها و ضعف اقتصادی در برخی دوره­ها، مولفه­های ناهمسازگر را به حاشیه برد و باعث خلق تمدن اسلامی گردید. با وجود ضعف اقتصادی در دوران قبل از آل بویه و ناامنی­هایی که در برخی از این دوره­ها گزارش شده است عقیده (مدارای مذهبی)، اقتصاد نسبتاً پویا و وحدت و انسجام اسلامی رمز موفقیت و ساخت تمدن اسلامی بود.
کلیدواژگان
تمدن؛ مدارای مذهبی؛ انسجام اجتماعی؛ عقیده؛ امت اسلامی؛ اقتصاد
اصل مقاله

فواصل دوران خلافت راشدین تا امویان جدا از حوادث سیاسی، موج عظیمی از فتوحات را به دنبال داشت. شروع عصر عباسی (132 قمری)، آغاز مجددی برای احیای تاریخ و فرهنگ ایرانی بود که این تلاش­ها به ویژه در سال 334 قمری توسط خاندان ایرانی آل بویه محقق شد. احمد بن بویه معروف به معزالدوله در سال 334 قمری توانست بر بغداد مسلط گردد. در این دوره، از خلافت عباسی جز نامی به میان نبود و به نوعی، خلیفه بازیچۀ دست حاکمان ترک و ایرانی قرار داشت. عصر شکوفایی فرهنگ و تمدن اسلامی و ایرانی دوران آل بویه یعنی عصر اول آل بویه و عصر «عضدالدوله دیلمی» است. اگر چه این دوران اوج فرهنگ و تمدن اسلامی بود، اما در همین حکومت ضعف ساختار اقتصادی و ناامنی­های ایجاد شده آرامش را از مردم سلب کرده بود. اما تنها در عصر یاد شده بود که تا حدودی تساهل و تسامح مذهبی، اقتصاد فعال و وحدت اسلامی دست به دست هم داد و باعث خلق دوره­ای شد که به نام «رنسانس اسلامی» معروف است.

در راستای مقاله حاضر، مقاله­ای تحت عنوان «زمینه­ها و بایسته­های تحقق تمدن نوین اسلامی از منظر تمدن­گرایان» به قلم زاهد غفاری و حسن ناصر خاکی در شماره 75 فصلنامه علوم سیاسی (صص123-150) به چاپ رسیده است. تمایز این مقاله با مقاله یاد شده در نوع نگاه به بایسته­های تحقق تمدن نوین اسلامی است که نویسندگان مقاله پیش­رو از منظری تاریخی، به دنبال عاریت گرفتن از آن برای الگو گرفتن از آن برای تأسیس تمدن نوین اسلامی است.

چیستی فرهنگ و تمدن

امروزه در اصطلاح جامعه­شناسی، تعاریف گوناگونی از فرهنگ و تمدن ارائه شده است. واژۀ فرهنگ (culture) در مورد جوامع بشری نخستین بار در سال 1750م و در زبان آلمانی به معنای کشت و کار به کار رفته است. زبان­های رومیک و انگلیسی، تا مدت­ها واژه تمدن یا شهر آئین (Civilization) را به جای کالچر به کار می­بردند که مراد آنان از این واژه پرورش، بهسازی، بهبود بخش یا پیشرفت اجتماعی بود. واژه کالچر به معنی، کشت و کار و بهسازی نخست در آلمان به کار برده شد تا آن­که تایلور (Tylor) در سال 1871م، نخستین تعریف روشن علمی از این واژه را ارائه داد (آشوری، 1381ش: 35-36؛ پهلوان، 1382ش: 3-6). آدلونگ (Adelung) و هردر (Herder) در آلمان، پیشروان کاربرد مفهوم فرهنگ به جای آداب و رسوم بودند. هردر، فرهنگ را پرورش هر چه بیشتر توانمندی­های انسانی تعریف می­کند و آدلونگ آن را ادب­آموزی و پیرایش می­داند. از نظر نویسندگان مقاله حاضر، فرهنگ مجموعه دستاوردهای مادی و معنوی بشر است که در طول هزاران سال، سینه به سینه نقل شده و محفوظ مانده است و اکنون به صورت میراث مکتوب و شفاهی در اختیار ما می­باشد.

نمود عینی و مادی فرهنگ را تمدن گویند (وثوقی، 1383ش: 122). مفهوم تایلوری فرهنگ، بسیار کند رواج یافت. با توجه به کوشش­های فراوان تایلور، در جدایی دو مفهوم فرهنگ و تمدن، دانش­پژوهان انگیسی زبان، این دو مفهوم را یکی می­دانستند. ولی در آلمان برای جدا کردن این دو مفهوم از یکدیگر کوشش­های گوناگونی شد تا جایی­که آلفرد وبر (A.Veber) تمدن را با کاردکرهای عینی، فنی، و اطلاعاتی جامعه و فرهنگ را با امور ذهنی، مانند دین، فلسفه و هنر یکی دانست. به نظر او، تمدن انباشت­پذیر و بازگشت­ناپذیر است، حال آن­که اجزای فرهنگ، بسیار دگرگونی­پذیر، یگانه و فزونی­ناپذیر هستند (آشوری، 1381ش: 39-41؛ پهلوان، 1382ش: 73). اصلی­ترین معنایی که محققان بر تمدن اتفاق­نظر دارند، شهرنشینی، شهرنشین شدن و اقامت در شهر است. این واژه در لاتین «Civilis» است که برگرفته از «Civis» یا «civitais» به معنای شارمند مشتق شده است (جان­احمدی، 1393ش: 24؛ بازرگان، 1394ش: 8). این واژه در عربی، معادل «الحضاره» به معنای اقامت در شهر است و از ریشه حَضَر به معنای شهر، قریه و روستا است که در مقابل بدویت و بادیه نشینی قرار دارد (جان­احمدی، 1393ش: 24). باتومور، تمدن را این­گونه تعریف می­کند که: «تمدن، مجموعه فرهنگی است که از خصایص فرهنگی عمده و مشابه چند جامعه خاص تشکیل شده باشد» (قرایی­مقدم، 1377ش: 15).

مدارای مذهبی و مولفه­های شکل­دهندۀ تمدن اسلامی

1. خوانش تسامح­گرایانه از دین

دین همواره یکی از عوامل مهم و اساسی در ایجاد تمدن­ها بوده است. پیغمبران به مثابه بنیان­گذاران ایمان و اخلاق، افکار و احکامی را ترویج می­کرده­اند که مردم در سایه آنها الفت و اطمینان نسبت به یکدیگر پیدا کنند و به این ترتیب، همزیستی آن­ها که شرط وجود و دوام تمدن است، امکان­پذیر می­شده است (بازرگان، 1394ش: 10). یکی از این تمدن­ها، تمدن اسلامی است که بر پایۀ آموزه­های اسلامی شکل گرفت. اعراب شبه جزیره بعد از اتحاد در سایۀ اسلام، توانستند مناطق اطراف شبه­جزیره عربستان مانند ایران، ماوراءالنهر، بین­النهرین، آسیای صغیر، شامات و شمال آفریقا را به تصرف خود درآورند. بعد از آن­که این مناطق فتح شد و اقوام و گروه­های غیرمسلمان وارد حیات اجتماعی مسلمانان شدند، به تدریج دوران شکل­گیری تمدن اسلامی آغاز گردید. اسلام بستر برخورد آراء و عقاید را فراهم کرد که این خود، زمینه تأسیس تمدن اسلامی گردید. عبدالحسین زرین­کوب در این زمینه می­نویسد: «اما آن­چه مایۀ ترقیات علمی و پیشرفت­های مادی را برای مسلمین میسر ساخت، در حقیقت همان اسلام بود که با تشویق مسلمین به علم و ترویج نشاط حیاتی، روح معاضدت و تساهل را جانشین تعصبات دنیای باستانی کرد و در مقابل رهبانیت کلیسا که ترک و انزوا را توصیه می­کرد، با توصیه مسلمین به «راه وسط» توسعه و تکامل صنعت  و علم انسانی را تسهیل کرد.» (زرین­کوب، 1382ش: 22)

دین، هسته مرکزی و قلب تپنده تمدن نوین اسلامی است. به نقل مالک بن نبی، این دین است که با ایفای نقش موثر خود، از عناصر خام و راکد، تمدن می­سازد (بن نبی، 1368ش: 35). وی بر آن است که تمام تمدن­های معاصر، در نتیجه انسجام میان خاک، انسان و زمان، آن هم در سایۀ یک نیروی موثر دینی و آسمانی پدید آمده­اند و در جهان اسلام نیز نمی­توان تفکری نوین را بی نیاز از مبدأ دینی و شریعت محمدی نقطه شکل­گیری تمدن نوین اسلامی قرار داد (علیخانی، 1384ش: 98). دین هموار کنندۀ بستر تاریخی قرون چهارم و پنجم هجری شد تا تمدن اسلامی شکل گرفت. البته باید خاطرنشان کرد دینی که در آن دوره، فراهم­آورنده این شرایط بود، عاری از تعصبات و تنگ نظری­های فقها و علمای اسلامی بود. به نظر نویسندگان، تأسیس تمدن نوین اسلامی نیازمند بازنگری در آموزه­های اسلامی است؛ آموزه­هایی که عاری از خرافات و اوهام باشد. بدون شک، مهم آن است که چه برداشتی از دین شود؛ برداشت افراطی و تنگ­نظرانه از دین که خروجی آن جزء گروه­های تروریستی نخواهد بود یا برداشتی تسامح­گرایانه و باز -البته با حفظ قواعد و اصول دین- که همزیستی مسالمت­آمیز همۀ فرق اسلامی و ادیان دیگر را به ارمغان آورد.

خوانش دینی حاکمان آل­بویه در قرن چهارم هجری، خوانشی تسامح­گرایانه بود. از این رو، مدارای مذهبی نقش وافری در فراهم آوردن زمینه­های ایجاد تمدن نوین اسلامی دارد. خداوند در سوره حجرات می­فرماید: «ای مردمان! ما شما را از مرد و زنی آفریده­ایم و شما را تیره­تیره و قبیله­قبیله نموده ایم تا همدیگر را بشناسید» یا در سوره ممتحنه می­فرماید: «خداوند شما را باز نمی­دارد از این­که نیکی و بخشش کنید به کسانی که به سبب دین با شما نجنگیده و از شهر و دیارتان شما را بیرون نرانده­اند. خداوند نیکوکاران را دوست دارد» همچنین آیاتی از قرآن، حکایت از سعۀصدر مسلمانان با غیرمسلمانان سخن به میان آورده است که جهت دوری از اطاله کلام، از ذکر آنان خودداری می­شود.

سلاطین شیعی عصر ابتدای آل بویه و دوران حکومت عضدالدوله، به هیچ گونه از اعمال مذهبی اهل سنت جلوگیری نمی­کردند و هیچ مزاحمتی از این حیث برای آنان فراهم نمی­ساختند، بلکه در پاره­ای موارد، در انجام آن اعمال آن­ها را یاری می­رساندند. به عنوان نمونه، هنگامی که ابوالحسین بن بویه (معزالدوله) وارد بغداد شد، سه تن از قاریان قرآن را به نام­های ابن­الرفاء، ابن­الدجاجی و ابن­البهلول معین نمود تا برای عامه (اهل سنت) به نوبت نماز تراویح بخوانند (فقیهی، 1366ش: 476). به طور کلی روابط آل بویه با اهل سنت خوب بود و آنها در نزاع­ها و درگیری­هایی که در روز عاشورا و مواقع دیگر میان عامه و خاصه (تشیع) رخ می­داد، مداخله­ای نمی­کردند. عضدالدوله، آشکارا اهل تسامح مذهبی بود؛ او وزیری نصرانی به نام «نصر بن هارون» داشت که اجازه یافت کلیساها و دیرها را مرمت کند و صدقاتی برای نصرانیان مقرر دارد (ابن اثیر، 1386ش، ج 8: 705؛ صادق سجادی، 1367ش، ج 1: 640). در عصر بویهیان، عقاید غالیانه شیعی رشد نیافت و فقیهان و دانشمندان تشیع اهل غلو نبودند و دربارۀ اصحاب پیامبر عقاید متعادلی داشتند (تاریخ جامع ادیان، 1393ش، ج 8: 77). در دوران آل­بویه، بغداد مانند شهری جهانی بود که افراد با سوابق دینی، نژادی و فرهنگی مختلف از گوشه و کنار جهان اسلام به آن رفت­و­آمد می­کردند. مجالس دانشوران و محافل شاهانه همه سلایق انسانی را در بر می­گرفت. شاعران، دانشوران و کاتبان از درباری به درباری دیگر می­رفتند و وفاداری خود را به سهولت بر می­داشتند و با اشتیاق به سرزمینی دیگر می­شتافتند و همواره وطن داشتند (کرمر، 1357ش: 45).

ایجاد تمدن نوین اسلامی با وام گرفتن از سلوک حاکمان آل بویه بدون دور ماندن از اختلافات مذهبی و سعی در حل آن اختلافات و تقریب بین مذاهب عملی نخواهد شد. سعۀ صدر و همچنین تساهل و مدارا، از لوازم اخلاقی اجتناب­ناپذیر در امر تمدن­سازی است. جامعۀ سالم و اخلاق­مدار که تمدن اخلاقی ثمرۀ آن است، مرهون تلاش مربیان و مدیران با ضریب تحمل بالا است. «امراء» و «علماء» دو طیفی هستند که به دلیل نقش الگویی که دارند، بیش از سایرین موظف به پروراندن این صفت در خویش هستند و همواره حاصل جمع عملکرد این دو گروه، حد قابلیت جامعه را برای دستیابی به قله­های پیشرفت و تمدن نشان می­دهد (فرمیهنی، 1395ش: 93).

2. انسجام اجتماعی و گسترش علم

امت اسلامی به منزلۀ مسلمانانی هستند که حول مشترکات دینی گردهم جمع شده­اند و آن­چه آنان را به هم نزدیک­تر می­کند و باعث می­شود زندگی اجتماعی خود را به پیش ببرند، احساس امنیت و انسجام اجتماعی است و یکی از نتایج مهم امنیت تولید علم و گسترش آن است. در عصر آل بویه، ایجاد امنیت یا آشوب در هر منطقه­ بستگی به حاکم یا وزیر آن ناحیه داشت. به عنوان نمونه، زمانی که عمیدالجیوش ابوعلی پسر استاد هرمز (م 401 ق) به وزارت بهاءالدوله رسید، وضع بغداد آشفته بود و دزدان و عیاران بیداد می­کردند. اما وی با تدابیری که به کار برد، آرامش و امنیتی مثال­زدنی در شهر برقرار کرد تا حدی که به یکی از غلامانش دستور داد یک سینی پر از درهم و بدون سرپوش را از اول تا آخر بغداد و در تمام محله­ها و کوچه­ها بگرداند و هر کس متعرض او شود، پول را به وی بدهد، اما هیچکس متعرض او نشد (فقیهی، 1366ش: 599). در دوران عضدالدوله بویه­ای، درآمد دولت به طور بی­سابقه­ای افزایش یافت که یکی از عوامل آن، امنیت بی­سابقه­ای بود که باعث رونق تجارت و دادوستد شد (فدایی، 1383ش: 59)

پروفسور ان­باموت (Nbamuate) در مورد علم در تمدن اسلامی این­گونه می­نویسد: «در نخستین وهله، بارزترین جنبه علم در تمدن اسلامی کثرت منابع آن است... طی چند سال سلطه عرب شامل مراکز علمی متنوع و بسیاری از مدارس یونانی گرفته تا سرتاسر شرق میانه و مدارس ایران گردید و دامنۀ آن تا به کرانه­های علم هندیان می­رسید و در عین حال که به این مدارس دیرینه مبنای تازه­ای می­داد آن­ها را زنده نگه می­داشت. بدین­ترتیب ارتباطات نزدیک­تری میان مناطقی که در اثر قدمت و کهنگی فقط بر حسب اتفاق تماس­های علمی داشتند برقرار شد. از آن پس، علم به طور قاطع صورت یک کوشش بین­المللی گرفت و به همان صورت نیز به غرب مسیحی منتقل گردید.» (بازرگان، 1394ش: 25) در این دوره، پست­ترین طبقات مردم، تشنه خواندن کتاب بودند؛ کارگران به غذای کم و جامه ژنده قناعت می­کردند، برای آن­که بتوانند تا آخرین شاهی خود را کتاب خریداری نمایند (قربانی، 1354ش: 66).

عصر حاضر که به دوران رنسانس اسلامی مشهور است، عصر ترجمه آثار یونانی به زبان عربی است (کرمر، 1357ش: 31). یکی از علومی که در این دوره از مسیر ترجمه منابع یونانی وارد جهان اسلام گردید، علم فلسفه بود. مسلمانان نه تنها منابع فلسفی را ترجمه کردند، بلکه موادی بر آن افزودند و حتی نقدهایی بر نوشته­های افلاطون و ارسوط نیز وارد کردند. آن­چه حائز اهمیت است، آن است که هیچ یک از متفکران این عصر، اعم از مسلمان و غیرمسلمان، فلسفه را از فعالیت­های علمی مجزا نمی­دانند. همین فعالیت علمی بود که باعث شد به عصر عباسی عنوان معروف «عصر رنسانس اسلامی» دهند(آدامتز، 1388ش: 90). مفهوم علم در این زمان، با تحقیق به معنای تجریدی آن، با کاربرد علمی با تعمیق دانش و انتقال آن به اشکال تعلیمی و بالاخره با احترام به میراث خارجی و حتی با پیام این علم که به هنگام ضرورت نتیجه­گیری­های پیران و طریقت مورد سوال قرار می­دهد همراه است (آندره میکل، 1381ش، ج 1: 240). در این دوران، حجم بالایی از کتب افلاطون و ارسطویی به عربی ترجمه شد و از شخصیت­های مشهور این دوره می­توان به فارابی (م 337 ق) و ابن سینا (م 428 ق) اشاره کرد.

در شهرهای بزرگ اسلامی، مناظرات و مباحثات علمی در میان علما رواج داشت؛ به طوری که حتی اگر علمای یک شهر، شهرت علمی یکی از علمای شهر دیگری را می­شنیدند، چند تن از میان خود انتخاب می­کردند تا به آن شهر روند و با عالم مورد نظر مباحثه و مناظره کنند. یکی از موارد آن دوره، داستان علمای شیراز و ابوسهل صعلوکی نیشابوری (م 369) است که چون شهرت صعلوکی در فقه، کلام، ادب، تفسیر و... بالا گرفت و به شیراز رسید، علمای شیراز چند نفر را برگزیدند و برای مناظره با صعلوکی به نیشابور فرستادند (فقیهی، 1366ش: 517). دانشگاه­های جهان اسلام به مدرن­ترین وسایل تحقیق و آزمایش آن روز مجهز بودند و در آنجا، همه نوع علوم و دانش تدریس می­شد و همه­گونه وسایل تحصیل برای دانشجویان رایگان بود (قربانی، 1354: 68). مسلمانان در قرون چهارم و پنجم هجری، مصرف­کنندۀ صرف علوم بیگانه نبودند و با وجود این­که مبانی و مبادی بسیاری از علوم را به عاریت گرفتند، اما به تدریج آن را بسط داده تا حدی که در اواخر قرون وسطی در اروپا، آنان بودند که مصرف کنندۀ علوم مسلمانان بودند.

فرق مسیحی، نسطوریان و یعقوبی­ها در شرایط مساعدی در زمان آل بویه قرار گرفتند و آن­ها توانستند آزادانه­تر به رشد و گسترش بپردازند؛ آن هم در جایی که فرق اسلامی به نبردهای فرقه­ای می­پرداختند. این مسأله از امتیازات مسلمانان بود که حتی در قرن چهارم از طریق ارتباطات مسیحی خود از دانش یونانی بهره می­گرفتند و از به کارگیری عیسویان به عنوان معلمان خود ابا نمی­کردند. یهودیان نیز در این زمان به نقطه رفیعی از فرهنگ و اقتصاد رسیده بودند (تاریخ اسلام کمبریج، 1387ش، ج1: 202-203). در کتاب تجارب الامم آمده است که فقها، مفسرین، متکلمین و در کل اهل علم و دانش در مجلس عضدالدوله دیلمی دور هم جمع می­شدند و به تبادل نظر و آراء می­پرداختند و همچنین اموال بسیاری از بیت­المال صرف امور علمی و تشویق علماء می­گردید (ابن مسکویه رازی، 1421ق، ج6: 457-458). بنابراین ملاحظه می شود در کنار علم­آموزی طبقه دانشوران، آن­چه باعث رونق علم و دانش در این دوره گردید، حمایت طبقه حاکم از عالمان بود.

در پایان این قسمت، ذکر این نکته حائز اهمیت است که انسان­گرایی که در عصر رنسانس اسلامی شکوفا شد، نتیجه آرمانی انسان­گرایانه بود که در دوره یونانی­مآبی و یونانی-رومی جوانه زده بود و ویژگی­های اولیه آن عبارت بودند از الف) قبول آثار فلسفی ممتاز باستان به منزله سرمشقی آموزشی و فرهنگی در تقوم تفکر و شخصیت ب) تصور خویشاوندی مشترک و وحدت نوع بشر و ج) انسانیت یا انسان­دوستی. یحیی بن عدی، انسان­ها را هم­چون افراد یک قبیله یاد می­کند که به واسطه انسانیت با هم خویشاوند شده­اند (کرمر، 1357ش: 40).

3. اقتصاد

اقتصاد پویا و شکوفا، مقدمه تأسیس یک تمدن فعال و پویا می­باشد. متون جغرافیایی و تاریخی از رونق و شکوفایی اقتصادی و وجود راه­های تجاری طولانی در عصر اول آل بویه حکایت دارند. حیات اقتصادی و مایۀ ثروت و مکنت این دوران، به طور عمده بر پایۀ تجارت قرار داشت و شکوفایی کشاورزی، صنعت و معدن نیز در گرو بازرگانی بود. دولت از تجارت حمایت می­کرد و شرایط و زمینه­های مساعد را فراهم می­ساخت و مردم و حتی کسانی از میان علما به کار تجارت اشتغال داشتند. تأمین راه­ها، نرخ پائین عوارض گمرکی و عدم اجرای مقررات خاص مرزی یا محدودیت سیاسی به پیشرفت و توسعه بازرگانی خارجی کمک می­کرد و در عین حال رونق کارگاه های تولیدی را موجب می­شد (ناجی، 1386ش: 312). در قرن چهارم هجری، تاجر توانگر را می­توان مظهر تمدن اسلامی دانست و در واقع، نیازهای فراوان جامعه از لحاظ مادی باعث تفوق تجار گردید (آدامتز، 1388ش: 507).

بازرگانان ممالک اسلامی در قرن چهارم، ملکۀ تجارت دنیا محسوب می­شدند و در جهان مقام نخست را داشتند. کشتی­ها و کاروان­های مسلمین، همۀ دریاها و صحراها را درمی­نوردید و اسکندریه و بغداد دو مرکز تعیین نرخ، دست­کم در مورد کالاهای تجملی بود (همان، 508). ایجاد راه­های بازرگانی با شرق و غرب جهان آن روز، رمز موفقیت تجارت پویا بود. علاوه بر موارد ذکر شده در رونق بازرگانی می­توان مسافرت بی دغدغه و سکونت تاجرانی از شرق جهان اسلام در غرب جهان اسلام را مشاهده کرد. به عنوان مثال، تجار ایرانی از دیرباز ساکن جده که بندر مکه است بودند. در شهر سجلماسه (جنوب مراکش) عراقیان از جمله تاجران بصری، کوفی و بغدادی زیاد بودند، در بنادر پر رفت و آمد تجاری شام، طرابلس، صیدا و بیروت، عده­ای ایرانی می­زیستند که پدران اینان را معاویه بدان­جا منتقل کرده بودند. (همان، 514)

در روزگار فرمانروایی طبقه اول آل بویه، قلمرو آنان و به خصوص عراق از شکوفایی نسبی اقتصادی برخوردار شد، اما در طبقه دوم، به استثنای ایام عضدالدوله به سبب ضعف قدرت سیاسی و نظامی دولت، جنگ های داخلی شاهزادگان آل بویه، نزاع­های گسترده مذهبی که موجب ناامنی راه­ها و کسادی بازار می­شد، تسلط فرماندهان نظامی، فروش منصب­ها، شیوع رشوه­گیری و فساد مالیاتی و دولتی آن شکوفایی اولیه را به ضعف و سقوط تبدیل کرد (تاریخ جامع ادیان، 1393ش، ج 8: 51). بی نظمی و ناتوانی حکومت در برابر قدرتمندان در تحصیل حقوق مادی دولت، باعث شد تا پس از مدتی به خصوص به روزگار امیرالامرایان و اواخر بویهیان گردآوری مالیات­ها به اجاره و مقاطعه نظامیان داده شود (همان، 53). این کار باعث استقلال مالی نظامیان و در نهایت چیرگی آنان بر دولت منجر شد.

کرمر می­نویسد: «حکومت آل بویه با ناکامی غریبی می­کوشید از جریان شدید زوال شهرنشینی جلوگیری کند. پیش از روی کارآمدن آل بویه، منازعات امیرالامراها، به سبب خرابی نهرهای آبیاری و لطمه زدن به ثبات اقتصادی شده بود. معزالدوله برخی از شهرها را در بادوریا مرمت کرد و کوشید که شرایط را بهبود بخشد.» (کرمر، 1357ش: 89) معزالدوله هنگام ورود به بغداد، به سدبندی و ترمیم سدهای شکسته پرداخت. در این دوره، اجناس خوراکی را ارزان شد، نان پاکیزه مرغوب هر بیست رطل به یک درهم فروخته می­شد و بدین­سبب مردم در دوران فرمانروایی معزالدوله، او را دوست می­داشتند (فقیهی، 1366ش: 422). عضدالدوله بیش از سایر حاکمان بویهی دست به مجموعه­ای از اصلاحات اقتصادی برای ترقی رونق اقتصادی زد. او سعی در افزایش درآمد دولت داشت و از خراج­های غیرلازم امساک می­کرد (فدایی عراقی، 1383ش: 59). تحرک طبیعی بازرگانان و دانشوران با تحرک اجتماعی متناسب شد و افراد مصمم ساختارهای سنتی قشربندی را که بر اساس اصل و نسب بود، در هم شکستند و دانش و هوشمندی و استعداد از عوامل تعیین­کنندۀ طبقه و مقام شد (کرمر، 1357ش: 34).

نتیجه­گیری

1. مدارای مذهبی حاکمان عصر اول بویهی و دوران عضدالدوله به منزلۀ خمیرمایه و انسجام­دهندۀ ناسازگاری­های قبل و دوران خود بودند. وحدت و همبستگی اسلامی، راز موفقیت و تأسیس تمدن اسلامی بود و جامعه اسلامی با دوری از تفرقه و نزاع­های قومی و قبیلگی توانست عصر رنسانس اسلامی را رقم بزند.

2. مولفه­های سه­گانۀ ساخت تمدن اسلامی عبارت از عقیده، غنیمت و قبیله بود. عقیده در قالب دین اسلام و تحمل و مدارای مذهبی تجلی کرد. غنیمت به صورت اقتصاد شکوفا و پویا و اعطای پاداش­ها و هدایای درباری به اهل فن و علم و قبیله در قالب امت اسلامی با حفظ انسجام و برقراری امنیت نسبی به ظهور رسید.

3. در جهان امروز، رسیدن به قله­های پیشرفت و ترقی و تأسیس تمدن نوین اسلامی جز از راه وحدت و همبستگی اسلامی و دیگران را صاحب حق دانستن و خود را طالب حقیقت شمردن میسر نمی­باشد.

مراجع

1. ابن اثیر، عزالدین بن محمد، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر، 1386ق.

rn

2. ابن مسکویه، تجارب الامم، طهران، دارسروش، 1421ق.

rn

3. آدام، متز، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو،تهران، امیرکبیر، 1388ش.

rn

4. آشوری، داریوش، تعریف­ها و مفهوم فرهنگ، تهران، آگاه، 1381ش.

rn

5. بازرگان، مهدی، دین و تمدن، تهران، بعثت، 1394ش.

rn

6. بن نبی، مالک، قرآن پدیده­ای شگفت­آور، ترجمه نسرین حکمی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1368ش

rn

7. پهلوان، چنگیز، فرهنگ­شناسی. تهران، قطره، 1382ش

rn

8. جان احمدی، فاطمه، تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی. قم، معارف، 1393ش.

rn

9. جمعی از نویسندگان، تاریخ جامع ادیان، تهران، دایره المعارف بزرگ اسلامی، 1393ش.

rn

10. زرین کوب، عبدالحسین، کارنامه اسلام، تهران، امیرکبیر، 1382ش.

rn

11. سجادی، صادق، آل بویه،تهران، دایره المعارف بزرگ اسلامی، 1367ش.

rn

12. علیخانی، علی اکبر و همکاران، اندیشه­های سیاسی در جهان اسلام از فروپاشی عثمانی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1384ش.

rn

13. فدایی عراقی، غلامرضا، حیات علمی در عهد آل بویه، تهران، دانشگاه تهران، 1383ش.

rn

14. فرمیهنی فراهانی، محسن، الزامات تحقق تمدن نوین اسلامی، مجله مطالعات ملی. سال 17. شماره 3، 1395ش.

rn

15. فقیهی، علی­اصغر، آل بویه و اوضاع زمان ایشان با نموداری از زندگی مردم آن عصر، تهران، دیبا، 1366ش.

rn

16. قرائی مقدم، امان­الله، مبانی جامعه­شناسی، تهران، ابجد، 1377ش.

rn

17. قربانی، زین­العابدین، تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی، تهران، فرهنگ اسلامی، 1354ش.

rn

18. کرمر، جوئل، احیای فرهنگی در عهد آل بویه، ترجمه محمدسعید حنایی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی،1375ش.

rn

19. میکل، آندره، اسلام و تمدن اسلامی، ترجمه حسن فروغی، تهران، سمت، 1381ش.

rn

20. ناجی، محمدرضا، فرهنگ و تمدن اسلامی در قلمرو سامانیان، تهران، امیرکبیر، 1386ش.

rn

21. ناصح علوان، عبدالله، دستاوردهای تمدن اسلامی و نقش آن در رنسانس، ترجمه مولود مصطفایی، تهران، احسان، 1384ش.

rn

22. وثوقی، منصور و نیک خلق، علی­اکبر، مبانی جامعه­شناسی، تهران، بهینه، 1383ش.

rn

23. هولت، پی. ام، تاریخ اسلام، ترجمه تیمور قادری، تهران، مهتاب، 1387ش.

آمار
تعداد مشاهده مقاله: 963
صفحه اصلی | واژه نامه اختصاصی | درباره مجله | نقشه سایت
ابتدای صفحه ابتدای صفحه
© 2021 All Rights Reserved. Powered by SINAWEB.